شناسهٔ خبر: 19585506 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

حاشيه‌هايي از شب خاطره دفاع مقدس در حضور رهبر انقلاب

مقابل دشمن چنان مي‌ايستيم كه نتواند به اين ملت نگاه چپ بيندازد

سوم خرداد‌ماه مقارن با سالروز حماسه خرمشهر جمعي از راويان، رزمندگان و پيشکسوتان دفاع مقدس ديداري گرم و صميمي با رهبر معظم انقلاب داشتند...

صاحب‌خبر -
سوم خرداد‌ماه مقارن با سالروز حماسه خرمشهر جمعي از راويان، رزمندگان و پيشکسوتان دفاع مقدس ديداري گرم و صميمي با رهبر معظم انقلاب داشتند که اين ديدار با حاشيه‌هاي زيبا و ماندگاري همراه بود. از دلواژه‌هاي حاتمي‌کيا که مي‌گفت احساس مي‌کند هنوز دست شهيد پايش را رها نکرده تا جاي خالي صياد‌شيرازي که توسط پسرش پر شده بود.
 
به گزارش «جوان»، پايگاه اطلاع‌رساني دفتر مقام معظم رهبري حاشيه‌هايي از ديدار راويان و پيشکسوتان دفاع مقدس با معظم‌له را منتشر کرده است؛ ديداري که بهانه‌اش سوم خرداد بود و چه بهانه‌اي بهتر از گراميداشت حماسه آزادي خرمشهر تا ياراني که هر کدام با خود يادگاري از دوران جهاد و کوله‌باري از خاطرات ناگفته دارند، در حسينيه امام خميني(ره) گردهم آيند.
سومين شب خاطره حسينيه امام خميني با سومين روز خرداد تقارن خوش‌يمن و معناداري را نشان مي‌دهد؛ اگر بفهميم. بزمي که مي‌توان در آن ريشه‌هاي اقتدار و ايستادگي يک ملت که نه، بلکه يک تاريخ را به نظاره نشست و از شهد آن کام خود و مستمعين را شيرين کرد، اين حقيقت را لکنت صداي «علي خوش‌لفظ» تأييد مي‌کند. اصلاً جنس اين نمايش يک جور ديگري است. روايت‌ها از تاريخ پرافتخار ملتي مقاوم و مظلوم آنقدر جذاب و پرکشش است که فکر پايان يافتن آن هم رنجت مي‌دهد. عشق در اين محفل فلسفه را هم به چالش مي‌کشد. اجتماع نقيضين محال است، اما «چشم گريان و لب خندان» حاضران اين قاعده و معادلات آن را به هم ريخته است.  وارد حسينيه امام که مي‌شوم ابتدا کلام امام که با خطي زيبا و درشت در پشت جايگاه نمايان است، چشم را مي‌نوازد: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» جمله‌اي که يک کتاب، تفسير درون خود دارد. بعد هم نخل‌هايي که نماد استقامت و ايستادگي را فرياد مي‌زند. قاري خوش‌ذوق هم آيات ابتدايي سوره فتح را براي مطلع اين برنامه انتخاب کرده است؛ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِينًا...
 
مجري برنامه از برگزاري ۲۸۰ شب خاطره مي‌گويد و مي‌گويد که سه تا از اين برنامه‌ها در حضور آقا اجرا شده است. بعد هم کليپي از راوياني که حالا ديگر همنشين ملائکند.  يکي از آنها شهيد دکتر رفيعي است که در شب خاطره سال ۸۴ در حسينيه اشعاري خواند که اينچنين از سوي آقا توصيف شد: «شعرهايي که آقاي دکتر رفيعي خواندند، با آن دهن گرم و نفس گيرايي که داشتند، انصافاً شعرهاي برجسته خيلي خوب مضمون‌دار خوش‌ساختي بود. ما اين‌طور شعرها و آثار هنري را در 20 سال پيش نداشتيم؛ اينها به‌تدريج دارد بروز مي‌کند.» يا شهيد صيادشيرازي که حالا ديگر پسر جاي خالي پدر را در اين مجلس پر کرده است. 
 
مرتضي سرهنگي، مدير دفتر ادبيات و هنر مقاومت، هنر خود را به عنوان سخنران با تعبيري هنري از سوم خرداد نشان مي‌دهد: «تبريک مي‌گويم اين روز قشنگ را که توانستيم خرمشهر را مثل يک قاليچه خوش رنگ از زير پاي بعثي‌ها بيرون بکشيم و...» آقا هم با تعبير «خيلي خوب، خيلي قشنگ» سرهنگي را همراهي مي‌کنند.  نوبت به حاج ابوالفضل کاظمي خالق «کوچه نقاش‌ها» مي‌رسد. با بياني خاص از همرزمان شهيدش مي‌گويد. از شبي که 300 نفري به خط زدند، اما ۶۰- ۷۰ نفر برگشتند. از فرمانده شهيد حسين قوجه‌اي مي‌گويد که از غم و شرم از دست دادن نيروهايش حاضر به عقب‌نشيني از ميدان نشد تا اينکه همراه با ياران شهيدش آسماني شد.  رزمنده هنرمندي که پاي ثابت فيلم‌هاي حاتمي‌کياست، با اعلام مجري پشت تريبون مي‌رود. اصغر نقي‌زاده از خيبر و روضه علي‌اکبر! گفت و گفت که عکاس جنگ بوده و تا مدت‌ها هر کسي ‌ که او عکسش را مي‌گرفته، بي‌برو برگرد به شهادت مي‌رسيده است.
 
