لیلا عراقیان که نامش حالا دیگر برای خیلیها آشناست و نام او با پل طبیعت گره خورده، متولد سال 1362 است. او فارغالتحصیل رشته معماری از دانشگاه شهید بهشتی، فوق لیسانس رشته معماری از دانشگاه بریتسش کلمبیا در ونکوور کانادا و فوق لیسانس سازههای غشایی از دانشگاه آنهالت در شهر دسائو در آلمان است.
در آخرین روزهای سال 95 با این معمار جوان روی پل طبیعت قرار گذاشتیم. او که بارها روی این پل قدم زده، باز هم در این مسیر با ما همراه شد و به سوالهایمان پاسخ داد. اتفاقات جالبی هم افتاد، از چند نفر که بدون این که او را بشناسند، در کنار ما درباره تعریف از طراح این پل بودند تا دیدار با چند توریست آلمانی. آنها که اینستاگرام لیلا عراقیان را دنبال میکردند، او را شناختند و سرپرست این گروه آلمانی با خوشحالی از این که بازدیدشان از پل طبیعت با دیدن اتفاقی طراح آن همراه شده، درباره این سازه معماری گفت: «این پل خیلی رمانتیک، زیبا و منحصربهفرد است، درواقع جایی برای ارتباط است و فرصتی را برای قدم زدن افراد با همدیگر، عکس گرفتن، نشستن و حرف زدن فراهم میکند. من در سالن سخنرانی شما در اشتوتگارت بودم که میگفتید باید شهرها را برای مردم بسازیم و نه ماشینها، حالا خوشحالم که میبینم این پل چنین کارکردی دارد.»
گفتوگوی خبرآنلاین با لیلا عراقیان را درباره فعالیتهایش، پل طبیعت، رابطه شهر و معماری و ... در ادامه بخوانید؛
خانم عراقیان، چندمین بار است که روی این پل قدم میزنید؟
تعدادش را نمیدانم. خیلی زیاد آمدهام، اما هر بار احساس خوبی دارم؛ احساس قدرت در کنار شکرگزاری. خودم را فرد خوشبختی میدانم که این اتفاق برایم افتاده چون ما معمارها معمولا باید منتظر باشیم تا پروژهای را به ما سفارش دهند. کار ما با سایر هنرمندان یا مثلا نویسندگان متفاوت است که خودشان با کمک ابزارشان به خلق اثر هنری میپردازند و آن را به دست مخاطبشان میرسانند. عوامل زیادی مثل کارفرما، بودجه و مسائل اجرایی همه در اجرایی شدن طرح ما مخصوصا طرحی با این مقیاس، مستقیما دخیل هستند.
دفعه اول را که روی این پل قدم زدید یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟
بله، زمانی که طراحی پل تمام و ساخت آن شروع شد برای اتمام تحصیلاتم به خارج از ایران برگشتم، وقتی برای اولین بار آمدم و روی این پل که در اواخر مراحل ساخت بود قدم زدم احساس امنیت خاطر پیدا کردم و خیالم راحت شد که طرح همانطور که میخواستم در حال اجراست. بعد از آن هم چند بار دیگر در حین ساخت آمدم ولی دفعه اول که افتتاح شد و با مردم روی پل حاضر شدم یک حال و هوای فوقالعاده داشتم. حالا هم هر بار مردم را میبینم که خوشحالند، عکس میاندازند و از این فضا لذت میبرند، از همه جایزهها و اعتبارها برایم لذتبخشتر است.
چه شد که شما طراح پل طبیعت شدید؟
ما از سال 1384 در زمینه طراحی و اجرای سازههای پارچهای مشغول به کار بودیم و سال 1387 مسابقهای از سوی نوسازی اراضی عباسآباد برگزار شد که ما هم به آن دعوت شدیم و طی دو مرحله این طرح برگزیده شد. درواقع اینطور نبود که ما این طرح را داشته باشیم، ببریم به شهرداری بگوییم بیایید این را بسازید، بعد از این که مسابقه برگزار شد این پل برای این نقطه طراحی شد. ضمن این که نمیخواهم اینطور نشان داده شود که من به تنهایی این کار را کردم، همکار من آقای علیرضا بهزادی هم در طراحی این پروژه و خیلی بیشتر از من در نظارت در طول چهارسال ساخت آن نقش داشته ولی گویا چون من یک زن جوان بودم بیشتر دیده و شناخته شدم.
