شناسهٔ خبر: 19622048 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

مؤسسات خيريه نياز به بازسازي فرهنگي و خانه‌تكاني در افكار عمومي دارند

اعتماد ما به خيريه‌ها آب رفته است!

روزنامه جوان

حوالي ظهر پنج‌شنبه است كه زنگ خانه به صدا درمي‌آيد. خيلي نادر است كه من بتوانم بعدازظهر بخوابم و اين از آن لحظه‌هاي نادري است كه...

صاحب‌خبر -
نويسنده:  محمد مهر
 
 
«شخصي ثروتمند، پول زيادي را به سم آغشته كرد و به يك خيريه بخشيد تا بين فقرا پخش كنند كه از شر آنها راحت شود. فرماندار و شماري از مسئولان شهر و معتمدين محله مُردند ولي هيچ نيازمندي نمرد.»
 
 
اين متن را يكي از دوستان برايم فوروارد كرده است. آنچه اين متن را براي من جالب مي‌كند نشانه‌هاي بدبيني آشكاري است كه در اين متن نسبت به كاركردهاي مؤسسات خيريه وجود دارد. متن دارد به ما مي‌گويد كمك‌هايي كه به خيريه‌ها مي‌شود نهايتاً در مسير واقعي آن قرار نمي‌گيرد و به دست نيازمندان واقعي نمي‌رسد. قاطعانه نمي‌توان پذيرفت اما بي‌شك جاي بحث دارد.
     
 
خيريه‌هاي سيار و صندوق به دست
 
 
حوالي ظهر پنج‌شنبه است كه زنگ خانه به صدا درمي‌آيد. خيلي نادر است كه من بتوانم بعدازظهر بخوابم و اين از آن لحظه‌هاي نادري است كه اتفاق افتاده اما گويا تقدير اين است كه حتي اگر من بتوانم با مغز آشفته خودم كنار بيايم و مغزم در يك اقدامي كه هر 80 سال يك بار ممكن است روي دهد به يكباره فرمان يك خواب كوتاه بعدازظهري را صادر كند كساني در بيرون خواهند بود كه با اين تصميم مغز من كنار نيايند. قرار نيست ما بعدازظهرها بخوابيم بنابراين صداي آيفون مثل يك پتك بر سر من فرود مي‌آيد و با تپش قلب مي‌دوم سمت آيفون. آيفون را برمي‌دارم و از آن سو چهره يك دختر را مي‌بينم. مي‌گويم: بفرماييد. مي‌گويد: من از مؤسسه خيريه. . . - اسم مقدس يكي از معصومين را نام مي‌برد - مزاحم مي‌شوم. در را باز كنيد تا صندوق بدهم. مي‌خواهم به آن خانم بگويم كه من با چه دردسري بالاخره در اين ساعت خوابيده و تلفن را از پريز كشيده بودم و گوشي تلفن همراهم سايلنت بود و نزديك بود حتي با همسايه‌ها هم هماهنگ شوم كه يك ساعتي بخوابم اما اينها را نمي‌گويم؛ پيش خودم مي‌گويم به او ارتباطي ندارد. مي‌گويم ممنون خانم! ما سه تا صندوق در خانه‌مان داريم كه آنها را پر كنيم هنر كرده‌ايم.
 
 
راست مي‌گويم؛ دو تا صندوق در خانه داريم كه هر روز صبح به من زل مي‌زنند و اگر اسكناسي داخل يكي‌شان بيندازم آن يكي صدايش درمي‌آيد كه پس من چه؟ پس چرا به او مي‌گويم سه تا؟ شايد به خاطر اينكه بازي تا سه ادامه دارد و نمي‌خواهم كه اين بازي ادامه داشته باشد و بگويد اين را هم بگيريد كه بشود سه تا. مي‌گويد اشكال ندارد حالا اين صندوق را هم بگيريد. مي‌گويم آخر بگيريم كه چه بشود. اين جا يك واحد مسكوني است، نه واحد تجاري. اگر تجاري بود باز مي‌شد اميدوار بود كه سه، چهار تا صندوق پر شود. ما مگر در روز چقدر صدقه داريم. استدلال‌هاي من بي‌فايده است، چون صدايي از آن سوي آيفون مدام اصرار دارد كه من در را باز كنم. مجبور مي‌شوم كمي تندتر شوم. مي‌گويم خانم! من اصلاً چطور به شما اعتماد كنم.
 
