شناسهٔ خبر: 19575904 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: بولتن‌نیوز | لینک خبر

قربانیان اختلافات خانوادگی

جام جم آنلاین

خبر کشته شدن معلمان در سیستان و بلوچستان قبلا چندباری در رسانه‌ها منتشر شده است. برخی از آنان در راه مدرسه مورد سوءقصد افراد مسلح قرار گرفته‌اند و عده‌ای دیگر نیز با اصابت گلوله در خانه‌شان جان باخته‌اند. معمولا در لحظات ابتدایی انتشار این اخبار، شائبه تروریستی بودن ماجرا بیش از همه پررنگ می‌شود و رسانه‌های معاند نیز سعی می‌کنند در این تفکر بدمند که اختلافات قومی به قتل یک آموزگار منجر شده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش بولتن نیوز، در حالی که به گفته پلیس، از سال 93 تاکنون که با انهدام یک باند تروریستی، عاملان ترور سه معلم دستگیر شدند، دیگر هیچ معلمی در سیستان و بلوچستان به دلایل تروریستی به قتل نرسیده و همه معلمان کشته شده در دو سال اخیر، قربانی اختلافات خانوادگی شده‌اند.

قتل پیش چشم فرزندان

مشاجره محلی در یکی از روستاهای نیکشهر به قتل یک معلم مقابل چشم دو فرزندش منجر شد. غروب 27 فروردین امسال، اکبر بلوچ‌زهی همراه دو فرزندش از مسجد روستای جلایی کلگ بیرون آمد و به سمت خانه در حرکت بود که ناگهان مورد تیراندازی افراد ناشناس قرار گرفت و به قتل رسید. در این حادثه دو فرزند او نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و پس از انتقال به بیمارستان مداوا شدند. پلیس سیستان و بلوچستان علت حادثه را اختلافات خانوادگی و مشاجره محلی اعلام کرد و از ادامه تلاش‌ها برای دستگیری قاتل خبر داده است.

انتقامجویی با رگبار گلوله

قاتل یکی از معلمان ایرانشهر در بازجویی‌های پلیس علت به رگبار بستن مقتول را دست داشتن او در قتل یکی از بستگانش اعلام کرد. 9 دی 95، پلیس ایرانشهر در جریان قتل دادکریم آهورانی، معلم پایه چهارم یکی از مدارس ایرانشهر قرار گرفت. افراد ناشناس او را در خانه‌اش به رگبار بسته و متواری شده بودند. همان ابتدا انگیزه انتقام‌جویانه در حادثه فاش شد و قاتل نیز پس از 72 ساعت در دام پلیس افتاد. او که از اشرار سابقه‌دار است در بازجویی‌ها مدعی شد: می‌خواستم از مقتول انتقام بگیرم. او سال گذشته در قتل یکی از بستگانم نقش داشت.

قتل با آتش کلاشینکف

«ده سال پیش، یکی از اقوام آقا معلم باعث مرگ دو نفر از طایفه‌ام شده و فرار کرده بود. من معلم و همسرش را کشتم تا انتقام بگیرم.» این حرف‌ها، بخشی از اعترافات مجرمی است که 30 خرداد 95 با همدستی سه نفر دیگر، یکی از معلمان ایرانشهر را در حالی که همراه همسر و دختر خردسالش در حال تردد با خودرو بودند، هدف رگبار کلاشینکف قرار داد. در این حادثه معلم و همسرش کشته شدند، اما به دختر خردسالشان آسیبی نرسید. هر چهار عامل تیراندازی در کمتر از یک ماه از سوی پلیس دستگیر شدند.

انتقام فامیلی

پنجمین روز اسفند 95، آخرین نفس‌های خود را می‌کشید که ناگهان صدای تیراندازی از خانه معلم، ایوب حسین‌زهی به هوا بلند شد. افراد ناشناس پس از کشتن او و مجروح کردن همسرش، اموال با ارزش آنها را سرقت کرده و متواری شده بودند. در همان تحقیقات ابتدایی فاش شد که عامل تیراندازی و قتل، از بستگان معلم است. با کسب این سرنخ، متهم و همدستش در مخفیگاهشان شناسایی و دستگیر شدند. قاتل که سابقه اعتیاد و سرقت نیز در پرونده دارد، در بازجویی‌ها انگیزه قتل را اختلافات خانوادگی با مقتول اعلام کرد. او قبل از قتل، دست و پای همه اعضای خانواده را بسته بود.

شهادت در راه مدرسه

شلیک پنج گلوله از اسلحه اشرار به شهادت جواد نوروزی، معلم اهل سرباز منجر شد. او 26 فروردین 93 در راه مدرسه بود که در روستای حیط از توابع شهرستان راسک با تیراندازی افراد مسلح غافلگیر شد. پلیس همان ابتدا، تروریستی بودن حادثه را تایید کرد و شناسایی عاملان را در دستور کار خود قرار داد. وزیر آموزش و پرورش نیز در پیامی ترور را اقدامی نفرت انگیز توصیف کرد. عاملان شهادت جواد نوروزی نیز پس از مدتی با انهدام یک باند تروریستی در سیستان و بلوچستان دستگیر شدند.

