شناسهٔ خبر: 19098384 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

تحلیل روان‌شناسی رئیس جمهوری امریکا چیست؟

ترامپ و مساله خودشیفتگی

تهران - ایرنا- پایگاه خبری دیپلماسی ایرانی در یادداشتی نوشت: ترامپ همانند بسیاری از خودشیفته های تاریخ رفتارهایی دارد که اگر بتوان در قالب یک واژه بیان کرد، به دسته شاخه اختلالات شخصیتی تعلق می گیرد و هر کدام از این گروه اختلال شخصیتی خصوصیات مشترکی دارند که آنان را از دو گروه یعنی گروه A و C جدا می کند.

صاحب‌خبر -

این نوشتار به قلم علی فیروز آبادی، در ادامه می افزاید: سه نفر از روانپزشکان آمریکایی در دانشگاه هاروارد، اطلاعیه­ ای مبنی بر هشدار در مورد وجود رگه­ هایی در مورد اختلال شخصیتی و مشکلات روانپزشکی در ترامپ صادر کردند که در این باره بحث و مناقشه­­ ای بین روانپزشکان در سطح آمریکا بوجود آمد. حتی این مساله خارج از آمریکا بین روانپزشکان مطرح است. به گفته روانپزشکان این موضوع نقص قانون گل­واتر است که بیان می­ کند روانپزشکان تشخیص خودشان را باید منحصر به اتاقِ درمان بکنند و حق ندارند این تشخیص را بدون معاینه و بدون بررسی بالینی فرد انجام بدهند.
عده ای دیگر نیز بیان می کنند این قانون زیاد از حد سخت­گیرانه است؛ چرا که ما در حوزه­ های دیگر مانند محیط­ زیست، اقتصاد، جامعه­ شناسی و بسیاری از حوزه­ های دیگر صاحب­ نظران هشدارهایی می­ دهند که لزوما هم قرار نیست منطبق با واقعیت باشد، بنابراین چه دلیلی دارد وقتی گروهی از متخصصین روانپزشک احساس می­ کنند فردی که رشتۀ سیاست را در دستش می­ گیرد و این فرد می پندارد که تصمیم­ ها بر اساس منطق و خرد سالمی انجام نشده است، آنها نتوانند هشدار بدهند؟ از این رو روانپزشکان انگشت خود را بر مساله اختلال شخصیتی خودشیفتگی گذاشتند. و این که آیا ترامپ یا بعضی از رهبران سیاسی دنیا در حال و گذشته تا چه حد می­ توانند بر این ویژگی شخصیتی منطبق شوند و این که تا چه حد می­ توان گفت این در حد اختلال است و خطر وجود یک رهبر خودشیفته برای صلح جهانی تا چه حد است؟
ترامپ اولین یا آخرین فرد در گروه رهبران نیست که بسیاری را قربانی اهداف جاه طلبانه خود می کند. آن چه بیان می شود بر پایه قیاس در مورد گذشتگان و شواهدی است که می توان در رفتار و خصلت های شخصیتی ترامپ مواردی را با قید اما و اگر مطرح کرد. البته افرادی مانند ترامپ در اطراف ما کم نیستند.
ترامپ همانند بسیاری از خودشیفته های تاریخ رفتارهایی دارد که اگر بتوان در قالب یک واژه بیان کرد، به دسته شاخه اختلالات شخصیتی تعلق می گیرد و هر کدام از این گروه اختلال شخصیتی خصوصیات مشترکی دارند که آنان را از دو گروه یعنی گروه A و C جدا می کند. یکی از ویژگی­ های مهم این افراد توجه­ طلبی و جاه ­طلبی آنهاست و این که تنهایی را تاب نمی­ آورند و دوست دارند همیشه در معرض توجه باشند و به قول معروف چشم­ ها را به سمت خودشان خیره کنند. هر کدام از این ها از ابزار و روش و تمهید خودشان استفاده می­ کنند، آن چه در مورد در شخصیت خودشیفته مهم بوده، پرستیژ و قدرت، شان و مقام اجتماعی است. این موضوع برای جبران حس کمبودهای شخصیتی درونی آنها است. جنبه­ ای که در معیارهای 'دی­­اس­ام' به آن بیشتر اشاره می­ شود، در واقع یک الگوی گسترده از بزرگ منشی و عظمت­ طلبی است که نیاز به توجه و تحسین در آنها از جمله ترامپ مشاهده می شود و این که از هر چیزی برای تشخص، خودنمایی و دیده شدن استفاده می­ کند.
