گروه احزاب
۲) ضرورت عاديسازي: پس از روي كارآمدن دولت يازدهم براي چارچوب تئوريك فعاليت دولت از عاديسازي نوشته بودم و اعتقاد دارم در اين انتخابات هر فرد يا جناحي كه خلاف اين مسير حركت كرد، بازنده بود چرا كه اساسا در وضعيت گذار به شرايط نرمال (يا زيست در شرايط نرمال) هر كه بخواهد اوضاع را آشوبناك كند، بازنده است.
مطابق اين تحليل بايد گفت كه بازنده اول، محمدباقر قاليباف بود چرا كه وي نخستين فردي بود كه در مناظرهها ايجاد آشوب كرد و بازنده دوم حسن روحاني بود كه وارد زمينبازي جناح راست شد بهخصوص در چند سخنرانياش در سفرهاي انتخاباتي از جمله استان آذربايجان غربي. واقعيت اين است كه مردم بنا به تجربياتشان نميخواهند از شرايط نرمال خارج شوند چرا كه تحمل شوك ندارند و ميدانند كمترين نوسان، زندگيشان را به هم ميريزد.
فلذا دولت دوازدهم بايد به درس اين انتخابات توجه كند و وارد فضاي شعاري نشود و هر روز با يك قوه يا نهاد صاحب قدرت درگير نشود. در گفتوشنودهاي پس از مناظرات يا سخنرانيها شنيديم و خوانديم كه مردم ميگفتند: «روحاني از اصلاحطلبان هم جلو زده است.» اين در حالي است كه اصلاحطلبان چنين خواستهاي نداشته و ندارند و حتي خودشان هم بعضا از شعارهايشان عدول كردهاند.
۳) عدالت اجتماعي: رقيب نهايي روحاني، در سفرهاي استاني و مناظره اقتصادي-اجتماعي چندين شعار محوري مطرح كرد كه شايد مهمترين آنها برپايي عدالت اجتماعي و از بين بردن فاصله طبقاتي بود.
اين شعارها چنانكه ميدانيم از ابتداي آن متعلق به جناح چپ بوده و به همين دليل اين پرسش در اذهان به وجود آمده كه جناح راست را چه شده، آيا آنها همچون چپها شدهاند؟ در پاسخ بايد گفت محال است راست، چپ شود. چرا كه چپ بودن ملزومات تئوريكي دارد كه اصولگرايان از آن بيبهره بودهاند. اهالي اين جناح فيالواقع چپنما هستند و تنها تعريفشان از مفهوم عدالت، صدقه دادن است چنانكه شاهد بوديم كانديداي اصلي اين جريان در بُعد ايجابي تنها از پرداخت پول سخن گفتند.
از اين گذشته، در طول سالهاي پس از انقلاب، اگر با قطعيت سخن نگوييم، بهندرت مشاهده شده است كه متفكران جناح راست درباره عدالت دست به قلم شده و مقولهاي را تئوريزه كرده باشند يا حتي آراي متفكر عدالتطلبي را به جامعه آكادميك معرفي كرده باشند. چنانكه ميبينيم متفكران اين جناح در زمينه علوم اجتماعي در آراي ارسطو و كتاب سياست وي متوقف ماندهاند.
البته بايد توجه داشت كه اصلاحطلبان نيز آنگونه كه بايد به بحث عدالت نپرداختهاند. جريان اصلاحات در مقاطعي عدالت را برابر تعادل دانسته و مسووليت رسيدن به رهيافتهاي عدالتخواهانه را بر دوش احزاب محافظهكار اردوگاه خود گذاشته است. در جريان اصلاحات، برخلاف جريان مقابل، پايه علمي وجود داشته و دارد چنانكه ديديم در دولتهاي هفتم و هشتم وضعيت اقتصاد بهبود يافت اما پايان فعاليت دولت اصلاحطلبان و تاثيرگذاري موضوع «جهاني شدن» باعث شد كه ما هم تقريبا نتوانيم مسائل تئوريكمان را به عرصه عمل بكشانيم.