اختلافات خانوادگی بیشترین انگیزه قتل‌ها

سردار حسین رحیمی

فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان

ریشه بیشتر قتل‌هایی که در سیستان و بلوچستان رخ می‌دهد در اختلافات خانوادگی و طایفه‌ای نهفته است. این موضوع، خود را در قتل معلم‌ها نیز نشان داده است، به این معنی که این قتل‌ها هیچ ارتباطی با جایگاه و شغل این افراد ندارد و از همان اختلافات خانوادگی نشات می‌گیرد. این اختلافات که یکی از مهم‌ترین معضلات استان است، بعضی وقت‌ها به نزاع‌های محلی کشیده می‌شود و در موارد شدیدتر، رنگ خون به خود می‌گیرد. البته موارد محدودی هم بوده که معلم‌ها قربانی حملات تروریستی شده‌اند که عاملان آنها نیز به دام پلیس افتاده‌اند. آخرین قتل‌های تروریستی مربوط به معلم‌ها در سال 93 با شهادت جواد نوروزی و رضا سرگزی همراه بود که قاتلان آنها دستگیر شده‌اند.

در سال‌های اخیر، پلیس استان سیستان و بلوچستان توانسته در کمترین زمان ممکن، جرایم مختلف از قبیل قتل معلم‌ها را با موفقیت پیگیری کند و با دستگیری مجرمان به پایان برساند. گواه این موضوع هم کشف تمامی جرایم سال‌های اخیر در استان است به نحوی که هیچ پرونده به سرانجام نرسیده‌ای در پلیس وجود ندارد. حتی بسیاری از پرونده‌ها که مربوط به سال‌های دور مثلا 20 سال پیش هم بوده‌اند، در حال پیگیری و کشف هستند. براساس آمار موجود، سیستان و بلوچستان استان کم جرمی است و در رتبه‌های میانی از نظر وقوع جرم در کشور قرار دارد.

در کنار این اقدامات پلیس، باید به نقش و جایگاه بسیار مهم بزرگان و ریش‌سفیدان طوایف در کاهش جرایم اشاره کرد. آنها می‌توانند با برگزای جلسات گفت‌وگو، اختلافات را به شکل مسالمت‌آمیز حل کنند تا روند نادرستی که در قتل‌های خانوادگی و طایفه‌ای شکل گرفته به مرور از بین برود. متاسفانه در این خصوص شاهد کم کاری‌هایی هستیم و برخی ریش‌سفیدان و متنفذان محلی آن طور که باید و شاید به وظایف خود عمل نمی‌کنند، در حالی که تاثیر عملکرد آنها در مواردی زیاد است. از طرف دیگر مردم هم باید تمکین بیشتری به قانون داشته باشند و برای احقاق حقوقشان از مراجع انتظامی و قضایی کمک بگیرند. اکنون دوران آن گذشته که افراد برای حل اختلافات، خودشان ورود کنند. آنها همچنین باید همکاری بیشتری در دستگیری افراد متخلف با پلیس داشته باشند. در کنار اینها نیاز است مراجع قضایی هم با سرعت و شدت بیشتری با متخلفان برخورد کند.

لزوم آموزش راهکارهای جایگزین با مشارکت مردم

علی نجفی توانا

جرم‌شناس

در دهه‌های اخیر، فرهنگ رجوع به مراجع قضایی و انتظامی برای حل اختلافات ملکی و مالی در استان‌های شرقی و جنوبی کشور گسترش یافته است، اما این تصمیم در برابر مسائل ناموسی همچنان با چالش‌هایی روبه‌روست. بیشتر ساکنان این مناطق که فرهنگ زندگی طایفه‌ای و قومی را تجربه می‌کنند، معتقدند اختلافات ناموسی و حیثیتی را باید خودشان حل کنند. بر پایه این اعتقاد معمولا درگیری فیزیکی با سلاح گرم یا سرد رخ می‌دهد و گاهی گستره آن تا سطح طایفه‌ها نیز کشیده می‌شود. افرادی که در این درگیری‌ها مرتکب قتل می‌شوند، معمولا افراد سابقه‌داری نیستند و آرام و متعادل به نظر می‌رسند؛ اما با این تصور که در حال انجام وظیفه خانوادگی و طبیعی خود هستند، دست به سلاح می‌برند. در اتخاذ این تصمیم، دو نوع محرک دخیل است. نخست تربیت مردسالارانه است که حمایت از نوامیس را به عنوان یک وظیفه جنسیتی در ذهن فرد حک می‌کند و دوم انتظارات خانواده و طایفه است که بر گرده مردان سنگینی می‌کند. آنها حل و فصل شخصی اختلاف را یک وظیفه طبیعی و مردانگی توصیف می‌کنند و حتی آن را از مجازات قانونی که در انتظارشان خواهد بود نیز باارزش‌تر می‌بینند. بنابراین حل شخصی اختلافات ناموسی ریشه فرهنگی دارد. برای تغییر این نگاه باید راهکارهای قانونی و حقوقی مناسب و جایگزین به زبان ساده به مردم آموزش داده شود. در این مسیر باید نیروهای انتظامی، قضایی و ریش سفیدان مشارکت کنند و شوراهای حل اختلاف در مناطق گسترش یابد. در این صورت، نگرش‌ها و باورهای نادرست جای خود را به تصمیمات صحیح خواهد داد.

نظر شما