در یک منازعه زبانی، زیدی عمرو را مخاطب ساخته بود: حیف که رمضان است، بگذار تمام شود تا آنچه را باید بگویمت بگویم! ظریفی شنید و گفت: حیف از رمضانی، که فقط سی روز زبانت را در کام نگاه دارد و از روز سی و یکم دوباره روزه ات به ناروا و ناسزا گشوده شود. رمضانی که فقط سی روز بپاید و پس از آن، سر در پرده غیبت و حجاب درآرد، گرسنگی و تشنگیاش بیشتر از درستکرداری و راست پنداری میماند و این، سزاوار رمضان نیست.
کژتابیهای فکری و عملی در ایام سال، این فرصت را در رمضان مییابند که راست شوند و درستی پیش گیرند. با روی نهادن رمضان به پایان، به جای آن که تیغهای در نیام رفته را از نو صیقل زنیم و کینههای از دل شسته را دوباره فرا خوانیم، سزاوار است این تیغها را در غلاف نگاه داریم و رسوب حقد و کینه را برای باقیمانده سال بزداییم.
و اگر رمضان، این کمترین بهره را ـ تیغهای در نیام فرورفته و کینههای از دل شسته را ـ برای همیشه کنترل و تدارک نکند، شایدش تنها عنوانِ سزاوارش این باشد که، یک جشن بی شادمانی همراه با سختی و مشقتی بی مزد. هرگزمان چنین «خودزجری» مباد!
از برکات و معنویات ماورایی رمضان اگر بگذرم ـ که سخن گفتن در این باب را حد خود نمیدانم ـ دوست دارم یک رمضان را فرصتی برای یک پویش اجتماعی اخلاقمداری ببینم. آیا نمیتوان در این رمضان، که سر به وداع نهاده، هشتکی اختیار کرد برای باقیمانده سال تا رمضان بعد؛ و کمپینی به پا داشت به عنوان «رمضان پایدار»؟ آیا میتوان ارمغانِ لب فروبستن از طعام و شراب را به زبان فرو داشتن از ناروا و ناسزا تعمیم داد، بی رمقی میانه روز را در بیبنیه ساختن پرخاش و ستیز به کار بست، نشاط وقت افطار را به شادی شبانه در خانه در طول سال پیوند داد، و جلدهای بر سرنهاده از قرآن را به جان کلام صاحب قرآن متصل نمود؟ آیا پویش سختی است؟
آیا این پویش سختتر از کمپینهایی ست که به مهربانی با حیوانات و دانه پاشیدن در سرما برای پرندگان شکل میگیرد!؟ آیا این تحرک اجتماعی ـ رمضان پایدار- دشوارتر از صلای عامیست که در مناسبتها میدهیم، کههانای همشهریان! زبالهها را در فرجام مراسم جمع کنید و رفتگران عزیز را بیش به زحمت نیفکنید؟
اگر در این یک ماهه، هرکس به وسع و توان خویش، زبالهای از خانه دل زدوده و در زباله دان ندامت و انابت افکنده، چرا این پویش زباله زدایی از جان خویش را در باقیمانده سال ادامه ندهد؟
در این پویش، از مولود رمضان امسال، بالغی بسازیم به نام رمضان پایدارتا سال بعد:
خانههامان را ایمن و امانت پذیرانه کنیم؛ ایمن از آسیبهای اخلاقی و امانت پذیر تربیت فرزندان.
کسب و کارمان را به رزق حلال بیاراییم و لقمه پاک به خانههامان ببریم.
دلهامان را از سوءظن بپیراییم و اخلاقمان را به حسن و ادب بیاراییم.
جامعهمان را به آرامش و آداب انسانی زینت دهیم و از منازعه و جدال و شقاق بپرهیزیم.
حقالناس را پاس بداریم و به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم؛ ولو در حد حق عابر پیاده از خط سپید!
زبان از بدگویی و گوش از بدشنوی محافظت کنیم و حرمت آبروی آدمیان را آن گونه که به حرمت خود علاقمندیم، مراعات کنیم.
سپیدی کاغذ را به سیاهه نوشتارهای بغض آلود نیالاییم و اگر قلم به دستیم، حرمتش را به مزدی اندک نفروشیم.
در جمعه و غیر جمعه، به جوّزدگی جماعتی که پاک دلانه دل و گوش به ما سپردهاند، عنان سخن به خشم و غضب نسپاریم و احترام خلایق را بیش بداریم.
