شناسهٔ خبر: 18963674 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

استمرار همراهی مبیِّن با قرآن از نگاه فریقین - بخش دوم و پایانی

شأن تبیینی ائمه معصومین از دیدگاه قرآن و روایات

وجوب اطاعت از پیامبر اکرم (ص) و اطلاق شأن تبیین و تعلیم قرآن برای ایشان، دلیلی روشن بر لزوم مراجعه به تمامی بیانات ایشان در مورد قرآن در هر سطحی از بیان می باشد.

صاحب‌خبر -

 

شأن تبیینی پیامبر اکرم (ص) نسبت به قرآن
خداوند، خود، نخستین مفسر و مبین قرآن است:
 (عج)فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَه * ثُمَّ إِنَّ عَلَینا بَیانَه  ؛ پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروى کن سپس بیان و ]توضیح[ آن ]نیز[ بر عهده ماست (قیامت: 18-19).
از این آیه به دست می آید که خداوند، علاوه بر نزول آیات قرآن بر رسول اکرم (ص)، حقایقی به عنوان تبیین مطالب قرآن به آن حضرت وحی کرده و این وظیفه و رسالت (تفسیر و تبیین آیات قرآن) را بر عهده حضرت خاتم (ص) گذاشته است (نحل: 44). البته باید توجه داشت کلام پیامبر (ص) چیزی جز وحی نیست:
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید. آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست (نجم: 3 ـ 4).
بیان پیامبر (ص) که به تبعیت از ایشان ملزم هستیم (آل عمران: 32)؛ رافع اختلافات امت نیز می باشد و این خود نقش تبیینی پیامبر اکرم (ص) را روشن می کند. خداوند در آیات متعددی، از جمله (نساء: 59)، به مردم توصیه کرده که نزاع ها و مشاجرات خود را نزد پیامبر (ص) (و جانشینان هدایت کننده پس از او) ببرند تا ایشان اختلافات پیش آمده را حل کنند.
در مرحله بعد، مفسر حقیقى قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت: هستند؛ چه این‌که آنان باب علوم اولین و آخرین بوده، و وارثان علم نبی و ثقل اکبر در حقیقت، و ثقل اصغر در ظاهر و ظهور هستند. در این مورد، امام صادق(ع) فرمودند:
نَحْنُ وُلَاهُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَهُ عِلْمِ اللَّهِ؛  ما اهل بیت ولی امر خدا و گنجینه علم خدا هستیم (کلینی، 1407، ج1: 253).
در زیارت حضرت صاحب‌الزمان (عج) نیز آمده است:
السلامُ عَلَیکَ یا مَعْدِن العُلومِ النَّبَویه؛ سلام بر تو ای معدن ]و سرچشمه[دانش‌های پیامبر.
که تمام علوم پیامبر (ص) از جمله مبین بودن قرآن را شامل می‌شود.
مبینان واقعی قرآن از منظر قرآن
در این‌که اهل بیت: در تبیین قرآن چه نقشی دارند (ر.ک: محبی، 1386: 134)، می‌توان از خود قرآن جویا شد:
 (عج)وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی  إِلَیهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون  ؛ و ما پیش از تو نفرستادیم، مگر مردانی که به سوی آن‌ها وحی می‌فرستادیم. پس از اهل ذکر سؤال کنید، اگر آگاه نیستید. (نحل: 43).
طبق روایات، «اهلَ الذِّکْر» به همان اهل بیت: تفسیر شده و از این رو استفاده می شود که اهل بیت: مبین قرآن هستند.
روایات فراوانی در این باب در منابع فریقین از این حقیقت پرده برداشته است (عیاشی، 1380، ج2: 260؛ کلینی، 1407، ج1: 210؛ طبری آملی کبیر، 1415: 598؛ حسکانی، 1411، ج1: 432، 434 و 436 و …) و به لحاظ این‌که خطاب در آیه، خاص است و ممکن است مورد خاص مندرج در صدر آیه، مراد و مقصود باشد؛ با ضمیمه کردن حدیث شریف ثقلین به آیه دوم همین سوره، مبین بودن اهل‌بیت کشف می‌شود (این حدیث میان اهل سنت و شیعه، متواتر است و 36 نفر از صحابه آن را نقل کرده‌ و به جز محدثان امامیه، 180 نفر از علما و محدثان اهل سنت آن را آورده‌اند) (ر.ک: مکارم شیرازی، 1385: 165ـ 166). صاحب المیزان در این زمینه می گوید:
این آیه دلالت دارد بر حجیت قول رسول خدا (ص) در بیان آیات قرآن، و این‌که بعضی گفته اند: کلام رسول خدا (ص) در تبیین متشابهات و آن آیات که به اسرار الاهی  مربوط هستند، حجیت دارد و آیاتی که در مدلول خود صریح و یا ظاهرند و به بیان احتیاج ندارند، کلام رسول خدا (ص) در آن موارد حجت نیست؛ حرف صحیحی نیست و نباید به آن اعتنا کرد (طباطبایی، 1417، ج12: 262).
