شناسهٔ خبر: 20027938 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

ناجیـانی‌ که جان بخشیدند

در دنیا هیچ‌کدام از انسان‌ها مانند هم نیستند، چه در سبک زندگی،چه مردن با هم فرق‌های زیادی دارند. بسیاری هیچ توجهی به همنوعان خود ندارند و در مقابل خیلی‌ها حتی جان خود را برای نجات انسان‌های دیگر می‌دهند.

صاحب‌خبر -

در این شماره به سرنوشت انسان‌هایی می‌پردازیم که برای نجات جان همنوعان خود که در حال غرق شدن بوده اند دل را به دریا زده و تمام تلاش خود را برای نجات آنها کردند، آنها حتی جان خود را دادند تا انسانی را نجات دهند.

آنها زمانی که تن به آب می‌زدند تا جانی را نجات‌دهند، به خود فکر نکردند و برایشان اولویت نجات جانی بود که روی آب‌ دست و پا می‌زد و کمک می‌خواست.

نجات کارگر افغان

خیلی‌ها برای نجات جان انسان گرفتار فقط برای رضای خدا گام برمی‌دارند. مهندس جوان ایرانی یکی از این افراد است، او به جدال مرگ و زندگی رفت تا جان مردی افغان که شناخت چندانی نسبت به او نداشت و حتی نمی‌دانست خانواده‌اش چه کسی هستند را نجات دهد.

ماجرا از این قرار بود که مهندس میانسال در صبح یکی از روزهایی که مثل همیشه به استخر پرورش ماهی رفته بود صدای فریادی را شنید.

صدای فریاد از استخر 800 متری به گوش می‌رسید که عمقی 4 متری داشت. او به دنبال صدا به طرف استخر رفت و کارگر افغان را دید که روی آب دست و پا می‌زد و در جدالی نابرابر با استخر 4 متری کمک می‌خواهد.

مرد 57 ساله بدون آن‌که لحظه‌ای درنگ کند، به سمت استخر رفت، در آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کرد نجات کارگری بود که او را تنها چند روزی بود می‌شناخت، اما حس انسانیت به او اجازه نداد منتظر کمک بماند و صدای کمک‌های کارگر جوان را نشنود.

خود را به استخر پرورش ماهی انداخت، اما جدال او نیز بی‌نتیجه ماند و لحظاتی بعد هر دو تسلیم آب شدند. ماموران امداد و نجات که از طریق سایر کارکنان استخر از موضوع باخبر شده بودند خود را به آنجا رسانده و غواصان به اعماق استخر رفته و اجساد هر دوی آنها را بیرون آوردند.

جدال برای نجات 2 کودک

بی‌شک هیچ پدر و مادری راضی نیستند بچه‌شان کوچک‌ترین آسیبی ببیند چه برسد که او را در جدال با مرگ ببینند.

لابد شما هم این ضرب‌المثل معروف را شنیده‌اید که خار در چشمم برود، اما در دست بچه‌ام نرود. با این اوضاع و احوال تصور کنید که پدری با چشمان خودش غرق شدن بچه‌اش را ببیند.

این حادثه چندی پیش برای مرد جوانی رخ داد. آن روز برای تفریح به پارک نیمه‌سازی رفته بودند که در نزدیکی خانه شان بود. بچه‌ها بازی می‌کردند و صدای شادی آنها فضای پارک را پر کرده بود، اما در لحظه‌ای شادی به صدای فریاد تبدیل شد. مرد جوان دو فرزندش را دید که داخل استخری افتاده بودند که آب زیادی داخل آن قرار داشت.

دیگر نمی‌دانست چه‌کار می‌کند، فکرش نبود که به او دستور می‌داد، صدای قلبش بود که در گوشش می‌پیچید، بچه‌ها! خودش را به آب انداخت و به سمت بچه‌ها رفت، اما عمق استخر عمیق‌تر از آن بود که تصورش را می‌کرد و خودش هم گرفتار شد. با صدای فریادهای همسرش و بچه‌ها، کارگر پارک خود را به آنها رساند.