چرا دور برویم؟
یادمان هست این دعا را که در رمضان هم بیش و کم میخواندیم، اللهم ارزقنا توفیق الطاعة؟……. تا آنجا که برای اصناف مختلف مردمان چیزهایی طلب میکردیم. از کودکان تا شیوخ؟ از زنان تا مردان، از کاسبان تا شهروندان، از مرزداران تا پاسبانان ……و از رعیّت تا حاکمان!؟
رمضانی را که با مشقت روزهای گرم و دراز بالأخره کوتاه کردیم، تا سال بعد بلند قامتش نگاه داریم.
∎
کژتابیهای فکری و عملی در ایام سال، این فرصت را در رمضان مییابند که راست شوند و درستی پیش گیرند. با روی نهادن رمضان به پایان، به جای آن که تیغهای در نیام رفته را از نو صیقل زنیم و کینههای از دل شسته را دوباره فرا خوانیم، سزاوار است این تیغها را در غلاف نگاه داریم و رسوب حقد و کینه را برای باقیمانده سال بزداییم.
و اگر رمضان، این کمترین بهره را ـ تیغهای در نیام فرورفته و کینههای از دل شسته را ـ برای همیشه کنترل و تدارک نکند، شایدش تنها عنوانِ سزاوارش این باشد که، یک جشن بی شادمانی همراه با سختی و مشقتی بی مزد. هرگزمان چنین «خودزجری» مباد!
از برکات و معنویات ماورایی رمضان اگر بگذرم ـ که سخن گفتن در این باب را حد خود نمیدانم ـ دوست دارم یک رمضان را فرصتی برای یک پویش اجتماعی اخلاقمداری ببینم. آیا نمیتوان در این رمضان، که سر به وداع نهاده، هشتکی اختیار کرد برای باقیمانده سال تا رمضان بعد؛ و کمپینی به پا داشت به عنوان «رمضان پایدار»؟ آیا میتوان ارمغانِ لب فروبستن از طعام و شراب را به زبان فرو داشتن از ناروا و ناسزا تعمیم داد، بی رمقی میانه روز را در بیبنیه ساختن پرخاش و ستیز به کار بست، نشاط وقت افطار را به شادی شبانه در خانه در طول سال پیوند داد، و جلدهای بر سرنهاده از قرآن را به جان کلام صاحب قرآن متصل نمود؟ آیا پویش سختی است؟
آیا این پویش سختتر از کمپینهایی ست که به مهربانی با حیوانات و دانه پاشیدن در سرما برای پرندگان شکل میگیرد!؟ آیا این تحرک اجتماعی ـ رمضان پایدار- دشوارتر از صلای عامیست که در مناسبتها میدهیم، کههانای همشهریان! زبالهها را در فرجام مراسم جمع کنید و رفتگران عزیز را بیش به زحمت نیفکنید؟
اگر در این یک ماهه، هرکس به وسع و توان خویش، زبالهای از خانه دل زدوده و در زباله دان ندامت و انابت افکنده، چرا این پویش زباله زدایی از جان خویش را در باقیمانده سال ادامه ندهد؟
در این پویش، از مولود رمضان امسال، بالغی بسازیم به نام رمضان پایدارتا سال بعد:
خانههامان را ایمن و امانت پذیرانه کنیم؛ ایمن از آسیبهای اخلاقی و امانت پذیر تربیت فرزندان.
کسب و کارمان را به رزق حلال بیاراییم و لقمه پاک به خانههامان ببریم.
دلهامان را از سوءظن بپیراییم و اخلاقمان را به حسن و ادب بیاراییم.
جامعهمان را به آرامش و آداب انسانی زینت دهیم و از منازعه و جدال و شقاق بپرهیزیم.
حقالناس را پاس بداریم و به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم؛ ولو در حد حق عابر پیاده از خط سپید!
زبان از بدگویی و گوش از بدشنوی محافظت کنیم و حرمت آبروی آدمیان را آن گونه که به حرمت خود علاقمندیم، مراعات کنیم.
سپیدی کاغذ را به سیاهه نوشتارهای بغض آلود نیالاییم و اگر قلم به دستیم، حرمتش را به مزدی اندک نفروشیم.
در جمعه و غیر جمعه، به جوّزدگی جماعتی که پاک دلانه دل و گوش به ما سپردهاند، عنان سخن به خشم و غضب نسپاریم و احترام خلایق را بیش بداریم.
چرا دور برویم؟
یادمان هست این دعا را که در رمضان هم بیش و کم میخواندیم، اللهم ارزقنا توفیق الطاعة؟……. تا آنجا که برای اصناف مختلف مردمان چیزهایی طلب میکردیم. از کودکان تا شیوخ؟ از زنان تا مردان، از کاسبان تا شهروندان، از مرزداران تا پاسبانان ……و از رعیّت تا حاکمان!؟
رمضانی را که با مشقت روزهای گرم و دراز بالأخره کوتاه کردیم، تا سال بعد بلند قامتش نگاه داریم.
نظر شما