وی در ادامه چنین می گوید:
این مطلب در بیان رسول خدا (ص) است و در ملحقات بیان آن جناب که همان بیانات ائمه هدی: است، نیز مطلب از این قرار است؛ زیرا به حکم حدیث ثقلین بیان ایشان بیان رسول خدا (ص) بوده و به آن ملحق است (همان).
می دانیم کلام الاهی به فرمایش خود قرآن نور است:  (عج)… أَنْزَلْنا إِلَیکُمْ نُوراً مُبینا  ؛ به سوی شما نوری آشکار فرستادیم» (نساء: 174)؛ و کلام خدا جلوه ای از خداست و خدا نیز نور است؛ به مقتضای آیه  (عج)اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض…  ؛ خداوند نور آسمان‌ها و زمین است (نور: 35). پس، کلام خدا هم نور است. بنابراین، کسی می تواند با قرآن در ارتباط باشد که وجود نورانی یافته باشد؛ و این نورانیت به نحو کامل تر و روشن تر فقط در اهل بیت: وجود دارد؛ چنان‌که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
و أنْتُمْ نُورُالأخْیارِ؛ شما نور برگزیده‌اید (ابن بابویه، 1378، ج2: 276).
از طرفی، قرآن حقیقت و کنه رفیع و بلندمرتبه ای دارد که خود می فرماید:
 (عج)لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون  ؛ و جز پاکان نمى توانند به آن دست زنند [و به آن دست یابند[ (واقعه: 79).
لذا چه کسانی بهتر و پاک تر از اهل بیت: می توانند به آن حقیقت بلند دست یابند؛ چنان‌که قرآن، نیز آنان را چنین معرفی کرده است:
 (عج)… إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً  ؛ خداوند ]به اراده تکوینى خاص[ مى خواهد از شما اهل بیت ]پیامبر[ هر گونه پلیدى ]در عقاید و اخلاق و اعمال[ را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکى پاکیزه گرداند (احزاب: 33).
مبینان واقعی قرآن از منظر روایات
تنها افرادی که وارث علم نبوی بوده و توسط شخص رسول خدا (ص) معرفی شده باشند، شایستگی تبیین کلام خداوند را دارند. پیامبر (ص) جانشین خود را در موقعیت های متعدد و در حضور قشرهای مختلف مردم با چنین عباراتی شناساند:
من در بین شما دو گوهر گرانسنگ برجا می گذارم: کتاب خدا و علی بن ابیطالب(ع) را. بدانید که علی(ع) برای شما از کتاب خدا افضل و برتر است؛ چون او مترجم و بیان‌کننده قرآن است (ابن شاذان، 1407: 161؛ بحرانی، 1374، ج1: 4، 29 و طبرسی، 1403، ج2: 450).
نیز هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبر (ص) نازل نشد، مگر آن‌که بر علی بن ابیطالب(ع) قرائت می‌کرد و علم آن را، از جمله تأویل، تفسیر، محکم و متشابه به ایشان می‌آموخت (ابن شعبه حرانی، 1404: 196).
همچنین بیان شده است:
اگر علم را ده قسمت کنند، به خدا سوگند نُه قسمت آن در علی(ع) است و آن جناب در آن یک قسمت باقی که به همه مردم عطا شده، نیز شریک است (قرطبی، 1415، ج3: 207 و ابن اثیر، 1419، ج3: 596).
نیز در کتاب فضائل الخمسه روایات فراوانی از کتاب‌های اهل سنت درباره وسعت فوق‌العاده علم امام علی(ع) نقل شده است (ر.ک: حسینی فیروز آبادی، 1402، ج2: 259 و 283).
ابن عباس می گوید:
علم پیامبر (ص) از علم خدا و علم علی(ع) از علم پیامبر (ص) و علم من از علم علی(ع) سرچشمه می گیرد. علم من و علم تمام صحابه نسبت به علم علی(ع)، مانند یک قطره در برابر هفت دریا است (مجلسی، 1403، ج32: 350؛ ج40: 147 و سیوطی، 1429، ج2: 372).
سیوطی می نویسد:
خلفای اربعه، نخستین مفسران قرآن هستند؛ ولی روایاتی که از سه تن از خلفای راشدین است، بسیار اندک می باشد و در بین خلفا آنچه از علی(ع) نقل شده، بسیار است و قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن و ظاهر آن نزد علی(ع) است (سیوطی، 1429، ج2: 372).
