شناسهٔ خبر: 19624656 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

محمدرضا خاتمي:

پيروزي 92 مهم‌تر از 96 بود

مهم‌ترین انتقاد اصلاح‌طلبان به‌روحانی بر سر كابينه بود

صاحب‌خبر -

گروه احزاب

محمدرضا خاتمي معتقد است كه فضاي ايجاد شده درسال ۷۶ باعث شد كه مردم فقط به نان و مسكن فكر نكنند بلكه مطالبات سياسي خود را عنوان كنند و سيدمحمد خاتمي آنقدر قدرت دارد كه مي‌تواند مجلس و رييس‌جمهور بسازد. به گفته محمد رضا خاتمي انتخابات ۲۹ ارديبهشت انتخاب دو فرد نبود بلكه انتخاب دو راه بود. خاتمي با بيان اينكه قطار اصلاحات در طول اين سال‌ها ايستگاهاي پر فراز و نشيبي به خود ديده اما هيچگاه توقف نكرده و هميشه رو به جلو حركت كرده است،گفت: اصلاح‌طلبان بعد از حوادث و اتفاقاتي كه در سال ۸۴ افتاد و ميدان را به جريان مقابل واگذار كردند وارد يك عرصه جديدي از انسجام، اتحاد و درك بيشتر واقعيت‌هاي سياسي شدند ضعف‌هايي را كه داشتند جبران و نقاط قوت خود را تقويت كردند. چكيده اظهارات اين فعال سياسي اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با ايلنا به اين شرح است:

انتخابات ۲۹ ارديبهشت انتخاب دو فرد نبود بلكه انتخاب دو راه بود
   بعداز چندين دهه انقلاب مردم ما اين تجربه را پيدا كرده‌اند كه در زمان انتخابات به چه تفكر و جرياني مي‌خواهند راي دهند، براي انتخابات ۲۹ ارديبهشت نيز كاملا از طرف هر دو جريان اطلاع‌رساني و آگاهي بخشي صورت گرفته بود. البته ذكر اين نكته ضروري است كه سال ۷۶ انتخابات دوقطبي شد. مردم تجربه و بينش خوبي براي انتخاب كانديدا به دست آوردند.
جريان عقلاني اصولگرا پشت روحاني است
  همه جريان تند اصولگرا و افراطي پشت آقاي رييسي قرار گرفتند و تلاش خود را نيز به كار بستند و با رفتارهاي‌شان متاسفانه جريان اصولگراي عقلاني را از ميدان به‌دركردند. افرادي كه سوابق‌شان در اداره مملكت روشن بود در كنار آقاي رييسي قرار گرفتند كه نتيجه آن را هم ديدند! البته ناگفته نماند جريان عقلاني اصولگرا پشت آقاي روحاني ايستادند.
  رفتار صدا و سيما تازگي ندارد. وقتي مي‌گويم اين انتخابات رقابتي بود به خاطر دلايلي است كه در طول روند برگزاري انتخابات رخ داد، جناح اصولگرا از همه امكانات خود استفاده كرد تا پيروز ميدان باشد كه يكي از آنها صداوسيما است، تريبوني كه بايد فراجناحي عمل كند.
اصلاح‌طلبي يك برنامه براي اداره كشور است
  مردم ما كلا اصلاح‌طلب هستند، از انقلاب مشروطيت گرفته تا ملي شدن صنعت نفت مردم نشان دادند كه جان و دل‌شان با اصلاح‌طلبي آميخته و نسل به نسل منتقل شده است. اصلاح‌طلبي در سال ۷۶ از لحاظ سياسي با روشن شدن آرمان‌ها و خط مشي‌هايي يك چهره مشخص به خود گرفت، در حقيقت به يك برنامه عملياتي براي اداره كشور تبديل شد. سال ۷۶ تحول عظيمي در سطح دولت‌داري در جامعه ايران ايجاد كرد.
  ما مشاهده مي‌كنيم در طول اين سال‌ها همگرايي و انسجام خود را بيشتر كردند به طوري كه در درون به حداقل‌ها بسنده كردند و به دنبال حداكثرها نبودند بر همين اصل است كه به پيروزي‌هاي شيرين و شگفت‌انگيزي دست پيدا كرديم آن هم در شرايطي كه هيچ امكاناتي در اختيار نداشتيم و كاملا از درون قدرت بيرون رانده شده بوديم.
  اصلاح‌طلبان شرايطي را پشت سر گذاشتند كه تمامي امكانات تشكيلاتي را از دست داده بودند، رهبران ما امكان ارتباط مستقيم با مردم را نداشتند؛ اما ديديم كه با وجود اين محدوديت‌ها به دليل استراتژي و تاكتيك صحيحي كه داشتند در زماني كه هيچ كس تصور نمي‌كرد كه اصلاح‌طلبي ديگري بتواند سر بربياورد در سال ۹۲ آن اتفاق بسيار بزرگ رقم خورد.
  معتقدم اتفاقات سال ۹۲ از سال ۹۶ مهم‌تر است. چون آن زمان يك جريان بسيار ضعيف شده‌ بوديم كه هيچ‌كس فكر نمي‌كرد جان دوباره بگيرد، مي‌گفتند مرگ اصلاحات فرا رسيده؛ ولي همين مرده كاري كرد كه صد نفر زنده هم نمي‌توانستند انجام دهند.
اصولگرايان به رانت‌هاي قدرت وصل هستند
  اصولگراها هيچ تشكل و سازمان واقعي مدني ندارند و هميشه خودشان را به رانت‌هاي قدرت وصل كرده‌اند. سازمان‌ها و نهادهايي كه وابسته به قدرت هستند براي آنها كار مي‌كنند اما در مقابل اصلاح‌طلب‌ها هميشه مي‌خواستند از زور بازوي خودشان نان بخورند و منتظر پدر‌خوانده‌ها و كسان ديگر نبودند. نكته دوم گفتمان است؛ اصولگرايان هيچ گفتمان جديدي كه متناسب با نيازهاي كشور و تحولات نسلي باشد، ندارند در حالي كه اصلاح‌طلبان اين گفتمان خودشان را نو مي‌كنند و بر اساس همين به روز بودن است كه در جامعه نفوذ‌كلام دارند. سومين نكته‌اي كه وجود دارد، اشتباه استراتژيك اصولگرايان است. جناح‌ اصولگرا با وجود اينكه قدرت را در دست‌شان دارند، هميشه عملكردشان به گونه‌اي است كه اصلاح‌طلبان مظلوم واقع مي‌شوند. ديگر بر كسي پوشيده نيست كه اصلاح‌طلبان نمي‌توانند از حقوق اوليه خودشان برخوردار باشند.
  تابلوي عملكرد هر دو جريان مقابل چشم مردم وجود دارد؛ يك تابلوي عملكرد دوران آقاي خاتمي و در حال حاضر نيز آقاي روحاني كه اميدوارم ادامه‌دار باشد و يك دوران عملكرد آقاي احمدي‌نژاد است.
  ما مي‌بينيم كه در انتخابات مردم با وعده سه برابر شدن يارانه و با شعارهاي آنچناني وسوسه نمي‌شود. مي‌دانيد چرا؟ چون مردم واقعيت‌ها را جلوي چشم‌شان دارند مي‌بينند و مي‌دانند هر كدام از اين افرادي كه مي‌گويند چه كاري مي‌خواهند انجام دهند در گذشته چه كرده‌اند.
  معتقدم مجموعه اين عوامل سبب ‌شد كه مردم احساس كنند اگر نوراميدي وجود دارد در ادامه مسير اصلاح‌طلبي است. بنابراين ديديم كه برخي نامزدها تلاش كردند بگويند اصلاح‌طلب هستند اما چون شكل و محتوا باهم جور درنمي‌آيد و صداقت ندارند مردم متوجه مي‌شوند كه اصلاح‌طلبي‌شان اصلاح‌طلبي قلابي، جعلي و بدلي است.