ایده طراحی به این شکل، چطور به ذهنتان خطور کرد؟
با همکارم در کوچههای تهران قدم میزدیم، یک کوچه بود که در آن رودخانهای بود و روی آن پل داشت، یک مبل قدیمی هم بود که جلوی یک منزل گذاشته بودند، مبل را کشیدیم و گذاشتیم روی پل و به این فکر کردم که چرا همیشه باید فقط از روی پل رد شویم؟ چرا فرصتی نیست که روی آن بتوانیم استراحت کنیم و فضای جدیدی را تجربه کنیم؟ این مساله در ذهنم مانده بود تا زمانی که مسابقه این پل مطرح شد، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که این پل باید جایی باشد که آدمها بتوانند روی آن استراحت و تفریح کنند، با خیال راحت و بدون عجله روی آن مکث کنند و به منظرههای اطراف نگاه کنند. بعد هم نکات دیگری به آن اضافه شد مثل این که این پل پر پیچ و خم باشد که انتهای مسیر دیده نشود و افراد احساس کشف کردن و همچنین آزادی عمل داشته باشند. وقتی یک مسیر صاف باشد، هم به شما اجبار میکند که مستقیم حرکت کنید و هم با دیدن ابتدا و انتهای آن جذابیت کمتری دارد. من خودم مشابه این پل را در شهرها و کشورهای دیگر ندیدهام.
زمانی طراحی، فکر میکردید ایدهتان محقق میشود؟
زمان مسابقه فکر میکردم بعید است این طرح برنده شود ولی با خودم گفتم به هر حال باید بهترین کار را تحویل داد. بعد از برنده شدن و طراحی نهایی گاهی نگران میشدم که این کار خیلی بزرگ است و شاید خوب از آب درنیاید ولی چون یک تیم مهندسی سازه قوی و باتجربه کنارم بود خیالم راحت بود که به لحاظ فنی کار درست طراحی میشود و من هم در بخش معماری کار خودم را درست انجام میدادم. تیم سازه این پروژه یک دفتر ایتالیایی به نام "مافیس" هستند.
سوالی که گاهی مطرح میشود این است که ساخت پل طبیعت، خودش به طبیعت آسیب نزده؟
نه واقعا ما تلاش کردیم کمترین آسیب را به طبیعت بزنیم. در محل احداث آن تلاش کردیم نقاطی را انتخاب کنیم که کمترین درخت را داشته باشد یا اصلا درخت نداشته باشد و تعداد ستونها را به حداقل برسانیم. عدهای نقد میکنند که نام این پل، طبیعت است ولی از آهن ساخته شده، در حالی که این انتقاد وارد نیست اولا چون آهن هم از طبیعت است، ضمن این که وسعت و استحکامی که این سازه لازم داشت اجازه نمیداد از چوب استفاده کنیم. علاوه بر این استفاده از چوب در صنعت ساختمان در کشورمان مرسوم نیست و اگر هم میخواستیم از چوب استفاده کنیم باید تعداد زیادی درخت قطع میشد که مغایر با نام طبیعت میشد.
شما از طریق طراحی پل طبیعت بیشتر شناخته شدید. قبل از آن هم فعالیتهایی داشتید که مهم بود ولی دیده نشد؟
بله من در سال 1384به همراه آقای علیرضا بهزادی شرکتی را تاسیس کردیم که در آن زمان اولین شرکت طراحی، ساخت و اجرای سازه پارچهای بود. پروژههایی مثل آمفی تئاتر آب و آتش، پل ابریشم 2 و پوشش بازار گل، پل شهادت در موزه دفاع مقدس، سایهبان و پوشش دیواره بوستان نرگس و پروژههای کوچک و بزرگ زیادی را قبل از پل طبیعت انجام دادیم. در واقع این پروژهها مهم بودند ولی مهمتر از همه این بود که ما یک تکنیک جدید را وارد صنعت ساختمان ایران کردیم که زیاد دیده نشد و بیشتر کسانی که با کارهای ساختمانی سر و کار دارند این نکته را درباره ما میدانند.