مي‌گويد كارت شناسايي و قبض دارم. عين جاعلان حرفه‌اي مي‌گويم درست كردن كارت و قبض كه كار دو دقيقه است. وقتي بحث به اين جا مي‌رسد و از من نااميد مي‌شود دستش را روي دكمه‌هاي واحدهاي ديگر مي‌گذارد. آيفون را مي‌گذارم و مي‌روم سمت يخچال كه يك ليوان آب بخورم، مي‌دانم كه ديگر خواب پريده است و مگر خوابش را ببينم كه دوباره برگردد.
 
 
صندوق‌هاي خيريه چقدر گزارش دوره‌اي به مردم مي‌دهند؟
 
 
از دو صندوقي كه همسرم به عنوان كمك به خيريه‌ها در خانه گرفته هر دو منقش به تصوير كودك گريان هستند. اشك‌هاي اين دو كودك آن قدر درشت هستند كه من با اين جثه، چند كيلويي لاغر كنم در آن اشك‌ها جا مي‌شوم( ! ) اما با اين همه اين صندوق‌ها هيچ اطلاعاتي به شما درباره شيوه كمك كردن به خانواده‌هاي تحت پوشش ارائه نكرده است. وقتي يك مؤسسه خيريه شروع مي‌كند به عضو‌گيري و از افراد يك محله يا شهر مي‌خواهد آن مؤسسه را در كمك به خانواده‌هاي تحت پوشش و برآوردن نيازهاي متنوع از نيازهاي بهداشتي و درماني تا تهيه جهيزيه و دادن مستمري و. . . ياري دهند، اتفاقي مثل يك شركت سهامي مي‌افتد. در يك شركت سهامي افراد سهمي از يك شركت را دارند و در جريان تصميم‌هاي هيئت مديره قرار مي‌گيرند. اين طور نيست كه هيئت مديره اطلاعي درباره حضورش در بازار كسب و كار به سهامداران خود ندهد و هر طور كه خواست رفتار كند. سهامداران بايد بدانند پول‌ها و سرمايه‌گذاري آنها در چه راهي به كار گرفته مي‌شود. اين همان اتفاقي است كه به شكلي ديگر در مؤسسات خيريه هم مي‌افتد.
 
 
 
  اعتماد ما به خيريه‌ها آب رفته است!
 
 
 
با اين تفاوت كه اين جا انگيزه‌هاي انتفاعي و كاسبكارانه وجود ندارد، يعني من به يك مؤسسه خيريه كمك نمي‌كنم كه به سود مالي برسم بلكه هدف انگيزه‌هاي خيرخواهانه و انساني و به دور از فضاي تجاري است اما اين حق را براي خود قائل هستم كه بدانم پولي كه من مي‌دهم از هزار تومان تا يك ميليون تومان و بيشتر چطور هزينه مي‌شود، چراكه من با كمك كردن به اين مؤسسه عملاً به عضوي از آن تبديل مي‌شوم. اين طور نيست كه صندوق يا آن مؤسسه به من بگويد كه تو فقط در موقع پول دادن به بازي گرفته مي‌شوي و به تو ربطي ندارد، اين پول‌ها چطور هزينه مي‌شود. اما اتفاقي كه در مؤسسات خيريه ما افتاده اين است كه عملاً مسير شفافي براي كمك كردن به جامعه مخاطب فرضي در نظر گرفته نشده و اگر چند مؤسسه انگشت‌شمار را در اين زمينه مستثني كنيم همه چيز غيرشفاف و مه‌آلود به نظر مي‌رسد. چرا يك مؤسسه خيريه بلد است صندوق‌هايش را با عكس‌هاي احساسي و گريه كودكان و آيات و روايات به دست ما برساند و از هر چيزي كه براي تحريك به كمك كردن به ذهنش مي‌رسد استفاده كند تا ما مجاب شويم كه پول‌هاي بيشتري در اين صندوق بريزيم اما اصلاً لازم نمي‌بيند كه به ما گزارش ماهانه يا فصلي بدهد كه اين پول‌ها و كمك‌ها صرف چه اموري شده است؟
 
