جایگاه فکری و معنوی مولانا قاضی جلالالدین؛ جوهرهی شعر و نثر قاضی(وحدت وعرفان)
جایگاه فکری ایشان به خوبی در اشعار و مطالب نثر به جای مانده از ایشان مشخص است. ولی بارزترین جوهره در آثار ایشان را میتوان دیانت، معنویت، عرفان، علاقه و عشق به اسلام اصیل و بیزاری از هر گونه تفرقه، نقاق و عشق به پیامبر خدا(ص) و اهل بیت(ع) و اصحاب و برقراری وحدت حقیقی بین فرق اسلامی به ویژه تسنن و تشیع دانست.
این مطالب در جای جای شعر ایشان خودنمایی میکند و در اشعارش، به صورتی زیبا و عارفانه و گاه با رنج و ناراحتی از اختلاف، مسلمین را به اتحاد و تساهل مذهبی دعوت میکند. شعر و نثری از ایشان نیست که در آن، تعصب، تندی و خامی دیده شود و به همین علت است که در همه جا و نزد همهی علمای فرق اسلامی محبوب و مورد پذیرش بود و حتی در مناظرههای شعریاش و پاسخگویی به سوالات یا مطالب تند دیگران، کاملاً وحدت، ادب و احترام را رعایت میکرد و از اشعار ایشان میتوان روح معنویت، صفا و عطر خوش وحدت اسلامی را استشمام کرد.
نمونههایی از اشعار قاضی
در شعرهایی اینچنین، روح استغنا و بینیازی موج میزند و دل و جان انسان را جلا میبخشد.
صحت جسم و نور ایمانی
کوزهی آب و پارهی نانی
هر که این چهار چیز دارد
هست در کنج خانه سلطانی
زن با عصمت و برادر خوب
پسر نورس مسلمانی
آن که دارای این سه چیز بود
گو به راحت بزی چو مهمانی
به خدا روی کن جلالالدین
کو به هر درد هست درمانی
و یا در مرثیهای برای امام حسین(ع) که عشق به اهل بیت و سالار کربلا در آن نمایان است:
آنچه دید از دشمنان در کربلا آل حسین
گر بگویم سنگ میگرید به احوال حسین
وای از آن شامی که سرداران شوم شامیان
سوی ملک شام می بردند اطفال حسین
آسمان زد نعرهی یا لیتنی کنت تراب
تا هماغوش زمین شد جسم پامال حسین
یا محمد در قیامت سر برون آری ز خاک
سر برون آر و نظر فرمای بر حال حسین
گوشوار عرش اعظم را به خاک انداختند
ای حسن آخر کجائی ای پروبال حسین
عزم خاک کربلا کن حال فرزندت ببین
یا امیرالمومنین ای بخت و اقبال حسین
روح خاتون قیامت مشت بر سرمی زند
از مدینه میرود تا شام دنبال حسین
(زنبیل جلالی، ص 146)
و یا غزلیات زیبا که یادآور غزلیات حافظ شیرین سخن است و رباعیاتی که زیبا و صمیمی و ساده است، مانند:
اگر من خود مسلمانم و گر گبر
تو مومن باش در حقم مکن جبر
مناز از منزل و ماوای دنیا
که آخر، منزل اصلی بود قبر
به راستی انتخاب غزل، رباعی، مثنوی و قصیده از اشعار ایشان، کار سادهای نیست. زیرا همه زیبایند و شایستهی انتخاب هستند. آخرین شعر ایشان که اندکی قبل از مرگ برای سنگ مزار خویش سرودهاند و اکنون بر آن نقش بسته است، چنین است:
بندهی مفلسی رسید از راه
پای تا سرتمام غرق گناه
وعدهی لاتقنطوا امید وی است
توشهاش لا اله الا الله
غم مخور غم مخور جلالالدین
که محمد(ص) تو راست پشت و پناه
و نیز اشعار زیبایی در مدح پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی (ع) و صاحب الزمان(عج) و یا ترجمه به شعر فارسی اشعار و احادیث حضرت علی(ع) دارند که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی(کرمالله وجهه)
علی که سایه درین توده خراب انداخت
جهان شرک عرب را در اضطراب انداخت
به زور قوت و سر پنجه یداللهی
چه شور بود به عالم که آن جناب انداخت
به خانهای که خطر موج میزد از در و بام
بدون خوف در آن خانه رخت خواب انداخت
هر آنکه در صف هیجا بر او مبارزه کرد
سرش برید و تنش را به آفتاب انداخت
در جواب کسی که گفته بود مزار امیر المومنین علی(ع) در نجف است و اهل سنت در بلخ مزاری با اسم حضرت علی(ع) دارند، کدام درست است؟
جانها که نزد ماست گرامیتر تحف
بهر نثار دوست نیرزد به یک خَزَف
منظور من ز دوست بود شاه اولیا
مجموعه فضایل و سر حلقه شرف
عیبم نکن که نالم و زارم بعشق او
گمگشته یوسفم که زنم نعره یا اسف
گر خارجی به رتبه او لطمه میزند
رخسار ماه را چه ضرر دارد این کَلَف
خورشید را گِلابه به رخ کی توان کشید؟
شمس الشموس مینشود تیر را هدف
اسرار عقل و روح ندانسته ناصبی