با توجه به اعترافات مذکور و ده‌ها شاهد دیگر، نخستین کسی که پس از پیامبر خدا (ص) به تفسیر قرآن و گردآوری آن پرداخت و روایات فراوانی از او به یادگار ماند، علی(ع) بود. در بعضى از روایات نیز چنین نقل شده است:
أَهْلِ بَیتِی کَالنُّجُومِ بِأَیهِمْ اقْتَدَیتُمْ اهْتَدَیتُمْ؛ اهل بیت من همچون ستارگان آسمانند؛ به هر کدام اقتدا کنید، هدایت مى‌شوید (مکارم شیرازی، 1385: 172؛ به نقل از لسان المیزان، ج1: 424).
این حدیث با حدیث متواتر ثقلین در حجیت سنت اهل بیت:، هماهنگ است.
البته قابل ذکر است جمهور اهل تسنّن، به جاى «سنت اهل بیت:»، «سنت صحابه» را حجت قرار داده‌اند (شاطبی، بی تا، ج4: 74-80) که مهم ترین استناد آن‌ها، این حدیث معروف است‌:
أصحابِی کَالنُّجُوم، مَنِ اقْتَدی بِشَیءٍ مِنْها أهْتَدی؛ اصحاب من همچون ستارگان آسمانند؛ به هر کدام اقتدا کنید هدایت مى‌شوید (ذهبی، بی‌تا، ج1: 413).
از آن‌جا که مراجعه به مبینی الاهی برای بهره مندی از قرآن بسیار حیاتی و مهم بود، خدای متعال توسط رسولش تبیین کنندگان پس از علی بن ابیطالب(ع) را نیز معرفی کرد تا مردمان هیچ عصری از هدایت محروم نمانند (مجلسی، 1403، ج37: 213).
خداوند برای هر عصری مبینی زنده تعیین کرده تا مردمان، در هیچ دوره‌ای از هدایت محروم نمانند. مردم این عصر هم مبین و هدایتگری زنده دارند که می توانند و بلکه باید به او مراجعه کنند (ابن طاووس، 1413: 358-360).
از همین روست که در زیارت آل یاسین بر مبین زنده این عصر مهدی آخر الزمان (عج)، این چنین سلام می دهیم:
السَّلَامُ عَلَیکَ یا تَالِی کِتَابِ اللَّه  ِ وَ تَرْجُمَانَه … السَّلَامُ عَلَیکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَین ؛ سلام بر تو باد، اى تلاوت‌کننده قرآن و شرح‌کننده آن! … سلام بر تو باد، هنگامى که قرائت مى کنى و بیان مى دارى (همان: 100).
مراد از «ترجمانه»، مبشر، شارح و بیان کننده قرآن معنا شده و در دعای حضرت مهدی (عج) عبارت «مُلقِّنِ احکام القرآن» آمده است که مراد احاطه امام به قرآن را نشان می‌دهد.
مبینان قرآن از منظر عقل
قرآن کتاب هدایت بشر است و دستیابی به هدایت، در گرو مراجعه به مبیِّن و مفسر حقیقی کلام وحی است. بدون مراجعه به مبین، نه تنها هدایتی در کار نخواهد بود، بلکه ضلالت گریبان‌ بشر را خواهد گرفت (بقره: 26). از همین رو، عقلاً باید پیامبر (ص) پس از خود مبینی مطمئن برای هدایت مردم معرفی می کرد تا مردم بتوانند با مراجعه به آن شخص، از برکات موجود در قرآن بهره مند شوند. در غیر این صورت، هدف از ارسال رُسُل و انزال کُتُب ابتر و لغو می شد.
قرآن کلام زنده و ساری خداست و از آن‌جا که بیان کننده همه چیز- حتی وقایع آینده – است؛ بسیاری از مصادیق موجود در آن هنوز رخ نداده است. لذا برای عموم انسان ها این امور آشکار نیست. از همین رو، برای ما هنوز تمام کلام الاهی منعقد نشده تا بتوانیم به کنه معانی آیات دست یابیم. فقط مبین منتخب از سوی خداست که علم قرآن، تماماً در سینه اش جای گرفته است: «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» و «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و از همه وقایع مورد بحث در قرآن – چه مربوط به گذشتگان و چه اخبار آیندگان – اطلاع دارد. لذا تنها راه فهم صحیح و کامل آیات، مراجعه به مبین است، عقلاً و نقلاً.
شأن تبیینی ائمه معصومین: از دیدگاه قرآن
بنابر آنچه گفته شد، ائمه معصومین: وارثان شأن تبیینی پیامبر (ص) بوده و نسبت به قرآن و آنچه از علم لدنّی بر پیامبر (ص) نازل شده، آگاه‌ترند. برای این مطلب دو شاهد از قرآن می آوریم:
1٫  (عج)وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ   (آل عمران: 7)
قطعاً راسخ بودن در علم یکی از شئون رسول اکرم (ص) است و ایشان «اَفْضَلُ الرّاسِخین» می باشند (مجلسی، 1403، ج89: 94؛ کلینی، 1407، ج1: 213 و صفار، 1404، ج1: 203).