بعد از این پل، به شما پیشنهاد پروژههای مشابه داده شد؟
بله پیشنهادهای زیادی داده شد اما مساله اینجاست که همه فکر میکردند باید در شهرشان یک «پل طبیعت» داشته باشند. این خودش نوعی خطر محسوب میشود چون خیلیها فکر میکنند این پروژه موفق است چون «پل» است در حالی که چیزی که در این فضا مهم است کیفیت فضایی است که به آدمها داده میشود. ممکن است در یک شهر اصلا به پل نیاز نباشد و بتوان این فضا را لبه آب یا روی زمین و کف خیابان داشت که اتفاقا اقتصادیتر هم هستند. در شهری رفتم جایی که پل لازم نداشت میخواستند هر طوری شده مشابه این پل را پیاده کنند در حالی که برای هر شهر و منطقه باید به ظرفیتهای آنجا توجه کرد.
درباره پل طبیعت، علاوه بر جذابیتهای خودش، فعالیت شما به عنوان یک زن جوان ایرانی مطرح شد. فعالیت زنان طراح و معمار در کشورمان را چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم زنان ما بسیار توانمند هستند و شاید آقایان ناراحت شوند ولی خیلی جاها به نظرم خانمها توانمندتر از آقایان هستند. در دفتر ما اکثریت با خانمهاست و بیشتر کارهای مهم هم به دست خانمها انجام میشود.
فکر میکنید موفقیت و مطرح شدن نام شما، توانسته فضا را بیشتر برای اعتماد به زنان باز کند؟
این را واقعا نمیدانم. شاید کسانی که در زمینه موضوعات پیرامون زنان تحقیق میکنند بتوانند دقیقتر بگویند. ولی آنچه من میبینم این است که زنان در کشور ما در همه زمینهها میدرخشند، مثلا در ورزش میبینیم چه تعداد از زنان و دختران ایرانی برای کشور افتخار میآفرینند. همینطور در سینما و دیگر هنرها یا علوم و صنایع. شاید تک تک این موفقیتها در کنار هم کمکم این اعتماد را ایجاد کرده باشد و قطعا همین یک کار نمیتواند تغییری ایجاد کند. فکر میکنم حالا دیگر ما زنها کمتر مینشینیم تا اعتماد را به ما بدهند، هر کداممان در جایی که هستیم تلاش میکنیم آن را به دست بیاوریم، همانطور که تا الان این کار را کردهایم. در کل به نظرم لزومى ندارد آنقدر زن و مرد را از هم جدا کنیم. همه در کنار هم کار میکنیم و هر کس با توانایى که دارد کار را پیش میبرد.
جالب بود که همین امروز، چند توریست خارجی شما را شناختند. بازتاب اجرای طرح شما در کشورهای دیگر چه بود؟ به نظر میرسد بیشتر از ایران در کشورهای دیگر شناخته شدهاید!
خوشبختانه این کار بازخوردهای خیلی خوبی در داخل و خارج از کشورمان داشت. این پل توانست وجهه مدرنی از کشورمان به نمایش بگذارد، در شرایطی که برجام، ایران را به تیتر خیلی از روزنامهها تبدیل کرده بود، پل طبیعت هم مطرح شد و مخصوصا این که اضافه میکردند یک زن جوان طراح این پل بوده، تصور خیلی از افراد را نسبت به کشورمان تغییر میداد. این پروژه هم برای شخص من بازتاب خوبی داشت و هم تهران را به عنوان یک شهر مدرن امروزی به جهان معرفی کرد.