نوبت به احمد متوسليان مي‌رسد که بانويي ايثارگر فصل رشادت‌هاي او را ورق بزند. ابتدا گزيده‌اي از فيلم ايستاده در غبار پخش مي‌شود که در آن مريم کاتبي ماجراي جالب بيمارستان احمد متوسليان را روايتگري مي‌کند. خانم کاتبي هم پرستار و امدادگر بود و هم رزمنده. او مي‌گفت در ابتداي جنگ از ترس اينکه به پاوه نرود، مريوان را انتخاب مي‌کند، اما خاک جبهه چنان او را نمک‌گير مي‌کند که در پايان جنگ تحمل ترک جبهه را نداشته است.  حلاوت سرود «ارغوان» که گروه سرود «نسيم قدر» در وصف مجاهدت مدافعان حرم به صورت زنده اجرا مي‌کنند کام حاضران را شيرين‌تر مي‌کند:
 
ز کودکي خادم اين تبار محترمم/ چونان حبيب مظاهر مدافع حرمم
 
و آقا با بغض از نونهالان خواننده اين گروه که همه لباس نظامي به تن دارند، تشکر مي‌کنند.   مهدي طحانيان، آن نوجوان ۱۴ ساله‌اي که در دوره اسارت شرح مصاحبه‌اش با خبرنگار بي‌حجاب شهرت جهاني يافت، امروز خالق اثر «سرباز کوچک امام» و راوي بخشي از برنامه شب خاطره‌هاست. از تلخي‌ها و شيريني‌هاي دوره اسارت گفت و گفت که چگونه بچه بسيجي‌هاي خميني در اسارت پرچم اسلام را برافراشتند و دشمن بعثي را در اردوگاه‌هاي جهنمي‌شان درمانده کردند. حسن ختام روايتش نيز ماجراي توسل او به امام زمان(عج) بود که در سخت‌ترين و مرگبارترين شرايط نجاتش داده است و ادامه داد: امروز هم مقابل دشمن چنان مي‌ايستيم که نتواند به اين ملت نگاه چپ بيندازد.  ماشاءالله شاهمرادي، هنرمند و رزمنده طناز مشهدي راوي ديگر شب خاطره بود. سخنان او بيشتر از همه لبخند بر لبان آقا و حاضران نشاند. مي‌گفت: «در دوران جنگ به من «سخنران جهنمي» مي‌گفتند و هر جا که قرار بود کسي سخنراني کند اما نمي‌آمد، ميزبانان مراسم مي‌گفتند: به جهنم! حالا که کسي نيست تو سخنراني کن!»
ماموستا ملاقادر قادري، امام جمعه اهل سنت پاوه قرار بود راوي ايثارگري‌هاي حماسه‌سازان پاوه باشد، اما ترجيح مي‌دهد که کتاب ۸۰۰ صفحه‌اي خاطراتش از دوران دفاع مقدس را معرفي کند و اينکه مردم منطقه پاوه دو افتخار را توأمان دارند؛ هم شهروندند و هم مرزدار جمهوري اسلامي ايران و وقتي مجري از او مي‌خواهد که روايتگري کند با تواضع پاسخ مي‌دهد که «من هنرمند نيستم يک طلبه‌ام. خاطرات ديگران را بيان مي‌کنم» بعد نسخه اوليه کتاب خود را به آقا هديه مي‌کند.
 
نوبتي هم که باشد نوبت رزمنده‌اي است که اين روزها از او بسيار شنيده‌ايم، علي آقاي خوش‌لفظ که کتاب «وقتي مهتاب گم شد» شرح روايت‌هاي اوست. او طوري با عشق و شور از ياران و همرزمانش مي‌گويد که زمان از دستش درمي‌رود. جماعت با صلوات فرصت کوتاه را يادآور مي‌شوند، اما آقا از او مي‌خواهد که به سخنانش ادامه دهد. از خط‌شکني احمد بابايي و گردان مالک مي‌گويد که با چند تا بچه بسيجي با امداد غيبي توانستند از وسط خط بعثي‌ها عبور کنند و از پشت، خط دشمن را بشکنند.
 
عليرضا مرادي، سرهنگ بازنشسته ارتش و فرمانده تيم اطلاعات و عمليات نيروهاي نوهد نيز ميهمان اين محفل است که به بيان خاطراتش از شهيدان صيادشيرازي و آبشناسان مي‌پردازد. از مأموريتي که قرار بود نقشه‌هاي عمليات را به شهيد آبشناسان در خط مقدم برساند و البته هنگامي به آبشناسان مي‌رسد که مجروح شده و در حال برگشت به پشت خط بود.
آخرين راوي شب خاطره حسينيه امام خميني، ابراهيم حاتمي‌کياست. کارگردان فيلم‌هاي دفاع مقدس مي‌گويد:« من اگر يکهزارم خاطرات آقاي خوش‌لفظ را داشتم خيلي بيش از اينها مي‌توانستم تصوير بسازم.» بعد هم ماجراي دستان مجروح رزمنده شهيدي را روايت مي‌کند که هنگام عقب‌نشيني از خط، پاي او را گرفته بود. دستاني که حاتمي‌کيا مي‌گفت: احساس مي‌کنم بعد از سه دهه از جنگ هنوز پاي من را رها نکرده است.
 
حسن‌ختام اين برنامه توصيه‌هاي مکرر آقا بر لزوم زنده نگه داشتن ياد شهيد و شهادت بود و تأکيد ايشان خطاب به ملت که «دفاع مقدس را، شهادت را، جهاد را، زنده نگه داريد؛ اين خاطره‌ها را قدر بدانيد که اينها بسيار باارزش است... حقيقتاً اين خاطرات، يک ثروت ملي است و متعلق به آن شخص خاطره‌گو و راوي هم نيست، بلکه مال همه ملت است.»
متن سخنان رهبر انقلاب در اين ديدار را در صفحه 5 بخوانيد.

نظر شما