  اساس اصلاح‌طلبي به رسميت شناختن مخالف است. شعار ما زنده باد مخالف من است. ما نه مرگ مي‌خواهيم و نه حذف؛ اين را هم در عمل نشان داده‌ايم و باز هم نشان خواهيم داد. آقاي روحاني بايد بداند برخورد با اين ۱۶ ميليون بسيار مهم است. هنگامي كه رفتار و منش ما در برابر اين ۱۶ ميليون مشخص و معين باشد آن وقت مي‌توان عيار اين افراد را سنجيد.
  وقتي در دو سه هفته باقيمانده به انتخابات آقاي روحاني مسائل را آنگونه كه بود بيان كرد، مشاهده كرديم كه مردم چگونه با او همراه شدند و به اين نتيجه رسيدند كه اين روحاني است كه مي‌تواند مشكلات مملكت را حل كند آنها به خوبي متوجه شدند هدف ما رفاه مردم است.
  معتقدم آقاي روحاني در چهار سال گذشته يك توسعه متوازن را در پيش خواهد گرفت و همانقدر كه به توسعه سياسي توجه خواهد كرد به توسعه اقتصادي نيز توجه مي‌كند.
روحاني دستش در بستن كابينه يازدهم بسته بود
  يكي از مهم‌ترين انتقادات اصلاح‌طلبان به خود آقاي روحاني اين بود كه مديريت اجرايي نسبتا ضعيفي در بستن كابينه وجود داشت. البته اصلاح‌طلبان اين واقع‌نگري را هم دارند كه در آن ايام آقاي روحاني چاره‌اي جز اين نداشت. مجلس نهم روي كار بود و روحاني دستش براي بستن كابينه دلخواه بسته بود. شما مشاهده كرديد چندين وزير معرفي شد اما چگونه به بهانه‌هاي مختلف آنها را رد كردند. روحاني حتي يك بخشدار يا فرماندار را نمي‌توانست عوض كند.
  فكر مي‌كنم مجلس دهم همراه و همگام با دولت خواهد بود و آقاي روحاني بتواند مديران اجرايي قوي و كارآمدي را بر مسند قرار دهد. البته ناگفته نماند ما نبايد فريب سن را بخوريم به هرحال مشكلات كشور خيلي عميق‌تر از اينهاست كه ما فكر مي‌كنيم. بايد مديراني شجاع و با تجربه روي كار بيايند و تصميم بگيرند و هنگام بحران دست و دل‌شان نلرزد.
اصلاح‌طلبان خواهان تغييرات اساسي در كابينه هستند
  من قصد ندارم براي رييس‌جمهور تعيين تكليف كنم ولي اگر بخواهم بگويم، فكر مي‌كنم حدود دو سوم كابينه بايد عوض شوند. وزيران فعلي بسيار انسان‌هاي شريف و باشخصيتي هستند اما شايد مديران دوره خاصي نباشند كه بتوانند شعارهايي كه آقاي روحاني داده و توقعاتي كه در مردم ايجاد كرده را برآورده كنند. به هرحال اختيار با آقاي روحاني و مجلس است اما توقع اصلاح‌طلبان اين است كه تغييرات اساسي در سطح كابينه صورت بگيرد.
  آقاي روحاني با صداقت منويات خودشان را بيان كردند و اين ايده‌ها در حقيقت نظر جامعه را نسبت به ايشان مشخص كرد. روحاني در دوران قبل تلاش بسياري كرد و حتما در دور دوم تلاش خود را براي اين مساله بيشتر خواهد كرد.
  با مشورت با رهبري و قوه قضاييه مي‌توانيم به يك راه‌حل‌هايي برسيم كه منافع ملي را تامين مي‌كند و به نفع همه خواهد بود. اميدوارم در حقيقت دنبال ايجاد مكانيزم باشد و براي حل مشكلات برنامه داشته باشند، نه اينكه فقط بياييم بگوييم ما با حصر مخالفيم.
آيت‌الله هاشمي اين ظرفيت را داشت در دنيا اتحاد برقرار كند
  آقاي خاتمي سال‌هاي سال است كه رداي قدرت را از تن درآورده و مدعي هيچ چيز نيست. در اوج زماني كه كنار رفت، حتي پيشنهاد مجمع تشخيص مصلحت را نپذيرفت. آقاي خاتمي روحيه‌اي دارد كه نمي‌خواهد خودش را در قيد و بندهاي سمت‌هاي سياسي محدود كند.
  چه بخواهيم يا نخواهيم سيدمحمد خاتمي قدرت‌ساز، رييس‌جمهورساز، مجلس‌ساز و شوراساز مي‌شود؛ اين اهميت موضوع است.
  ما ديديم شخصيتي مثل آقاي خاتمي يا مرحوم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني اين ظرفيت را داشتند و دارند كه در دنيا اتحادسازي كنند.
خاتمي دموكراسي را با خونش درك كرده است
  آقاي خاتمي قصد دخالت در هيچ اموري را ندارند شايد در طول ۴ سال گذشته ۵ بار روحاني را ديده باشند. اگر مشورت بخواهند مي‌دهند، ولي به هيچ‌وجه خودشان مستقيم در امور ورود نمي‌كنند. آقاي خاتمي از معدود كساني است كه رويكرد دموكراتيك را با گوشت و خونش حس مي‌كند و هيچ‌وقت از قدرتي كه دارد براي دخالت در امور استفاده نمي‌كند كه بگويد افراد در كدام پست‌ها قرار بگيرند.
  آقاي ناطق‌نوري از سرمايه‌هاي بسيار بزرگ ما هستند و اگر بخواهيم دنبال كنيم چرا اصولگرايي در جا  مي‌زند علتش اين است كه نيروهاي اصلي اصولگرايي را از خودشان طرد كرده‌اند. اين نهادهايي كه تابلوي اصولگرايي بالاي دكان خودشان زده‌اند هر اصولگراي ريشه‌دار و واقعي كه صاحب انديشه و مرام است را بيرون كرده‌اند.

نظر شما