روایات اسلامی در منابع فریقین در معناشناسی «راسخون در علم» دو دسته اند:
یک دسته روایاتی که رسوخ در علم را به معنای تقید و پایبندی علمی و عملی در معارف الاهی دانسته و وارد شدن راسخان در علم به لایه های زیرین معنایی قرآن را غیر ممکن می‌پندارد.
در منابع اهل سنت از عایشه چنین نقل شده است:
رسوخ و نفوذ راسخان در علم سبب شده به محکم و متشابه قرآن ایمان آورند؛ بدون آن‌که بر تأویل قرآن آگاهی یابند (طبری، 1412، ج3: 122).
همچنین بنابر روایتی از پیامبر (ص)، فضایل اخلاقی راسخان در علم، ملاک صدق و راستی ایشان برشمرده شده است:
سُئِلَ رَسولُ الله (ص) مَن الرّاسِخُ فی العِلْمِ؟ قالَ: مَنْ بَرَّتْ یَمینُهُ، وَ صَدَقَ لِسانُهُ، وَ اسْتَقامَ لَهُ قلباً، وَ عَفَّ بَطْنَهُ، فَذلِکَ الرّاسِخُ فِی العِلْمِ؛ کسی که دستش به نیکی و زبانش به راستی و دلش به استواری و شکمش دارای عفت و پاکی باشد، چنین شخصی راسخ در علم است (سیوطی، 1404، ج2: 7؛ طبری، 1412، ج3: 124 و ابن کثیر، 1419، ج2: 9).
در تفاسیر شیعی نیز این مطلب مورد تأیید قرار گرفته است که راسخان در علم چون محکم و متشابه را از جانب خدا می دانند، به هر دو قسمت ایمان دارند. روشن بودن آیات محکم باعث مى شود به آن عمل بکنند، و روشن نبودن متشابه باعث مى شود تنها در مرحله عمل توقف کنند، نه این‌که آن را رد کنند؛ زیرا ایمان دارند که آن نیز از ناحیه خداست. چیزى که هست جایز نیست به آن عمل کنند، براى این‌که عمل به آن با آیات محکم مخالفت است، و این عیناً همان ارجاع متشابه به محکم است (طباطبایی، 1417، ج3: 29).
دسته دوم روایات، ویژگی های علمی راسخان را بیان کرده و به ذکر مصادیق آنان پرداخته که در منابع شیعی بر ائمه معصومین: و در منابع سنی بر برخی صحابه مطابقت می کند.
امیرالمؤمنین(ع) ذیل این آیه می فرماید:
راسخان در این آیه تنها یک نفر نیست. پیامبر خدا (ص) یکی از آن‌هاست. خداوند علم قرآن را به ایشان عطا کرده و او نیز به من تعلیم فرمود. سپس این علم برای همیشه در امامان از نسل ما باقی است.
آن‌گاه حضرت ادامه آیه شریفه را تلاوت کرده، فرمودند:
جایگاه من نسبت به رسول خدا (ص)، همانند منزلت هارون است نسبت به موسی(ع) و دانش قرآن تا برپایی ساعت قیامت در نسل ما باقی و برقرار خواهد بود (مجلسی، 1403، ج26: 64).
در روایتی دیگر، از راسخان در علم به عنوان عالمان تأویل قرآن یاد شده که رسول خدا (ص) را افضل آنان دانسته و پس از ایشان، از اوصیای آن حضرت به عنوان آگاهان به همه تنزیل و تأویل قرآن یاد شده است (مجلسی، 1403، ج89: 81 و82؛ صفار، 1404، ج1: 204-203 و کلینی، 1407، ج1: 213).
2٫  (عج)وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ   (رعد: 43):
وقتی از پیامبر (ص) درباره مقصود خداوند از این عبارت سؤال شد، ایشان به عنوان مبین قرآن چنین پاسخ داد:
مقصود خدای تعالی از  (عج)وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ  ؛ برادرم، علی بن ابیطالب(ع) است (مجلسی، 1403، ج35: 429؛ ابن بابویه، 1376، 565 و حر عاملی، 1409، ج28: 188).
نیز آمده است که وقتی راوی در مورد این آیه  (عج)وَ مَنْ  عِنْدَهُ  عِلْمُ  الْکِتابِ    قَالَ إِیانَا عَنَى وَ عَلِی أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَیرُنَا بَعْدَ النَّبِی سؤال کرد؛ امام فرمود:
خدا ما را قصد کرده و على بعد از پیغمبر (ص)، اول ما و افضل ما و بهتر ما خاندان است  (ابن حیون، 1385، ج1: 22؛ کلینی، 1407، ج1: 229 و مجلسی، 1403، ج23: 191؛ ج26: 172 و ج35: 433).
