بچهها امام را خيلي دوست داشتند. همه مقلد امام بوديم. البته حالا ديگر مقلد امام خامنهاي هستم. جزء آرزوهايم است که آقا به خانه ما بيايند. آقا را فقط از دور ديدهام. دلم ميخواهد دستشان را ببوسم.خانم سکينه بحرالعلومي فرد گفت:قبل از شهادت پسرها، دخترم مريم خواب ديد به مجلسي رفته که همه براي زيارت حضرت زهرا(س) آنجا حضور دارند. وقتي خدمت بي بي دو عالم مشرف ميشود، خانم 2 کاسه حلوا به او عنايت کرده بودند. بعد از آن خواب تا چند روز مريم دائماً ميگفت بايد براي حضرت زهرا(س) حلوا بپزيم، من خواب ديدهام. حلوا را آماده کرديم اما گويا قبل از آن بچهها به شهادت رسيده بودند.اين مادر از نحوه رفتن فرزندان شهيدش به جبهه چنين گفت :براي اعزام به جبهه هم معمولاً هردو باهم ميرفتند. آخرينبار هم وقت رفتن لباس خاکي تنشان بود با فانسقه و کوله پشتي. اول مجيد شهيد شد. قبلتر وقت رفتن محمد به من گفته بود که «اول مجيد به شهادت ميرسد.» هردو گفتند ديگر برنميگرديم. دائماً ميخنديدند.از رفتنشان 6 ماه طول کشيد. دوستانشان برگشتند. آنها هم قرار بود برگردند، اما تماس گرفتند، عذرخواهي کردند و گفتند «نيرو نياز است. ميمانيم.»
مادر شهيدان محمد و مجيد شاداب:
آرزو دارم آقا به خانه ما بيايد
صاحبخبر -
∎
نظر شما