نویسنده: غلامرضا صادقيان
بدعت يك معاون اول رئيسجمهور براي رقابت با رئيسجمهور مستقر، موجب پراكندهگويي و تناقض در اظهارات معاون اول و حاميان دولت شده است، تا آنجا كه جهانگيري در مواجهه با خبرنگاران مجبور است «با خنده» خود را رقيب روحاني بداند و چون از او ميپرسند شعارت چيست، پاسخي نداشته باشد، زيرا لابد شعارهاي متفاوت، موجب پراكندگي خاطر مخاطبان خواهد شد، جهانگيري يا يك كانديداي پوششي است و يا يك كانديداي واقعي كه در هر دو حالت نقد و ايراد جدي بر او وارد است. او البته ديشب در برنامه تبليغاتي راديويي خود، حال و روز شوخيوار خود را به نمايش گذاشت: «من به عنوان مكمل آقاي روحاني و ياوري براي دفاع و پيشبرد راه اصلاحات و اعتدال به ميدان آمدم.»
جهانگيري ميداند با اين بدعت و اين پست جديد خود يعني «كانديداي پوششي ـ حمايتي ـ سپري ـ تاكتيكي- مکملي» نميتواند به مردم بگويد كه دقيقاً چيست و دقيقاً كجاي كارزار انتخاباتي و رقابت است، براي همين ايفاي نقش خود را براي سربلندي مقابل خداوند متعال توصيف ميكند: «انتخابات بزرگي در راه است و هركس با ايفاي نقش خود و رأي آگاهانهاش، كاري ميكند كه در مقابل ملت بزرگ ايران و خداي متعال سربلند و پاسخگو باشد و من هم ميخواهم بگويم چرا به عنوان نامزد رياست جمهوري دوازدهم حضور پيدا كردم.»
جهانگيري سپس در حالي كه درباره چهار سال مديريت خود بر كابينه دولت يازدهم كه طبيعتاً بايد به حل مسائل ميپرداخت توضيحي نميدهد، وعده حل مسائل را ميدهد: «بنده براي حل مسائل اساسي كشور، يعني اشتغال و مبارزه با فساد فراگير آمدهام.»اما كار جهانگيري چه مكمل باشد و چه نباشد، به سخره گرفتن انتخابات و به بازي گرفتن افكار عمومي است.
در حالت اول كه جهانگيري نامزد پوششي روحاني است، اين نوع نامزدي يك نمايش ناپسند در مقابل انظار ملت است. تصور كنيد كه يك نفر – جهانگيري – روي صندلي مناظرهها نشسته و با حرارت و غيرت از چيزي دفاع ميكند و خود را شايسته رياست جمهوري ميداند و به مردم وعدهها ميدهد اما همه اين حركات، كاملاً نمايشي است و او قرار است سر بزنگاه به نفع روحاني كنار برود. خود اين حركت به معني آن است كه به حرفهاي من و وعدههايي كه ميدهم و شعارها و پيامهاي من اعتنايي نكنيد، چون حباب است، يا تاكتيك است يا مثلاً پوشش است براي شخص ديگري. در اين صورت آيا مردم مشغول تماشاي يك رقابت سالم انتخاباتي هستند يا سرگرم يك بازي انتخاباتي ملالآور كه نتيجهاش و آخر سناريو از همين حالا معلوم است؟! باز تصور كنيد كه اين نامزد رياست جمهوري كه مطابق منطق كانديداتوري بايد با همه نامزدهاي ديگر رقابت كند و منتقد برنامههاي ديگر نامزدها باشد، وقتي در مناظرهها نوبت به روحاني ميرسد، هيچ واكنشي نشان ندهد و يا به تعريف و تمجيد از رقيب خود بپردازد يا بدتر از همه مطابق آنچه كه به عهده اين نامزد پوششي قرار گرفته است، هرجا كه روحاني در بحثهاي اقتصادي كم آورد، او آن را پوشش دهد و شروع به دفاع از به اصطلاح رقيب خود كند!
اما در فرض دوم، جهانگيري را کسي ميدانيم که اگرچه مکمل است اما جدي است! در آن صورت هم اوضاع بدتر ميشود. معاون اول روحاني براي تغيير در چه چيزي به ميدان آمده است؟! براي تغيير در خود؟! حتي اگر حرفهاي جهانگيري در جمع كارگزاران را مستند و مفروض نگيريم كه مدعي شده بود بيشتر كارهاي دولت به عهده خود اوست، نفس رقابت يك معاون اول با رئيس خود، به معناي آن است كه معاون اول اعتقادي به صلاحيت رئيسجمهور مستقر ندارد و براي تغيير اوضاع آمده است. اصولاً يك رقيب انتخاباتي چه مدعي بشود كه براي «تغيير» آمده است و چه مدعي نشود، جز آنكه براي تغيير آمده باشد، حرف ديگري ندارد، مگر آنكه بگويد دقيقاً و يقيناً همين اوضاع را ميپسندد جز آنكه خود را در مسند قدرت نميبيند و ميخواهد فقط به قدرت برسد و بس!
درباره يك جهانگيري واقعي و نه پوششي، فقط ميتوان چنين تصور كرد كه او از اوضاع خودش ناراضي است و به رياست خودش، نقد دارد و از آنچه كرده است، بيزار است و حالا آمده است تا به جاي خودش بنشيند و خودش را كنار بزند و كابينه خودش را تغيير دهد و حرفهاي خودش را تكذيب و تعويض كند و خودش را از صحنه بيرون كند و لابد پس از رسيدن به قدرت، چهار سال را به نقد و تخريب دولت قبلي – دولت خودش- بپردازد.
نظر شما