عبارت «علم الکتاب» به ضمیمه روایات مبین آن، دلالت دارد که علم قرآن نزد امیرالمؤمنین(ع) است و اضافه «علم» به «الکتاب» دلالت دارد که همه علم کتاب در نزد اوست؛ زیرا اضافه مصدر به کلی که همه اجزای آن به ‌طور یکسان صلاحیت دارد که متعلق آن مصدر واقع شود، ظهور در استیعاب و عموم دارد (موسوی بهبهانی، 1366: 9-10).
برخی از مفسران اهل سنت که متأسفانه به اثبات فضایل حضرت علی(ع) تمایلی ندارند، کوشیده اند با ارائه دیدگاه های دیگر، برای آیه مورد بحث مصادیق دیگری برشمارند. برخی، همه مؤمنان را مصداق  (عج)مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ   قرار می دهند (ابن عربی، بی تا، ج3: 1113). عده ای می‌گویند که مراد از  (عج)مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ  ؛ عالمان یهود و نصارا هستند (ابن کثیر، 1419، ج4: 407 و بغوی، 1420، ج3: 29). افرادی نیز تنها عبدالله بن سلام (طبری، 1412، ج13: 118 و نسفی، 1367، ج1: 480)؛ یا عبدالله بن سلام و امثال او را ذکر کرده اند که صفات پیامبر خاتم (ص) را در کتاب‌های خود مشاهده کرده بودند (آلوسی، 1415، ج7: 365؛ بیضاوی، 1418، ج3: 191 و حقی بروسوی، بی تا، ج4: 391).
ابن جوزی در تفسیر و مصداق  (عج)مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ  ؛ هفت نظریه را مطرح می کند که در یک نظریه امیرالمؤمنین(ع) مصداق این آیه قرار داده شده است (ابن جوزی، 1422، ج2: 502). همچنین ابن عربی در تفسیر خود، چهار دیدگاه در بیان مصداق  (عج)مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ   بیان می کند که یکی از آن‌ها به علی(ع) اشاره دارد (ابن عربی، بی تا، ج3: 1113).
بیش‌تر مفسران اهل سنت، از جمله ثعلبی، مصداق واقعی این آیه را امیرالمؤمنین(ع) می-دانند و به روایات متعددی تمسک کرده اند؛ مانند:
از ابی جعفر(ع) درباره آیه سؤال گردید که  (عج)مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ  ؛ در این آیه عبدالله بن سلام است؟ امام باقر(ع) فرمودند: خیر، کسی که علم کتاب در نزد اوست، علی(ع) می باشد (ثعلبی، 1422، ج5: 303).
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل نیز چندین روایت به این مضمون نقل می کند که مراد از کسی که علم کتاب نزد اوست، پس از پیامبر (ص)، ائمه هدی: هستند که افضل ایشان حضرت علی(ع) می باشد (حسکانی، 1411، ج1: 400-405).
شأن تبیینی ائمه معصومین: از دیدگاه روایات
از امام باقر(ع) منقول است که از حضرت علی(ع) در مورد دانش پیامبر (ص) پرسیدند؛ حضرت فرمود:
دانش آن حضرت علم تمام پیامبران است و دانش هر آنچه بوده و هر آنچه تا روز قیامت خواهد بود. سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، من نیز واجد علم پیامبر (ص) هستم و در نتیجه، به همه اموری که تا به حال روی داده و تا روز قیامت رخ می دهد، آگاهم (مجلسی، 1403، ج26: 110).
در جایی دیگر، پیامبر (ص) به داناترین فرد امت و علم پیامبر (ص) اشاره داشته و فرموده است:
أنَا مَدینَهُ الْعِلْم وَعلیٌّ بابُها وَ مَن یَدخُلِ المَدِینَهَ إلّا مِنْ بابِها؛ من شهر دانش هستم و علی درب آن است و کسی نمی‌تواند وارد این شهر شود، مگر از راه ورودی آن (ابن بابویه، 1362، ج2: 574؛ عسقلانی، 1415، ج9: 287؛ ابن عساکر، 1417، ج42: 378–382؛ خطیب بغدادی، 1417، ج3: 181 و ج5: 110؛ ابن اثیر، 1419، ج3: 594–597؛ ذهبی، بی تا، ج3: 1231؛ قرطبی، 1415، ج3: 205 و طبرانی، بی تا، ج11: 55).
بر اساس این فرمایش پیامبر (ص)، دانایی که امت به او نیازمند است، علی بن ابیطالب(ع) است و نیز برای آشنایی با علمی که نزد پیامبر خدا (ص)، به عنوان شهر علم، وجود دارد، راهی جز مراجعه به علی(ع) در آن شهر نیست. لذا بر مسلمانان لازم است تا آهنگ رسیدن به آن شهر کنند و ضمناً درخواست دانش و راهنمایی از علی(ع) از مهم‌ترین واجبات است؛ زیرا علم، بر عمل مقدم است و عمل مسلمانان باید با تعالیم پیامبر (ص) موافق باشد و از طرفی، موافق بودن عمل با تعالیم نبوی متوقف بر شناخت آن‌هاست (شری، 1372: 591).