۴) راي ليستي: از انتخابات اسفند ۹۴ به اين سو، شاهد سه دستاورد مهم در زمينه راي به فهرست اصلاحات و اعتدال بودهايم چنان كه جريان اصلاحات اين موفقيت را در رزومه عقلانيت و كار جمعي خود نوشت و جريان مقابل از انتصابات خاتمي و ضرورت تغيير وضعيت سخن گفت. درباره تداوم كارايي مثلث (اجماع بزرگان-ليست واحد-تكرار) بايد گفت مادامي كه در كشور قطب سومي به وجود نيايد و اتفاق پيشبيني نشدهاي رخ ندهد، آلترناتيوي متصور نيست و حتي بر كيفيت رايآوري جريان اصلاحات نيز افزوده خواهد شد. اين امر براي هر دو جريان آثار مثبت و منفي در پي دارد كه پيشتر در گفتوگويي به تبعات آن از جمله تقسيم نشدن كرسيها به تناسب وزن جناحهاي سياسي اشاره كرده و راهحلي با عنوان «پارلمان ملي» پيشنهاد داده بودم.
۵) توزيع جغرافيايي آرا: آقاي روحاني بهجز سه استان خراسان كه طبعا در اختيار جناح راست است، در استانهاي زنجان، سمنان، قم، همدان و مركزي نيز راي كمتري آورد. بعضي از اين استانها واقعا توسعهنيافتهاند و طبيعي است كه به سمت پوپوليسم كشيده شوند اما در بعضي ديگر اصلاحطلبان بايد سازمان راي خود را ملامت كرده و آن را بهبود ببخشند. در ساير كشورهاي دنيا هم احزاب به ايالتها و استانها عطف توجه دارند و در آنجايي كه رايشان نامشخص است بيشتر سرمايهگذاري ميكنند پس به همين منظور اصلاحطلبان بايد مكانيزم انتخاباتي ايالتي را در نظر بگيرند، مركزگرايي را كنار نهاده و به حوزههايي كه از پايگاه رايشان احساس خطر ميكنند، توجه بيشتر نشان دهند.
۶) راي پايتخت: از شمال به جنوب پايتخت كه حركت ميكنيم، نسبت آراي روحاني به رييسي از هفت به يك آغاز، در مركز شهر به چهار به يك رسيده و در حاشيه شهر يك به يك شده است. اين تغيير نشاندهنده فضاي نابرابر شهري و آثار و عوارض حاشيهنشيني است. علاوه بر اين هر چه به سمت جنوب حركت ميكنيم تعداد آراي مأخوذه كمتر شده يعني مشاركت پايين آمده است.
اصلاحطلبان نبايد فراموش كنند كه هم بايد به نرخ مشاركت توجه داشته باشند و هم به حضور در صحنههايي كه آنها را خالي كردهاند، چراكه سابق بر اين، پايگاه راي جناح چپ در مناطق پايينتر بود و اكنون اين موازنه به هم خورده است.
واقعيت اين است كه نميتوان به مسائل سياسي و فرهنگي توجه كرد و از معيشت و اشتغال و زندگي روزمره مردم غافل شد چرا كه اينگونه حاشيه بر متن غلبه ميكند و با توجه به مهاجرتهاي داخلي اين امر تشديد خواهد شد.
۷) اقليتها: رأي اقليتها در اين انتخابات مانند هميشه به سود اصلاحطلبان بود. جريان اصولگرا خود را بهكلي از چشم اقليتهاي مذهبي و ديني انداخته و محال است كه به اين زودي بتواند اين ضعف خود را مرتفع كند. اما بايد توجه داشت كه اصلاحطلبان نيز تا حدي ميتوانند روي اين برگ برنده حساب باز كنند چراكه بعضي از مناطق ايران جزو مناطق محروم هستند و اگر اقدامي براي آنها صورت نگيرد ممكن است روزي آنها بهكلي از مشاركت سر باز زنند. ايلنا
نظر شما