 
شايعاتي كه درباره كاركرد مؤسسات خيريه جان مي‌گيرد
 
 
آيا امروز كه رسانه‌ها اين همه پوست‌اندازي‌هاي بزرگ را تجربه كرده‌اند براي مؤسسات خيريه كار سنگين و سختي است كه كانال‌هايي در فضاي مجازي راه بيندازند و بيلان كار و مراسم‌ها و هزينه‌كردهاي خود را در آن كانال‌ها نمايش دهند؟ آيا مثلاً سخت است كه هر شش ماه يا هر سال يك بار اعضايي كه عضو اين مؤسسات شده‌اند و كم يا زياد به اين مؤسسات خيريه كمك مي‌كنند در جلسه‌اي با حضور مسئولان اين مؤسسات شركت كنند و از نزديك در جريان ماوقع قرار بگيرند و بدانند كه آن مؤسسه چه كرده و چه تنگناهايي دارد؟ اين بازي دادن و مشاركت دادن باعث مي‌شود كه اعضاي يك صندوق خيريه حس منفي و بازدارنده بازي خوردن را كنار بگذارند و به واقع حس كنند كه آنها به بازي گرفته شده‌اند نه اينكه آنها را بازي مي‌دهند.
 
 
حتي اگر بپذيريم كمك‌هاي مؤسسات خيريه به دست نيازمندان واقعي مي‌رسد، وقتي آنها گزارش كاري و بيلان مجموعه‌هايشان را ارائه نمي‌كنند و از آن سو گاه خبرهاي تأييد شده و نشده‌اي از كاركرد شبهه‌انگيز اين مؤسسات در جامعه منتشر مي‌شود، نهايتاً باعث ريزش كمك‌هاي خيرخواهانه و نوع‌دوستانه به اين مؤسسات خواهد شد. همچنان كه امروز در زبان شفاهي مردم كه تجسم آن در شبكه‌هاي اجتماعي و مجازي ديده مي‌شود اين تقاضا و خواست البته به زبان طنز بيان مي‌شود و از آن سو اين نگراني وجود دارد كه كمك‌هاي مردمي به دست نيازمندان نمي‌رسد و گاه برخي سوداگر و كاسبكار در لباس مسئولان مؤسسه‌هاي خيريه از احساسات و عواطف آدم‌ها براي منافع شخصي خود سود مي‌برند و در اموالي دخل و تصرف مي‌كنند كه حقيقتاً مال آنها نيست.
 