نیز روایت «سَلوُنِی عَنْ کِتابِ اللهِ تَعالى» از امیرمؤمنان(ع) که علاوه بر منابع شیعه (مجلسی، 1403، ج10: 125؛ ج30: 670؛ ج40: 186؛ ج40: 190 و ج89: 78؛ حر عاملی، 1409: 62 و طوسی، 1414: 523)؛ در کتاب‌های اهل سنت (سیوطی، 1406: 190؛ ابن سعد، 1410، ج2: 257؛ حسکانی، 1411، ج1: 42؛ زرندی حنفی مدنی، 1425: 158؛ سیوطی، 1429؛ ج2: 372 و ابن حنبل، 1429: 153 و ذهبی، بی تا، ج3: 1231 و…) ذکر شده، به علم بی پایان علی(ع) به قرآن اشاره دارد.
نیز در روایت آمده است:
صدّیقون سه نفرند و از آن جمله علی بن ابیطالب(ع)، و او برترین شان است (ابن ابی الحدید، 1391، ج9: 167، خبر 18).
همچنین روایاتی از سوی بسیاری از اندیشمندان اهل سنت منعکس شده است که بر دانش بی نهایت امیرمؤمنان علی(ع) اشاره دارد (هیثمی، 1408، ج9: 114؛ ابن ابی الحدید، 1391، ج7: خطبه 92، 50-62؛ ج9: 161، خبر 3؛ 162، خبر 4؛ 165، خبر 12؛ 166، خبر 15 و 168، خبر 23؛ ابن حنبل، 1429: 142 و…).
ائمه اطهار: در بیانات خود، به علو مرتبه و مقام علمى آن حضرت – قبل از تولد ایشان – اشاره کرده‌اند؛ چنان‌که امام باقر(ع) در این باره فرمودند:
إِنَّ الْعِلْمَ بِکِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ نَبِیهِ ص لَینْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِینَا کَمَا ینْبُتُ الزَّرْعُ عَلَى أَحْسَنِ نَبَاتِهِ فَمَنْ بَقِی مِنْکُمْ حَتَّى یرَاهُ فَلْیقُلْ حِینَ یرَاهُ السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَهِ وَ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَهِ؛ علم به کتاب خداى عزوجل و سنت رسول خدا (ص) مانند زراعت در قلب مهدى ما به بهترین وجه مى روید، هر یک از شما چنانچه باقى ماندید تا او را ببینید؛ هنگام رؤیت آن بزرگوار بگویید: السّلامُ عَلَیکُمْ یا اهلَ بَیتِ الرَّحْمهِ و النّبُوّهِ وَ مَعْدِنِ العِلْمِ و مَوْضَعِ الرِّسالهِ؛ درود و سلام باد بر شما اهل بیت رحمت و نبوت و معدن علم و جایگاه رسالت آسمانى (ابن‌بابویه 1359، ج2: 653).
نتیجه گیری
تردیدی نیست که پیامبر (ص) به همه معانی و مقاصد آیات کریمه آگاه بوده و معارفی را که فهم شان بر تبیین آن حضرت متوقف بوده، بیان داشته است؛ ولی با وجود موانعی، تبیین برخی از احکام و اصول قرآن عملی نشد. برای این‌که بخش عمده ای از معارف و معانی قرآنی از بین نرود، حکمت خداوند اقتضا می کند که همیشه در بین امت فردی باشد که توان و امکان تلقی و فهم همه معارف قرآن را داشته باشد و این فرد کسی نیست، جز ثقل همیشه همراه قرآن تا روز قیامت؛ یعنی امام معصوم(ع):
حضرت مهدى (عج) در ایام غیبت صغرا براى جهان اسلام تنها مرجع اعلا و محور مراجعات بود. لذا نواب اربعه آن حضرت، مسایلى را که مسلمانان مى پرسیدند، از جمله تفسیر آیات قرآن؛ به آن حضرت تقدیم مى‌کردند و امام زمان (عج) نیز به آنان پاسخ مى فرمودند که بسیارى از آن‌ها در کتاب‌هاى فقه و حدیث ضبط و ثبت شده و مورد استناد فقهاى اهل بیت: در فتواهاى احکام مى باشد.
در عصر حاضر، مبین کلام الاهی، حجّت خدا، ولی عصر، امام زمان (عج) می باشند که عالم ترین مردم است:
أنَّکَ حائزُ کُلُّ عِلْمٍ؛ شما داراى هر علمى هستید (کورانی، 1411، ج4: 489).
