ترامپ فردی است که به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن رفتارها و برنامه هایش، مقبولیت اندکی در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا داشته است. در دوران رقابت های انتخاباتی، بسیاری از نخبگان دو حزب اصلی در آمریکا، به مخالفت جدی با وی برخاستند. چندی پیش 'مک کین'، از سناتورهای کهنه کار جمهوریخواه درباره ترامپ گفته بودکه هیچ کس نمی داند در کاخ سفید چه می گذرد و چه کسی سیاستگذاری می کند. چنین سخنی از جانب یکی از رهبران کلیدی جمهوریخواه، عمق بی اعتمادی بخش بزرگی از طبقه حاکم را به ترامپ نشان می دهد. قرارگرفتن چنین فردی در راس نظامی که اصولا در آن ساختارها و نه افراد نقش تعیین کننده ای دارند، سردرگمی تحلیلی زیادی به وجود آورده است.
عده ای از مخالفان ترامپ برای توضیح پیروزی وی استدلال می کنند که دست های پنهانی در خارج و داخل کشور به روی کار آمدن وی کمک کرده است. بویژه برخی از دمکرات ها اصرار دارند که پوتین پشت پرده پیروزی ترامپ بوده و دخالت روس ها در روند انتخابات و درز دادن ایمیل های حزب دمکرات، انتخاب وی را تضمین کرد. این استدلال که بیشتر در چارچوب نظریه توطئه قرار دارد، شاید چرایی برنده شدن ترامپ را توضیح دهد، اما نمی تواند چگونگی رای آوردن وی را تبیین کند. به نظر می رسد می توان برنده شدن دونالد ترامپ را در انتخابات نوامبر، با یک رویکرد جامعه شناسی به روندهای اجتماعی و سیاسی این کشور بهتر موشکافی کرد.
**نظام پیچیده انتخاباتی آمریکا و داستان رای الکترال
از همان روز اعلام نتیجه انتخابات هشتم نوامبر، بحث داغی در آمریکا درباره نظام انتخاباتی این کشوروناکارآمدی های آن به راه افتاد. طرفداران هیلاری کلینتون، علت اصلی ناکامی وی را نقص نظام انتخاباتی آمریکا عنوان کردند.نظام رای گیری در آمریکا که به 'الکترال کالج' ('انجمن گزینشگران') موسوم است، تلفیقی از رای عمومی و رای پارلمانی برای انتخاب رییس جمهور است. بر خلاف نظام های ریاستی مثل فرانسه یاایران، این مجموع عددی رای انتخاب کنندگان نیست که برنده را تعیین می کند. بلکه در آمریکا، هر ایالتی با توجه به جمعیتش، دارای سهمیه ای در این مجموعه الکترال است. به این معنا بطور مثال رای یک شهروند در ایالت آلاسکا که 3 رای الکترال دارد با رای شهروند دیگر در ایالت نیویورک که 33 رای الکترال دارد، برابر نیست.
به دلیل این نظام انتخاباتی پیچیده، با وجود اینکه مجموع تقریبی آرای کلینتون 65 میلیون و 845 هزار (48.2 درصد آرا) و آرای ترامپ 62 میلیون و 980 هزار (46.1 درصد) بود، ترامپ به دلیل اینکه مجموع آرای الکترال بیشتری داشت، برنده انتخابات شد. وی توانست از مجموع کل 538 رای الکترال سراسری، 304 رای به دست آورد و کلینتون 232 رای را به خود اختصاص دهد. طرفداران کلینتون با اشاره به اینکه مجموع کل آرای ریخته شده برای هیلاری کلینتون بیشتر از آرای ریخته شده برای ترامپ بوده است، می گویند نظام الکترال در انتخابات به کمک ترامپ شتافت، و الا نامزد آنها اکنون در کاخ سفید بود.
به هر صورت، هرچند این استدلال از نظر سیاسی می تواند قانع کننده باشد، اما هنوز از توضیح اینکه چرا گروه های اجتماعی عمده ای در آمریکا آرای خود را به نفع ترامپ به صندوق ها ریختند ناتوان است. از اینرو، به نظر می رسد یک تحلیل جامعه شناسی سیاسی می تواند مکمل تحلیل های سیاسی درباره دلایل برنده شدن ترامپ باشد.