یکی از ویژگی های شخصیت های خودشیفته این است که از شریک زندگی یا زن یا مردی که در کنار آنها است به عنوان ویترینی برای نمایش دادن استفاده می کنند، این در رفتار ترامپ و استفادۀ خاصی که از زن هایی که در کنارش هستند، مشاهده می شود. البته نکته مد نظر این است که باید معیارهای شخصیتی یا به هنجار بودن را به شکل سیاه و سفید نگاه کرد. در دنیای واقعی سیاه یا سفید وجود ندارد. ما رگه هایی از خاکستری را در طیف های مختلف داریم. بنابراین زمانی که از ویژگی شخصیتی برای مثال از هیستونی پرسونالیتی می شود به طور حتم normal valuation نیز دارد.
در اختلال خودشیفته از یک طرف با بزرگ منشی و عظمت طلبی زیاد رو به رو هستیم و از طرف دیگر با حس حقارت شدید و کم دیدن توان خود یا دست کم گرفتن که هیچ کدام مطلوب نیست. دوست داشتن، حس احترام برای کرامت و نفس خود و رعایت معیارهایی که به سلامت جسمی و روانی فرد کمک کند و این که آن فرد به خودش اجازه ندهد شرایطی را دنبال که در آن عزت نفس تهدید شود، یکی از ویژگی­ های مهم شخصیت نرمال است. اما در مقابل در خودشیفتگی شاهد یک حس اعتماد به نفس بادکنکی که در واقع جبرانی برای حس حقارت است و هر دو تبدیل به یک غیر عادی بودن _ abnormality _ می­ شود، هستیم. بنابراین آن حد از ویژگی های یک فرد، یعنی جاه طلبی سالم که می توانند از پس بسیاری از کارها بر بیایند و اهل عمل بودن، در یک فرد سالم موجب می شود، برای رسیدن به اهداف خود بیشتر تلاش کند. اما اگر به حد اختلال برسد، می تواند منجر به تغییراتی شود که بهای سنگین آن را بشریت خواهد پرداخت. افرادای مانند هیتلر و ترومن که بهایش را با انداخت بمب های اتمی روی سر مردم، بشریت پرداختند.
وقتی از خودشیفتگی صحبت می شود، از یک راه حل جبرانی که در آن فرد به سمت قطب مقابلی که نقطه شروعش حس حقارت و کهتری و احساس کمبود است، پیش می رود. هیتلر در زمان کودکی به مادر خود وابسته بود و حس حقارت زیادی او را رنج می داد. در جریان جنگ جهانی اول، به عنوان سرجوخه، هیچ ارتقا مقامی پیدا نکرد و پس از بازگشت از جنگ، یک فرد آس و پاس بود. اما چون به خوبی نقاشی می کشید، سعی کرد به آکادمی نقاشی وین وارد شود. او 3- 4 بار کنکور داد و رد شد. در نهایت بدون این که بخواهد هویت اجتماعی خاصی برای خود دست و پا کند، جذب گروه های شبه نظامی شد. در وجود بسیاری از افراد خوشیفته تاریخ رد پای حس حقارت مشاهده می شود.