که از آن جمله، علم به مبین علوم قران می‌باشد. طبق فرمایش امام صادق(ع) در زمان ظهور آن بزرگوار علم کامل شده و در بین مردم نشر می یابد.
بدین ترتیب، زمینه های عالی ترین پیشرفت های علمی، که در خدمت سلامت و رشد بشر است، به وجود می آید. علم چنان پیشرفت می کند که به بیان امام صادق(ع):
إنّ قائمنا إذا قام مدّ اللّهُ لشیعتنا فی أسْماعهمْ و أبْصارهمْ حتّى لایکُون بینهُمْ و بین الْقائم بریدٌ یکلّمُهُمْ فیسْمعُون و ینْظُرُون إلیه و هُو فی مکانه ؛ هنگامى که قائم (عج) ما قیام کرد، خداوند چنان نیرو به گوش ها و دیدگان آن‌ها مى دهد که با وجود فاصله زیاد میان آن‌ها و قائم (عج)، قائم (عج) با آن‌ها صحبت می کند و آن‌ها هم همان جا که هست، صداى او را می شنوند و به او نگاه مى کنند (مجلسی، 1403، ج52: 336).
از آن‌جا که آن حضرت از وارثان علوم جدش، رسول الله (ص) و از خزانه داران حکمت نبوى است، از امور ثابت و مسلم این است که درایت و احاطه آن حضرت به همه انواع و اقسام علوم و معارف، گسترده بوده و به شرعیات دین و شئون مختلف شریعت احاطه کامل دارد.

منابع
قرآن کریم.
1٫ آلوسی، سید محمود (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه.
2٫ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد (1419ق). تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، مکتبه نزار مصطفی الباز.
3٫ ابن ابی الحدید معتزلی، عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبه الله بن محمد بن حسین (1391). شرح نهج البلاغه، تهران، کتاب نیستان.
4٫ ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم (نعمانی) (1397ق). الغیبه، تهران، نشر صدوق.
5٫ ابن اثیر، ابی الحسن علی بن محمد (1419ق). اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر.
6٫ ابن بابویه قمی، محمد بن علی (1376). امالی، تهران، انتشارات کتابچی.
7٫ ______________ (1403ق). معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
8٫ _____________ (1362). الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
9٫ _____________ (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، تهران، نشر صدوق.
10٫ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی (1422ق). زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دار الکتاب العربی.
11٫ ابن حنبل، ابی عبدالله احمد بن محمد (1429ق). فضایل اهل بیت من کتاب فضایل الصحابه، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه – مدیریه النشر و المطبوعات.
12٫ ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد (1385). دعائم الاسلام، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت:.
13٫ ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع هاشمی بصری (1410ق). طبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه.
14٫ ابن شاذان، محمد بن احمد (1407ق). مائه منقبه من مناقب امیرالمؤمنین و الائمه من ولده: من طریق العامه، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی (عج).
15٫ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1404ق). تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
16٫ ابن طاووس، علی بن موسی (1413ق). الیقین بإختصاص مولانا علی(ع) بإمره المؤمنین، قم، نشر دار الکتاب.
17٫ ابن عربی، محمد بن عبدالله (بی تا). احکام القرآن، بی جا، بی نا.
18٫ ابن عساکر، ابی قاسم علی بن حسن بن هبه الله بن عبدالله شافعی (1417ق). تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر.
19٫ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو (1419ق). تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون.
20٫ انیس، ابراهیم و دیگران (1386). المعجم الوسیط؛ عربی به فارسی، قم، انتشارات اسلامی.
21٫ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (1374). البرهان فی تفسیر القرآن، بی جا، مؤسسه شبر.
22٫ بغوی، حسین بن مسعود (1420ق). معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
23٫ بوکای، موریس (1364). مقایسه ای بین تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: ذبیح الله دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
24٫ بیضاوی، عبدالله بن عمر (1418ق). انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
25٫ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد (1418ق). جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
26٫ ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمد بن ابراهیم (1422ق). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
27٫ جوادی آملی، عبد الله (1378). تفسیر موضوعی؛ قرآن در قرآن، قم، نشر اسراء.
28٫ حر عاملی، محمد بن حسن (1409ق). وسائل الشیعه، قم، نشر مؤسسه آل البیت:.
29٫ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله (1411ق). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، التابعه لوزاره الثقافیه الاسلامیه.
30٫ حسین زاده، محمد (1379). مبانی معرفت دینی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
31٫ حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی (1402ق). فضایل الخمسه من الصحاح السته، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
32٫ حقی بروسوی، اسماعیل (بی تا). تفسیر روح البیان، بیروت، دار الفکر.
