شناسهٔ خبر: 19563277 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

مکتوب هفته

کشتی نشستگانیم

دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

صاحب‌خبر -
تصور کنید در خانه‌ای شبانگاهی میان پدر و مادر گفتگو و نزاعی درگیرد و صدای منازعه از درز دیوار به خانه‌ی همسایه سرایت کند. صبح فردا فرزند خانواده که راهی مدرسه می‌شود با آقای همسایه مواجه می‌شود. آقا با پوزخندی شماتت‌آمیز می‌گوید: آقا کوچولو! سلام! دیشب از خانه‌ی شما سر و صدا می‌آمد، دعوا شده بود؟
فرزند نازنین و بی‌تقصیر سر به زیر می‌فکند و در دلش چیزهایی می‌گوید:
اولاً: آقا کوچولو خودتی! ولله!
تازه شم: به شما چه ربطی داره؟
آخرشم: بابا و مامان صبح باهم آشتی کردن. شما چه آقا بزرگ بی‌معنی‌ای هستین!
قصه ی انتخابات ماست و آقابزرگ‌های بی معنی و فرصت طلبی که می‌خواهند خودشان را نخود آش ما کنند. آش ما در حین پخت هرچقدر هم غلغل زده باشد و احیاناً به خاطر چند عدس و لوبیا و نخود ناپز با اندکی بالا و پایین پخته شده باشد، آش خود ماست. آخرش هم همه باهم آش دست پخت خودمان را خوردیم، خیلی هم خوب بود، دیگر به شما چه مربوط؛ آقا بزرگ بی‌معنی همسایه!؟
این از همسایه‌های فضول نزدیک و دور. حالا برویم سراغ آدم بزرگ‌های درون خانه. این آدم‌ها بر سر مسائل داخلی خانه اختلاف کرده‌اند و درهم درآویخته‌اند و گریبان هم را ـ نعوذ بالله! ـ اندکی دریده‌اند. صبح فردا که نزاع فروکش کند، اگر عاقل باشند نگران حال و روز فرزندانشان خواهند بود. این نگرانی لازم می‌آورد که ادبیات شب گذشته را پاک فراموش کنند، حتی به روی حریف نیاورند و زود آشتی کنند و البته به جبران نارواهایی که چشم در چشم هم گفتند و بچه‌ها را آزردند برآیند.
در مثل مناقشه نیست؛ وگرنه نه ما مردم بچه‌ایم و نه آن آقابزرگ‌ها که باهم دعوا کردند خیلی هم بزرگ‌اند. فعلاً کار خانواده‌ی بزرگ ما دست آن‌هاست و امیدواریم هر روز بزرگ‌تر شوند.
اکنون اگر این بزرگ‌های درون خانواده بعد از آن که آش پخته شد و سر کشیده شد، ول کن ماجرا نباشند، چه انتظاری از افراد تحت تکفل این خانه می‌توان داشت؟
حالا تصور کنید فرزندان خانه در دو گروه مختلط برادرها و خواهرها ( این اختلاط احتمالا مجاز است!)، ول کن ماجرا نباشند! چه شود!:
یکی طرف مادر را بگیرد و دیگری بر حقوق ضایع شده و جفاهای رفته بر پدر مویه کند.
برادری از ظلم‌های تاریخی رواداشته شده بر مادر از سوی قوم پدر کتابچه درست کند و خواهری بلند گوی بغض در گلو مانده و اسرار(!) فروخورده‌ی پدر شود.
دوباره همسایه‌های نابکار فالگوش دیوار بایستند و ناخن بر ناخن بزنند که: آخ جون، بازم دعوا!
اینجاست که بزرگ خانواده به جاست تا پا در میان گذارد و دوباره ارزش و حرمت درون خانواده را گوشزد کند و اگر در اطرافیانِ دو سویِ طرفدار، لجاجت و پافشاری بر ادامه ی دعوا می‌بیند، نرمه گوششان را به نرمی بفشارد؛ اگر افاقه نکرد، اندکی سخت‌تر!
از مثال خانواده بیاییم بیرون. برویم توی کشتی. مگر همه‌ی ما سرنشینان کشتی یک کشور و یک ملّت نیستیم؟ لب ساحل و پیش از به راه افتادن کشتی، هیجان و بگو و مگو داشتیم که فرمان و قطب نما به چه کسی سپرده شود. به قول علمای اعلام، بعدالّتیّا والّتی ناخدا انتخاب شد. اگر هیجان‌ها و بگو مگوها همچنان ادامه یابد چه خواهد شد؟
یا باید همچنان لب ساحل می‌ایستادیم و یقه گیر هم می‌ماندیم، یا اکنون که کشتی به راه افتاده و آهنگ دوباره‌ی دریا کرده‌ایم، اگر پارو نمی‌زنیم لااقل تلاطم نیاوریم و کشتی را سوراخ نکنیم.
بزرگ‌ترهای این کشتی مسئولیت مضاعف در تعادل این سفینه دارند. خدایا مباد که ما سرنشینان آرام گرفته باشیم و چشم به ساحل امید دوخته، لیک بزرگ‌تر‌ها هنوز باورشان نشده باشد که کشتی به راه افتاده. پاره کردن بادبان و سوراخ کردن کشتی در میانه‌ی دریا، دیگر نه اسمش رقابت است و نه دلسوزی برای ملت کشتی نشسته.
یک کلمه هم برای کشتی‌نشستگان!
بچه‌ها! دعواها و منازعات (بخوانید مناظرات!)، خیلی هراسناک و نگرانتان نکند. دعوای گذرای درون خانگی است. این بزرگ‌ها بر اساس تجاربی که از گذشته‌شان داریم، به زودی دوباره آشتی می‌کنند. چرا ما بی‌جهت باهم قهر بمانیم؟ والله!

نظر شما