خر را همیشه دیده بر آبست و بر عَلَف
گویی که پی نبرده به اسرار لو کشف
سر تا قدم به پوست نهان گشته چون کشف
بی پرده گفت من نپرستم ندیده را
قولی بود که نقل نمودند از او سلف
در گوش حق نیوش علی میسرود حق
اندر صف قتال که ادخل و لاتخف
سرها جدا نمود زتن پنجهها ز دست
هر جا که ذوالفقار دو سر داشتی به کف
پرسید سائلی زمن آرامگاه شه
زیرا در این زمینه خبرهاست مختلف
گفتم به هر جا که که تو خواهی سلام کن
از شهر بلخ یکسره تا کوفه و نجف
گفتا بگو مثال صحیحی ز روی عقل
دُردانه چون یکیست یکی باشدش صدف
او شمس آسمان جلال دیانتست
ذاتش یکی و نور فشاند به هر طرف
بی یاد او جلال دمی دم نمی زند
مهرش گرفته پرده دی را وقد شغف
ترجمه اشعار حضرت امیر المؤمنین علی (رضیالله عنه)
گرچه مقصود تو بر وفق تمنا نشود
هر چه خواهی همه بالقطع مهیا نشود
سر تقدیر به تدبیر توافق نکند
گره کار بدست من وتو وا نشود
لیک باید که تو کوشش کنی از روی اصول
تا بود نقشه منظور تو خنثی نشود
روز شنبه سفرت نیک بود بهر شکار
یحتمل زحمت تو ضایع و بیجا نشود
روز یکشنبه اگر خانه بنا کرد کسی
اغلب آنست که ویرانه وصحرا نشود
گر دوشنبه کند آهنگ سفرمرد حکیم
دامن او تهی از نعمت دنیا نشود
رگ بزن روز سه شنبه و حجامت میکن
که ضرر نیست شفای تو شودیا نشود
چهارشنبه اگرت میل دوا خوردن هست
رسدت نفع و خطایی بمداوا نشود
پنجشنبه عقب حاجت خود گام بزن
که جواب تو نعم گفته شود لا نشود
جمعه از بهر عروسی و زفافت نیکوست
فتنه از پی تزویج سر پا نشود
اینکه گفتم علی از قول نبی می گوید
جز بنور نبوی چشم تو بینا نشود
بدعا یاد نمائید جلال الدین را
که پس ازحشردر آن مجمعه رسوا نشود
(منظومه جلالی، ص 178)
مخمسی زیبا در مدح حضرت مهدی موعود(عج) و انتظار ظهور ایشان
ای دوست زرحمت بسر من گذری کن
بر حال من از گوشه چشمی نظری کن
هر دربرخم بسته شده فتح دری کن
فکر چو منی شیفته در بدری کن
نزدیک قیامت شده ای شه سفری کن
یا مهدی موعود و یا شاه زمانه
وقتست که بیرون وبخرامی تو زخانه
دل میکند از شوق قدوم تو ترانه
مردم همه سر گرم فسونند و فسانه
ای سر خدا چند نهانی اثری کن
چندیست که من وعده دیدار تو دارم
نا دیدیه هوای گل رخسار تو دارم
فریاد وفغان بر سر بازار تو دارم
خود را زمحبان فداکار تو دارم
باز آی وعلاج دل خونین جگری کن
هر فرد پرستار طبیعت شده امروز
مردم همه بیرون زشریعت شده امروز
اسلام گرفتار مذلت شده امروز
صدقست که بدبختی امت شده امروز
بر رغم عدو بهر خدا بال وپری کن
در بزم جهان حاکم و سالار تویی تو
در دولت دین سرور و سردار تویی تو
از بعد علی قاتل کفار تویی تو
یک معجزه احمد مختار تویی تو
چون جد خودت ختم رسولان هنری کن
اعدا همه نازنده بشمشیر و سپاهند
یاران تو بی یاور و پشت وپناهند
بنشسته غریبان همگی بر سر راهند
گویا که همه منتظر مقدم شاهند
ای شاه بیا دست به تیغ دوسری کن
مردم عقب شید و شر وشور گرفتند
دنبال نی و توتک و طنبور گرفتند
آئین ضلالت همه دستور گرفتند
قرآن خدا را همه مهجور گرفتند
ای آیت حق بی خبران را خبری کن
دنیا شده هنگامه صحرای قیامت
بسیار شنیدیم ز اغیار ملامت
ما را بده از مقدم خود امن وسلامت
بوجهل نژادان اگرت خواست کرامت
بر کوه بر آ معجزه شق القمری کن
ای مرهم جان ای تو تمنای دل ریش
مندیش که من بیکس و بی یارم وبی خویش
کار تو بعون مدد حق رود از پیش
عصمت زخدا خواه و زبد خواه میندنیش
از صبر لوائی ز توکل سپری کن
بیچاره جلال از غم سویدای تو بگداخت
از لذت دنیا همه با یاد تو در ساخت
تا منزلت مرتبه و قدر تو بشناخت
هوش و خرد و صبر و دل ودین همه در باخت
ای شاه تو او را بغایت نظری کن
(منظومه جلالی، ص 158)
و یا شعری زیبای دیگری که در آن، از برخی مداحان و روضه خوانیها انتقاد میکند که با بیان مطالب ضعیف و اهانتآمیز بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد میکنند، با مطلع:
شیخی به حیله خواست سر حقه وا کند
از بهرخویش مرتبهای پا بجا کند
(زنبیل جلالی، ص160)
و شعر زیبای دیگری در مورد وحدت اسلامی که در پایان مقاله خواهد آمد.
