شناسهٔ خبر: 18569265 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

طنزنامه : دیکشنری خروسی

در سال خروس بهتر است با دیکشنری خروسی نیز آشنا شوید

صاحب‌خبر -

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از بی قانون، ضمیمه طنز روزنامه قانون ، خروس در زبان پارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و نقش بسیار مهمی در ادبیات شفاهی و کتبی این مرز و بوم دارد که در ذیل برگه به تعدادی از واژگان خروسی اشاره و معنی آن را با نگاهی به ریفرنس های مستند چون دیوان شیخ کزاز و اللغات الفارسی بالقلم الشیخ الغلامعلی الحداد العادل در پی می آوریم.

خروس: مرغ نر. خود جنس. پرنده ای که قدقد نمی کند، تخم نمی گذارد،پرواز هم نمی کند (یعنی ته خاک بر سری به جدم)، یکه بزن، سینه سپر، مردی که زیادی ادعای مردی دارد.

خروسک: خروس نابالغ. خروس تین ایجر، نوعی صدای خاص، صوتی که از ته گلو در نیاید و همان جا بماند، نوعی مرض.

مخروس: خروسی که بدهی دارد. خروس مخروطی شکل. خروس وامی.

تخارس: مرغی که تمارض به خروس بودن می کند. زمین خوردن خروس در منطقه جریمه برای گرفتن پنالتی.

خروس خون: خروسی که ایدز دارد!

خروسنا: خبرگزاری که خیلی زود خبرها را روی سایت می گذارد. آژانس خبری مردانه. تحریریه ای که در آن تنها مردان کار می کنند.

خروسخوان: نوعی کارتخوان برای استفاده پرندگان.

خروس جنگی: خروسی که دائم دنبال مرافعه است. نوعی وسیله دفاعی قدیمی. مردی که دست روی همسرش بلند می کند. مدیری که با منشی اش روی هم ریخته و برای لاپوشانی به زنش تحکم می کند.

خروس قندی: خروسی که دیابت دارد. خروسی که با چایش زیاد قند می خورد و نوعی شیرینی به شکل خروس.

طنز نامه : دیکشنری خروسی

خروس بی محل: خروسی کولی. خروسی که مال هیچ محله ای نیست. خروسی که اصل و نسبش معلوم نباشد. نوعی چک پرداز! نری که دوست دارد در اینستاگرام از خودش سلفی بگذارد، اما کسی لایکش نمی کند. پلنگ نر.

خروس نشان: تریدنت قدیمی. سقز قدما. از پی کی ارزان تر، از موزی گران تر.

تاج خروس: خروسی که موهایش را عروسکی شانه کرده. فشن پرندگانی. موی تیفوسی خروس. خروسی که به موهایش تافت می زند.

خروس بازی: آخرین فیلم اجتماعی رخشان بنی اعتماد. فیلمی که پوران درخشنده دوست داشت بسازد.

خروس وزن: لاغر اندام. زار. کسی که بدون رژیم خار چشم چاق هاست. مدل طور، دیلاق و استخوانی.

نظر شما