مرد جوان بچه‌هایش را به او سپرد و وقتی مطمئن شد که بچه‌هایش نجات یافته‌اند، تازه فهمید که چه جدالی کرده است و دیگر طاقت ادامه ندارد و تسلیم شد.

همزمان با گیر افتادن مرد جوان و بچه‌هایش در آب، موضوع به آتش‌نشانی اعلام شد و ماموران با حضور در محل موفق شدن بدن نیمه جان مرد جوان را از عمق سه متری استخر بیرون بکشند و به بیمارستان منتقل کنند، اما تلاش کادر درمان بی‌فایده بود و او تسلیم مرگ شد.

آتش‌نشان فداکار

هنوز هم ماجرای فداکاری آتش‌نشان فداکار بروجردی از حافظه خیلی‌ها پاک نشده است. مردی که خود را به امواج دریا سپرد تا پیرمردی را نجات دهد.

آتش‌نشانی که وظیفه‌اش نجات دادن مردی در حال غرق‌شدن نبود، اما انسانیت و مردانگی که او را به سمت جدال با شعله‌های آتش می‌کشاند این‌بار او را به سمت جدال با امواج خروشان کشاند.

آتش‌نشان 36 ساله وقتی در آب‌های ساحلی بابلسر مشغول شنا بود، در میان‌ هیاهوی امواج صدایی ناتوان مردی را شنید. ابتدا تصور کرد که اشتباه شنیده و بازی امواج است، اما کمی که دقت کرد، صدا را دوباره شنید و این‌بار واضح‌تر. به سمت صدا رفت، پیرمردی را می‌دید که تمام تلاشش را می‌کرد تا سرش را از آب بیرون بیاورد و با فریادی که به سختی از گلویش بیرون می‌آمد، کمک بخواهد. آتش‌نشان جوان به سمت پیرمرد رفت، او به سختی توانست پیرمرد را از دست امواج خروشان نجات دهد، اما خود گرفتار امواج شد و برخلاف آن‌که تصور می‌کرد روزی در جدال با آتش زندگی‌اش به پایان خواهد رسید در جدال با امواج آب، زندگی‌اش خاتمه یافت. با غرق شدن مرد جوان، عملیات یافتن جسد او آغاز شد و درنهایت پس از چند ساعت جست‌و‌جو جسد مرد فداکار پیدا شد.

دریا 3 عضو یک خانواده را بلعید

بعضا وقتی یک نفر برای نجات وارد دریا می‌شود و گرفتار امواج، افراد دیگری هم به کمک آنها می‌روند و خودشان نیز گرفتار می‌شوند و آنجاست که مصیبت پشت مصیبت است که می‌آید. ماجرای مرد 45 ساله و خانواده‌اش یکی از همین حوادث تلخ است.

آن روز مرد میانسال همراه بچه‌هایش و چند نفر از اهالی فامیل راهی دریا شدند تا آب و هوایی عوض کنند.

دخترها با دیدن امواج دریا، وارد آب شدند، اما ناگهان زیر پای یکی از آنها خالی شد و دختر نوجوان که خود را در چند قدمی مرگ می‌دید، کمک خواست.

پدر با دیدن این صحنه دل را به دریا زد و به کمک جگر گوشه‌اش رفت و به دنبال او دو دختر دیگرش هم وارد دریا شدند. تلاش‌های پدر نتیجه‌بخش بود و او توانست دخترش را نجات دهد و به ساحل برساند.

او هنوز شن‌های ساحل را لمس نکرده بود که صدای فریاد دو دختر دیگرش را شنید. تازه یادش آمد که دو دختر دیگرش هم برای نجات خواهرشان راهی آب شده بودند.

مرد میانسال برای نجات دخترهایش بار دیگر خود را به دریا زد و همزمان با کمک‌خواهی‌های آنها غواصان و امدادگران برای نجات آنها وارد عمل شدند. دو دختر از مرگ نجات یافتند، اما مرد میانسال که برای دومین بار اقدام به نجات جان دخترهایش کرده بود، جان خود را از دست داد.

ضمیمه تپش جام جم

نظر شما