33٫ خطیب بغدادی، ابی بکر احمد بن علی (1417ق). تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
34٫ خویی، ابوالقاسم (بی تا). البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه احیاء آثار آیت الله خویی;.
35٫ ذهبی، ابی عبدالله محمد بن احمد (بی تا). تذکره الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
36٫ _______________ (بی تا). میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت، دار الفکر.
37٫ ذهبی، محمدحسین (بی تا). التفسیر و المفسرون، بیروت، شرکت دار الأرقم بن ابی الأرقم.
38٫ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). المفردات فی غریب القرآن، دمشق، انتشارات دار العلم دار الشامیه.
39٫ زرندی حنفی مدنی، جمال الدین محمد بن یوسف (1425ق). نظم درر السمطین فی فضایل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
40٫ زرقانی، محمد عبدالعظیم (بی تا). مناهل العرفان فی علوم القرآن، بی جا، بی نا.
41٫ سماوی، مهدی (1374). امامت در پرتو کتاب و سنت، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
42٫ سیوطی، جلال الدین (1404ق). الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌‌الله مرعشی نجفی.
43٫ ___________ (1406ق). تاریخ الخلفاء، بیروت، دار القلم.
44٫ ___________ (1429ق). الاتقان فی علوم القرآن، قم، منشورات ذوی القربی.
45٫ شاطبی، ابی اسحاق (بی تا). الموافقات فی اصول الشریعه، بی جا، بی نا.
46٫ شاکر، محمدکاظم (1376). روش های تأویل قرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
47٫ شری، محمدجواد (1372). امیرالمؤمنین اسوه وحدت، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
48٫ صفار، محمد بن حسن (1404ق). بصائر الدرجات فی فضایل آل محمد (ص)، قم، مکتبه آیه‌الله المرعشی النجفی.
49٫ طباطبایی، سید محمدحسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
50٫ طبرانی، ابی القاسم سلیمان احمد (بی تا). معجم الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
51٫ طبرسی، احمدبن علی (1403ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
52٫ طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم (1415ق). المسترشد فی امامه علی بن ابیطالب(ع)، قم، کوشانپور.
53٫ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (1412ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه.
54٫ طوسی، محمد بن حسن (1414ق). امالی طوسی، قم، دار الثقافه.
55٫ عسقلانی، ابی الفضل احمد بن علی بن حجر (1415ق). تهذیب التهذیب، بیروت، دار الکتب العلمیه.
56٫ عیاشی، محمد بن مسعود (1380). تفسیر عیاشی، تهران، نشر المطبعه العلمیه.
57٫ عمید زنجانی، عباسعلی (1373). مبانی و روش های تفسیر قرآن، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
58٫ فتال نیشابوری، محمد بن احمد (1375). روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی.
59٫ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق). مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
60٫ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (1415ق). تفسیر صافی، تهران، مکتبه الصدر.
61٫ قدردان قراملکی، محمدحسن (1379). اسلام و تکثر قرائت ها، قبسات، ش 18، زمستان.
62٫ قرائتی، محسن (1383). تفسیر نور، تهران، انتشارات مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
63٫ قرشی بنابی، سید علی اکبر (1412ق). قاموس قرآن، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیه.
64٫ قرطبی، ابی عمر یوسف بن عبدالله. (1415ق). الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، بیروت، دار الکتب العلمیه.
65٫ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1407ق). الکافی، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیه.
66٫ کورانی، علی (1411ق). معجم احادیث الامام المهدی (عج)، قم، مؤسسه معارف اسلامی.
67٫ مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
68٫ محبی، صاحب علی (1386). قرآن از دیدگاه قرآن، قم، انتشارات احسن الحدیث.
69٫ مظفر، محمدرضا (1386). اصول الفقه، نجف، نشر دار النعمان.
70٫ مکارم شیرازی، ناصر (1374). تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
71٫ ___________ (1385). دائره المعارف فقه مقارن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب(ع).
72٫ موسوی بهبهانی، سید علی (1366). مصباح الهدایه، تهران، مطبعه علمی.
73٫ نجارزادگان، فتح الله (1388). بررسی تطبیقی مبانی تفسیر قرآن، قم، چاپ سبحان.
74٫ نسفی، ابوحفص نجم الدین محمد (1367). تفسیر نسفی، تهران، انتشارات سروش.
75٫ نمله، عبدالکریم بن علی بن محمد (1420ق). المهذب فی علم اصول الفقه المقارن، ریاض، مکتبه الرشد.
76٫ واعظی، احمد (1379). قرائت پذیری دین، قبسات، ش 18، زمستان.
77٫ هیثمی، حافظ نورالدین علی بن ابی بکر (1408ق). مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دار الکتب العلمیه.

نویسندگان:

سیدمحمد موسوی مقدم، زینب کیانی

مجله انتظار موعود شماره 47

انتهای متن/

نظر شما