قبل از انتخابات ارديبهشت 96 پيش بيني ميشد كه انتخابات رياستجمهوري يكي از بينظيرترين ادوار انتخابات جمهوري اسلامي خواهد بود. علت آن نيز شرايطي بود كه جامعه پيدا كرده بود. بعد از 40 سال از عمر جمهوري اسلامي شاهد نسلي جديد در جامعه هستيم كه ميتواند در عرصههاي سياسي و اجتماعي تاثيرگذار باشد. نكته ديگر حضور پر قدرت شبكههاي اجتماعي بود و هماوردي كه شبكههاي اجتماعي با رسانههاي سنتي و حتي رسانه قدرتمندي مثل صداوسيما داشت. عامل ديگر نيز اين بود كه جامعه ايراني يك تجربه 8 ساله گذشته را داشت كه شاهد تحريمها، ويرانگريها و آسيبهاي زيادي در عرصههاي مختلف كشور بود. چشم جامعه از زمامداري و حكمراني اصولگرايان ترسيده بود. رويكردي كه به جاي اينكه معطوف به منافع ملي باشد، دغدغههاي توهم آميز جهاني داشت. اين سه ويژگي باعث ميشد كه كنشگران و تحليلگران سياسي انتخابات 96 را ويژه بدانند.
ليكن جريان راست فردي را نامزد اصلي خود قرار داد كه خيلي داخل تحليلهاي اوليه نميگنجيد و بسيار فرد دور از انتظاري بود. تصور هم ميكرد كه ميتواند پيروز انتخابات باشد و زمام قوه مجريه را به دست بگيرد. از طرف ديگر حتي در بين اصلاحطلبان چنين نتيجهاي را پيش بيني نميكردند. ضمن اينكه دولت دستاورد بزرگي به نام برجام داشت اما از آنجايي كه در عرصه معيشتي چندان كارآمد نبود و نتوانسته بود خيلي به مطالبات عمومي پاسخ دهد، تصور نميشد كه خيلي خيزش اجتماعياي براي كانديداي اصلاحطلب و هوادارانش شكل بگيرد. پيروزي در شوراهاي شهر در برخي از شهرها و پيروزي آقاي روحاني باعث شد تا معادلات جريان رقيب به هم بريزد. جريان رقيب با تمام امكانات و قواي مدني و حكومتي خود به صحنه رقابت با آقاي روحاني به عنوان نامزد اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل آمده بود. لذا به همين جهت در انتخابات 96 علاوه بر اينكه يك انتخابات متعارف سنتي بود، يك رفراندوم تاريخي نيز بود. جريان اقتدارگرا يا راديكال كه اكثر منابع رسانهاي را در دست دارد و در برابر جناح مقابلش قرار گرفته كه كمترين امكانات را دارد. با اين حال جريان راست همچنان مخاطبان خود را از دست ميدهد. آنها خود را در برابر يك تراژدي اجتماعي ديدند. با اين حال كه راي قابل توجهي آورد اما شكست سنگيني در انتخابات خورد. اين جريان سياسي قدرت خود را بسيج كرده بود تا به مردم بگويد كه دولت آقاي روحاني بايد يك دورهاي باشد. در رسانههاي خود اين مساله را 4 سال پمپاژ كرد. با اين حال جامعه مدني پشت سر آقاي روحاني قرار گرفت. امتداد حركتهاي ايذايي يا توهينآميز و تخريبي عليه دولت با شكل و شمايل ديگري ادامه پيدا كرد. بايد به اين نكته توجه كرد كه رييسجمهور منتخب با پشتوانه رايي كه پشت سر خود دارد به هيچوجه نبايد منفعل باشد چون اصولگرايان با اين تخريبها چنين چيزي را دنبال ميكنند. لازم هم نيست كه همه وقت خود را براي پاسخگويي به اين رفتارهاي تخريبي اختصاص دهند. رييسجمهور فقط بايد به تصميمگيري و وظايف خود معطوف به تشكيل دولت مقتدر اجرايي و پيش بردن برنامهها بپردازد.
نظر شما