آثار مولانا قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی
1. رسالهی صراط المستقیم که به صورت جیبی چاپ شده است.
2. منظومهی جلالی که نخست 60 سال پیش توسط حاج باقر احدیان، از اقوام نزدیک مقام معظم رهبری و سپس توسط فرزند قاضی و پس از آن، توسط انتشارات شاهینی چاپ شده است.
3. زنبیل جلالی مجموعهای از نثر و شعر که توسط نوهی ایشان، پرویز فقهی در سال 1387 چاپ شده است.
4. فرائض المیراث نظمیهی جلالی
5. ارشاد السالک
6. مختصر البیان فی تعریف الحیوان
7. رباعیات جلالی
8. مکتوبات جلالی
9. لایحهی نحوی
10. سراجیهی نظمی
11. طریق العاشقین
12. ایقاظ الراشدین
13. سفرنامهی حج (نظم )
14. توضیح المسائل فی جواب سوال السائل
15. رسالهی احکام حج
امید است کتب مذکور به همت مسئولین و پیگیری خانوادهی مرحوم قاضی چاپ و در دسترس علاقهمندان قرار گیرد.
و در پایان و با امید آنکه علمای تقریبی و وحدتخواه و بزرگان عرفان این دیار بهتر و بیشتر شناخته شوند و قدرشان معلوم گردد، به عنوان حسن ختام، شعری از ایشان در زمینهی وحدت اسلامی که در آثار ایشان از این گونه نظم و نثر و تفکر کم نیست، ارائه میگردد.
ای زمرهی بی سواد و ای مشت عوام
سنی چه فریق باشد و شیعه کدام
این راه سلامتی که دینش خوانند
در نزد خدا چه نام دارد؟ اسلام
ای فرقهی حاملان قرآن کریم
از بهر چه اختیار کردید دو نام؟
تا کی ره اختلاف پوئید و خلاف
تا کی سخن از خلیفه گویید و امام؟
آیین مقدسان مذهب گیرید
مذهب نتوان گرفت از بردن نام
خوشبو نشود ز گفتن مشک دماغ
شیرین نشود ز گفتن شیرینی کام
طومار حیات ما به هم پیچیدند
در پهنه زمان نگشت این نامه تمام
دارند هوای هم بنیان وفاق
آنان که زننده میسرایند کلام
چون دوره جهل و جاهلی بگذشته است
باید همه مان دهیم تغییر مرام
معموره دین خراب دستان شماست
ای شیعی نا تمام وای سنی خام!
مراجع
منابع و مآخذ:
1. زنبیل جلالی، جلال الدین فقهی سلجوقی، نشر دستور، چاپ اول، پاییز 1387
2. منظومه جلالی، جلالالدین فقهی سلجوقی، مقدمه و چاپ محمدباقر احدیان، بیتا، بیجا
3. فرهنگ آبادی های ایران، دکتر لطفالله مفخم پایان، امیرکبیر1339
4. صراط المستقیم، جلال الدین فقهی سلجوقی، ناشرحاج سیف الدین فقهی سلجوقی، بی تا، بی جا
5. منظومه جلالی، چاپ انتشارات شاهینی، مشهد 1371
6. لغت نامهی دهخدا، علی اکبردهخدا، سازمان لغت نامه ی دهخدا، ج14
7. مصاحبهی مکتوب و شفاهی و زندگینامهی صلاح الدین خان سلجوقی، پرویزفقهی
8. نشریه ی دوماهنامهی شورا، نشریهی شورای شهر تربت جام، شماره های مختلف
9. مصاحبه و گفتگوی نگارنده با فرزندان قاضی، مولوی سراجالدین و مولوی سیفالدین فقهی سلجوقی
10. مشاهدات و تحقیقات میدانی نگارنده و مصاحبه با معمرین منطقه
نویسنده:
عبداللطیف عرب تیموری: حوزه علمیه احمدیه تربت جام - از اهل سنت
فصلنامه حبل المتین شماره 15
انتهای متن/
∎
نظر شما