 
آدم‌ها را براي كمك‌هاي انسان‌دوستانه زير فشار نگذاريم
 
 
نكته مهم ديگر اين است كه هيچ كسي براي بخشيدن، هديه دادن و كمك‌هاي انسان‌دوستانه نبايد زير فشار رواني حتي زير فشار عواطف خود قرار بگيرد. عواطف يك لحظه هستند و لحظه بعد نيستند، چراغي است كه روشن مي‌شود و خاموش اما آگاهي و معرفت فراتر از عاطفه‌اي است كه لحظه‌اي تحريك مي‌شود و اوج مي‌گيرد و لحظه‌اي ديگر فروكش مي‌كند و طرف از آنچه كرده پشيمان مي‌شود، بنابراين بدترين كاري كه ممكن است از خيريه‌ها و مؤسساتي كه براي كمك به اقشار آسيب‌پذير تأسيس شده‌اند سر بزند اين است كه آنها با تحريك عواطف و احساسات جامعه هدف خود و احساساتي كردن و اشك درآوردن بخواهند آنها را مجاب به كمك كردن كنند. سال‌ها پيش وقتي با بنيانگذار يكي از نام ‌آورترين مؤسسات خيريه كه از جمله بهترين مؤسسات غيردولتي كمك به كودكان سرطاني است صحبت مي‌كردم، بنيانگذار اين موسسه به نكته بسيار مهمي اشاره مي‌كرد كه هرگز اجازه نداده است در تبليغات و طراحي پوستر و بازارچه‌هاي خيريه و هر برنامه‌اي كه به قصد جلب توجه و كمك جامعه مخاطب طراحي مي‌شود از المان‌ها و مؤلفه‌هايي استفاده شود كه احساسات را جريحه‌دار كند مثلاً عكس كودك سرطاني كه در حال مداوا و شيمي‌درماني است و حال او در آن لحظه بد است، برعكس هر وقت كه تبليغ كرده‌ايم تصوير اين كودكان در حالي به نمايش درآمده كه آنها را شاد و اميدوار به زندگي و آينده نشان مي‌دهد يعني يك روحيه مثبت اجتماعي را القا مي‌كند.
 
 
 
  اعتماد ما به خيريه‌ها آب رفته است!
 
 
مؤسسات خيريه و امكان ردگيري كمك‌هاي مردمي
 
 
اگر مي‌خواهيم فرهنگ نوع خواهي را در جامعه‌مان نهادينه كنيم، راهي نداريم جز اينكه بسترها و پيش‌نيازهاي نوع‌خواهي و همنوع‌دوستي را در جامعه بسط دهيم و در اين ميان مهم‌ترين پيش‌نياز جبران اعتماد از دست رفته و در مرحله بعدي حفظ و ارتقاي اعتماد به كاركردهاي مؤسسات خيريه در كشور است. هر كسي ولو به اندازه كم به موسسات خيريه كمك مي‌كند اگر بتواند رديابي كند كه كمك او در مسيري درست حركت كرده و بتواند تجسم كند كه اين كمك توانسته بيماري را احيا كند و دوباره او را به سمت زندگي برگرداند يا به بخشي از سقف زندگي مشترك يك زوج تبديل شود يا يك وسيله‌اي از جهيزيه يك دختر باشد و نظاير ‌آن، در آن صورت او تشويق خواهد شد كه نه تنها كمك‌هاي خود را قطع نكند بلكه در صورت توان مالي كمك‌هاي خود را بيشتر نيز مي‌كند.
 
 
حراست از اعتماد اجتماعي با نظارت نهادهاي حاكميتي
 
 
در اين ميان وظيفه نهادهاي دولتي و حاكميتي اين است كه از اين سرمايه اعتماد اجتماعي به درستي حراست كنند. آنها مسلماً درباره مؤسساتي كه مي‌خواهند كار خيريه انجام دهند، سختگيري‌هاي لازم را بايد انجام دهند و با تحقيق درباره پيشينه، تخصص و تمكن مالي افراد و مهم‌تر از همه سابقه فرد در كمك‌هاي خيريه فضايي را فراهم كنند كه افراد خوشنام و معتبر در اين عرصه فعال شوند و درثاني بايد نظارت‌هاي دوره‌اي براي بررسي و تطبيق فعاليت اين مؤسسه‌ها با مأموريت‌هايي كه براي خود قائل هستند صورت گيرد و در اين صورت است كه مي‌توان با حفظ اعتماد اجتماعي، فرهنگ نوع‌خواهي و كمك كردن را در كشور تقويت كرد.

نظر شما