ترامپ در دوران کودکی پیش فعال و شر بوده است. والدینش برای کنترل شرارتش او را در سن 13 سالگی به مدرسه نظامی می فرستند. او تا زمان دریافت دیپلم در همان مدرسه بوده و در شخصیت قلدرمآبانه داشته است. او در برخی از رشته های ورزشی موفقیت هایی به دست می آورد و افرادی را به دور خود جمع می کند. در این جا او حالت رهبرمآبانه داشته است. وقتی از یک اختلال شخصیتی در مقام اختلال حرف زده می شود، در واقع در عمل فقط 10 تا 15 درصد افراد دارای معیارهای شسته رفته اختلال شخصیتی واحدی را نشان می دهند و در اکثر وارد 80 تا 90 درصد ترکیبی از دو یا چند اختلال شخصیتی مشاهده می شود.
در مورد ترامپ، حتما باید رگه هایی از شخصیت ضد اجتماعی ترکیب با شخصیت خودشیفته داشته باشد که خود را در قالب عدم رعایت معیارهای وجدانی، اخلاقی و اهمیت ندادن به این معیارها نشان دهد. البته این تقسیم بندی مطلق نیست. اما اگر قائل به ویژگی های خودشیفتگی ترامپ باشیم، به همان صحبت های ابتدای می رسیم که حق نداریم از راه دور درباره یک نفر با قاطعیت اظهار نظر تشخیصی داشته باشیم. اما بدون شک ترامپ تریدهایی از خودشیفتگی و Antisocialiti را دارد که به این درجه از اختلال می رسد. اگر بخواهیم از تقسیم بندی میلون استفاده کنیم_ یعنی شخصیت بی مرام _ شخصی مانند ترامپ اگر دارای اختلال شخصیتی خود شیفته داشته باشد، ترکیبی از خود شیفته و Antisocialiti را دارد که زیرمجموعه بی­ مرام اختلاف شخصیتی خودشیفته جا می ­گیرد، اما ممکن است رگه­ هایی از آن سه شخصیت دیگر هم عاشق ­پیشه که با هیستونی پرسونالیتی مخلوط می­ شود، وجود داشته باشد. در این صورت ما شاهد مخلوطی به نام ترامپ هستیم. به طور خلاصه می توان آن جنبه هیجانی که می تواند در یک سیاستمدار مخرب باشد را برشمرد، همان احساسی بودن و تکانه ای بودنش است.
بسیاری از افراد بر اساس تصمیمات آنی ضررهای زیادی به جامعه بشریت زده اند. در حالی که یک سیاستمدار باید پیش از هر چیز درایت، مدیریت و تدبیر داشته باشد. یادمان باشد شعارهایی که ترامپ در دوره تبیلغات انتخاباتی مطرح می کرد، از جمله بازگرداندن عظمت به آمریکا می کرد و بخشی از جامعه که از او حمایت کردند، او را سمبل دستیابی به خواسته های سرکوب شده خود می دانند، که این مساله _ وجود ترامپ _ برای دو طرف قابل درک است.
در مقابل ترامپ، یعنی اوباما هیچ گاه شخصیت احساساتی نداشت. می توان گفت او از جمله روسای جمهور آمریکا بود که در بسیاری از موارد از طریق تعقل، و تدبیر عمل می کرد. شاید مقایسه شخصیت ترامپ با اوباما صرف نظر از این که چه خصلت هایی دارند، این باشد که اوباما ویژگی های یک شخصیت نرمال و بهنجار را داشت.
در نهایت این که به نظر می رسد با توجه سخت گیری هایی که احزاب آمریکا برای رسیدن فردی به ریاست جمهوری به کار می برند، اما برای ترامپ از منظر مساله روانشناختی مورد توجه قرار نگرفت این باشد که جامعه خود اکراه دارد که در معرض بررسی روانشناختی قرار گیرد و به نوعی عریان شود.
*منبع: پایگاه خبری دیپلماسی ایرانی/6 اردیبهشت 96
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردی اسدی کوردلو

انتهای پیام /*

نظر شما