**آرایش طبقاتی و شکاف شهر- روستا
درانتخابات اخیر، بخش مهمی از رای ترامپ از طبقه کارگر سفیدپوست بود. این طبقه سال هاست که به دلیل سیاست های اقتصادی دولت های گذشته که به انتقال کارخانه های آمریکا به کشورهای دیگر انجامید، دچار آسیب شده است. به تعبیر روزنامه واشنگتن پست، این طبقه از روند جهانی شدن اقتصاد آمریکا ضربه دیده و با رای خود به ترامپ 'ضد اجنبی'، نشان داد که خواستار مهار این روند است.
روندی که در تمام سال های گذشته، چهره های با نفوذ دو حزب دمکرات وجمهوریخواه در آن سهیم بوده اند. آن ها با ایجاد روابط تجاری و اقتصادی با شرکت های بین المللی، زمینه انتقال صدها کارخانه و مرکز تولیدی آمریکا را به کشورهایی مانند چین فراهم کردند. به باور برخی تحلیلگران، این طبقه با رای خود به ترامپ، انتقامی تاریخی از سیاستمداران در واشنگتن دی سی گرفت.
طبقه کارگر سفید پوست به موازات مخالفت با اقتصاد و تجارت جهانی، از مهاجرت به آمریکا و تصاحب بازار اشتغال کشور توسط مهاجرین تازه وارد ناخشنود هستند. شعارهای ضد مهاجرتی دونالد ترامپ و مقصر جلوه دادن مکزیکی ها یا چینی ها برای مشکلات اقتصادی و معیشتی، به خوبی به این ترس و نگرانی پاسخ می داد.
جدا از عوامل اقتصادی-طبقاتی، شکاف شهر-روستا یا شکاف شهرهای بزرگ و کوچک نیز در رای آوردن ترامپ تاثیر گذار بود. پس از انتخابات ریاست جمهوری نوامبر، روزنامه نیویورک تایمز یک نقشه انتخاباتی منتشر کرد که نشان می داد شکاف میان ساکنان شهرهای بزرگ و ساکنان شهرهای کوچک و مناطق روستایی در این انتخابات چشمگیر بوده است. بر اساس این گزارش، اساسا شهرهای بزرگ آمریکا در نوار ساحلی شرق و غرب این کشور به کلینتون رای داده و رای ترامپ عمدتا از شهرهای کوچکتر و روستاهای داخل آمریکا برآمده است.
به گفته جامعه شناسان، بسیاری از مردم نواحی روستایی و شهرهای کوچک آمریکا احساس می کنند که سهم اندکی از رشد اقتصادی کشور در سال های گذشته داشته اند و در عوض سرمایه داران بزرگ در شهرهایی مانند نیویورک یا بوستون، پول آن ها را به جیب زده اند. وضعیت عقب مانده و فقر زده برخی نواحی روستایی (به اصطلاح 'کانتری ساید') در این کشور، به مانند مناطق شمالی ایالت نیویورک ('آپ ستیت نویورک')، مثالی گویا می تواند باشد. خانه های فرسوده و جاده ها و خیابان های خراب این مناطق و وجود تعداد زیادی از افراد معتاد در آن، تضادی شدید با زرق و برق شهر نیویورک نشان می دهد. بیشتر فرصت های شغلی در شهرهایی به مانند نیویورک یا سان فرانسیسکو ایجاد شده و نه در نواحی روستایی و شهرهای کوچکتر که خیلی از جوانان آن ناگزیر به مهاجرت شده اند.
به گفته 'جان لتیری'، اقتصاد دان آمریکایی از 'گروه ابداعات اقتصادی'، سیاست های دولت های گذشته که اقتصاد آمریکا را از بخش تولیدی به بخش خدمات سوق داده است، فشار شدیدی به طبقات کارگر آمریکا وارد کرده است. وی با اشاره به تعطیل شدن بسیاری از کارخانه های آمریکا می افزاید از سال 2000 به این سو، قرار داد تجارت آزاد با کشورهایی به مانند کانادا، مکزیک و چین، به قیمت از دست رفتن حداقل 2 میلیون فرصت شغلی در آمریکا تمام شده است.
