پرسپولیس در حساسترین بازی آسیایی خود به دلیل اتفاقات سیاهی که در دیدارهای قبلی افتاده بود، در آزادی خالی برابر لخویا قرار گرفت تا بازوی قدرتمند هواداران پرشور خود را به همراه نداشته باشد؛ و در دقایق زیادی از بازی، توان و انگیزهای در ساق پا و نگاه خسته شاگردان برانکو دیده نشود.
محرومیتی که از طرف عدهای معدود با پشتیبانی پنهان همگانی در جامعه ایجاد شد تا پرسپولیس آنچنان که باید از بازی خانگی خود سودی نبرد. اما آیا باید این محرومیت را به پای خرابکاری آن تماشاگران معدود نوشت؟ یا به پای بیقانونی و بیخیالی آن مجریان نظم و قانون که سالهاست از رسیدن به یک ایده برای مقابله با تماشاگران آشوبگر و خرابکار درماندهاند؟
واکنشها به این محرومیتها همیشه یکسان بوده. در بازیهای داخلی، کمیته انضباطی حضور همه هواداران را ممنوع، و با جریمه مالی باشگاهها، جیب خود را نشانه میگیرد. رفتاری که نه تنها اثر مثبتی طی سالهای اخیر نداشته، که روند رو به سقوط سکوهای سرتاسر ایران، شاهد درماندگی کمیته انضباطی در تصمیمهای بی سر و ته و بیهدف آن است. در بازیهای بینالمللی هم با توجه به اتفاقاتی که در دیدار ایران برابر چین، و بازیهای لیگ قهرمانان آسیا افتاده، پررنگترین عمل انجام گرفته فدراسیون، هشدارهای مهدی تاج به هواداران بوده و درخواستهایی که مثل همیشه بیجواب میماند و باز بیفرهنگیها روی سکوها پررنگتر از قبل دیده میشود. هر از گاهی هم مجریان غالبا بدون کاریزمای صدا و سیما از هواداران درخواست آرامش دارند که طبیعتا در رفتار آن عده تماشاگر ضدقانون، تاثیرگذاری نزدیک به صفر دارد.
این سیل درخواستها و هشدارها به هواداران، بلافاصله با تنشی جدید روی سکوها در نزدیکترین بازی ممکن پاسخ داده میشود؛ و این بیقانونی جدید چنان سر و صدا به پا میکند که دوباره همه و همه به هواداران میتازند و فرهنگ هواداری را نشانه میگیرند. در حالی که اکثریت هواداران و سکوها به نسبت فرهنگ موجود در جامعه در شرایط بحرانی خطرسازی قرار ندارند؛ و این عدم کنترل توسط قانونهاست که سکوها را به بحران بدل کرده. نکته اصلی این اتفاقات شوم که بارها و بارها فوتبال ایران از سوراخ زهرناکش گزیده شده و هیچ تدبیری نداشته، هواداران و حتی آن عده معدود خرابکاران -بخشی ناچیز سکوها- هم نیستند؛ بلکه ارگانهای مسئول ایجاد نظم و پیادهسازی قانون هستند که هنوز نتوانستهاند برای این مشکل همیشگی و البته اساسی، کوچکترین راهکاری ارائه کنند.
خرابکارها در سرتاسر دنیای فوتبال دیده میشوند و هر از گاهی اخبار آشوبگری و بیقانونی آنها از دل اروپا و حتی فینالهای تحت نظر یوفا هم به گوش میرسد. آنها فقط با تدابیر شدید قانونی و امنیتی کنترل میشوند. تفاوت ما و آنها در همین نکته است. اینجا با هشدار به مجموعه هواداران، گویا وظیفه اساسی انجام شده و افرادی که باید مجری و ناظر قانون باشند پا پس میکشند؛ و به همین دلیل هر حادثهای که از طرف عدهای انگشتشمار اتفاق بیفتد به اشتباه به پای مجموعه هواداران نوشته میشود.
در واقع آنچه که در قلب اروپا از آن به عنوان فرهنگ هواداری یاد میشود و شاید از طرف عدهای گهگاه به سر هواداران ایرانی چماق شود، چیزی جز اجرا و پیادهسازی قانون و چارچوب قانونی نیست. این همگانیسازی قانون بوده که گام به گام فرهنگ هواداری مناسب را روی سکوهای لیگهای معتبر دنیا پررنگ کرده و از آشوبگری و خرابکاری فاصله گرفته. چاره کار ما هم همینجاست. غالب هواداران ایرانی که از دل جامعه ما آمدهاند، به میزان کافی، فرهنگ هواداری حضور در ورزشگاه را دارند. البته که باید پیشرفت کند اما آرامش و عقلانیت نسبی وجود دارد؛ ما برای سخت کردن کار خرابکاران معدود، چارهای نداریم جز اینکه قانونها و افراد مجری و ناظر بر قانون را درست انتخاب کنیم. با هشدار به هواداران و فرهنگسازی چند دقیقهای و حتی چند ساعتی در تلویزیون، هیچ خرابکار و آشوبگری خود به خود تنبیه نمیشود. به هیچ انقلاب ساختاری بزرگی هم نیاز نداریم تا تحولی بزرگ در مسیر فرهنگ هواداری به وجود آوریم. گمشده سکوهای بیمار ما، بیقانونی و بیملاحظگی افرادی است که وظیفهشان اجرا و نظارت به قانون، و اندیشیدن تدبیر برای بحرانها و مشکلات است.
نظر شما