از اینرو چندان عجیب نبود که شعارهای دونالد ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری، بسیاری از مردم شهرهای کوچک و نواحی روستایی و همچنین طبقات کارگر را به سوی وی کشاند. وعده وی برای بازسازی اقتصاد تولیدی گذشته کشور، افزایش تعرفه کالاهای وارداتی، و کوتاه کردن دست شرکت های بین المللی وکارگران مهاجر از بازار کار آمریکا پاسخی مستقیم به دشواری اقتصادی این طبقات بود. هر چند این وعده های ترامپ، مطالبات طبقه کارگر غیر سفید به مانند لاتین تبارها و سیاه پوستان هم بود، ولی سخنان ضد مهاجرتی و نژادپرستانه ترامپ، مانع از جلب رای آن ها شد.
**فساد طبقه حاکم
بخشی از رای ترامپ را باید در نقاط ضعف جبهه مقابل وی، یعنی فساد در نخبگان حاکم جستجو کرد. وی به خوبی از این نکته در جریان انتخابات بهره برداری کرده و تلاش کرد که ثابت کند که نه به مانند خاندان بوش اهل دروغ گویی است و نه به مانند کلینتون ها دستش در جیب بزرگ سرمایه داران و شرکت های بزرگ آمریکایی است. ترامپ می گفت اگر جورج بوش با دروغگویی آمریکا رابه جنگ نمی کشاند ،کشور و بودجه های آن در باتلاق جنگ عراق و افغانستان به فنا نمی رفت و اگر بیل و هیلاری کلینتون منافع سرمایه داران را بر مردم عادی برتری نمی دادند، وضعیت اقتصادی مردم بسیار بهتر بود. ترامپ مدعی است که فردی خودساخته است ومیلیاردر شدنش به دلیل تلاش های شبانه روزی بوده است و نه فساد، باندبازی و تبانی با ابرشرکت های سرمایه داری. پیام اساسی او در سراسر انتخابات این بود که 'ساختار سیاسی در واشنگتن دی سی فاسد است' و هیلاری کلینتون در راس این باند فساد قرار دارد.
ترامپ به خوبی از عملکرد بنیاد کلینتون و درآمد کلان آن از بده بستان های سیاسی داخلی و خارجی بهره برداری کرد. عملکرد هیلاری کلینتون در جریان رقابت های درون حزبی و توطئه چینی علیه برنی سندرز برای حذف وی نیز، در نهایت به نفع ترامپ تمام شد. هیلاری کلینتون با همدستی رهبران حزب دمکرات برای بدنام کردن برنی سندرز و حذف وی برنامه ریزی کرده بودند. این موضوع علنی شد و در نهایت رسوایی آن به استعفای چند مقام حزب دمکرات انجامید. هر چند هیلاری کلینتون توانست از سد سندرز و رسوایی دسیسه چینی برای کنار زدن وی عبور کند، اما بخش قابل توجهی از طرفداران لیبرال سندرز در میان اقشار فرهیخته و دانشگاهی و طبقات کارگر، از مشارکت به نفع نامزد حزب دموکرات در انتخابات دست شستند. اوج عصبانیت از کلینتون و رهبری حزب دمکرات تا به آنجا بود که بسیاری از طرفداران سندرز شعار می دادند 'هرکسی به جز هیلاری' که به معنای رای دادن به ترامپ بود. به همین دلیل، برخی ناظران عملکرد هیلاری کلینتون را عامل اساسی در پراکنده شدن پایگاه اجتماعی دمکراتها و بحران این حزب دانسته و می پرسند، اگر سندرز در عرصه باقی مانده بود، سرنوشت انتخابات هشتم نوامبر چگونه رقم می خورد؟
اینکه چطور فردی به مانند دونالد ترامپ رییس جمهور شد، پرسشی است که برای سال ها موضوع صدها مقاله و کتاب خواهد شد. ولی می توان گفت که وی توانست از ناکامی و فساد نخبگان حاکم در دو حزب اصلی آمریکا برای جلب آرای طبقات و نیروهای اجتماعی که به حاشیه سیاست و اقتصاد این کشور رانده شده بودند، بیشترین بهره برداری را بکند. اما در این مرحله شاید مهمترین پرسش پیش روی ناظران، توان دونالد ترامپ برای عمل به وعده هایی است که به این گروه های اجتماعی داده است.
اروپام**م.عطایی**1590
انتشار: محمد حسن دوستارگان
نظر شما