این پل در حال تبدیل شدن به یکی از نمادهای تهران است و در کنار برج آزادی و برج میلاد قرار گرفته. خودتان کدام نماد را بیشتر دوست دارید؟
هم برج آزادی و هم برج میلاد پروژههای باارزشی هستند مخصوصا این که برج آزادی در زمانی ساخته شد که ایجاد فرمهای هندسی پیچیده در معماری به راحتی این روزها با استفاده از نرم افزار نبود و شاید بتوان گفت این پروژه علاوه بر ارزشهای معماری زیادی که دارد، به لحاظ مهندسی و ساخت از زمان خودش بسیار جلوتر بوده.در هر حال فکر میکنم با توجه به قدمت آن نیز هنوز برج آزادی را باید نماد تهران بدانیم چرا که بیش از 40 سال است تهران را با این نماد میشناسند؛ اما در عین حال باید بگویم پل طبیعت را به دلایل مختلفی دوست دارم. نه فقط چون به نوعی مثل فرزندم است و حتی اگر خوب هم نباشد نمیتوانم دوستش نداشته باشم، بلکه به دلایل زیاد دیگری مثلا این که آنچه پل را از هر دو برج متفاوت میکند افقی بودن آن و شکلی است که مردم از آن استفاده میکنند. پل بر خلاف برجها که قرار است از بیرون شاخص باشند و دیده شوند، آنچنان تلاشی برای دیده شدن از بیرون نمیکند بلکه هویتش را از این میگیرد که افرادی که روی پل هستند از آن لذت میبرند و از این بالا شهر و خاطرههایشان را مرور کرده و آن را در سلفیهایشان ثبت میکنند. پل در ارتفاع خیلی بالا نیست که مردم از شهر دور شوند بنابراین مثل یک ایوان، شهر و کوهها را در مقابل افق دیدشان میبینند؛ آن هم از زاویهای که شاید در کمتر نقطهای از تهران بتوان دید.
نکته مهم دیگر که این پل را برایم دوستداشتنی میکند این است که استفاده از پل برای همه رایگان است و به پرداخت هزینه و بلیت احتیاج ندارد. نکته مهمی که شاید کمتر به آن توجه میشود این است که بدانیم و بپذیریم همه مردم شهر، با هر میزان درآمد، لایق این هستند که به فضاهای مطلوب شهری دسترسی داشته باشند و در شهری زندگی کنند که برای "انسان" احترام بیشتری نسبت به "ماشین" قائل است. خود ما شهروندان هم باید به این مسائل بیشتر فکر و باور پیدا کنیم و برای رسیدن به آن با رفتار درست شهری تلاش کنیم.
به رابطه مردم و فضاهای شهری اشاره کردید. فکر میکنید تهران به چه پروژههای دیگری نیاز دارد؟
شاید ساده به نظر برسد ولی به نظرم مهمتر از همه چیز این است که تهران به پیادهروهای خیلی بهتر و بیشتری نیاز دارد. پیادهروهایی که صاف و سالم باشند، ماشینها در آن پارک نکنند، موتوریها روی آنها نرانند و کارگاههای ساختمانی هر کجا که دلشان خواست آن را نبندند. تهران و کلانشهرهای دیگر به پیادهروهایی نیاز دارند که برای رسیدن به آنها لازم نباشد از نیممتر جوب و جدول بپریم. پیادهروهایی که با عرض مناسب و ساخت خوب، امکان راه رفتن با هر سن و شرایطی را به افراد بدهد مثلا آنهایی که از ویلچر یا کالکسه فرزند استفاده میکنند دچار مشکل نباشند. اگر پروژهای تعریف شود که پیادهروها و مسیرهای دوچرخه در شهر ایجاد و به نحو درستی این مسیرها در ارتباط با سیستم حمل و نقل عمومی طراحی شوند میتوان امیدوار بود که افراد کمتر از خودروهای شخصی استفاده کنند و وضعیت آلودگی هوا هم هر روز بدتر نشود.
طرحهایی هم هست که برای افزایش نشاط و کم شدن آسیبهای اجتماعی مخصوصا در جنوب شهر بتوان طراحی کرد؟ اصولا فضای شهری چقدر در کاهش جرایم نقش دارد؟
درباره آسیبهای اجتماعی عوامل زیادی مثل اقتصاد و فرهنگ و مسائل اجتماعی دخیل هستند. رابطه شهر و زندگی مردم هم موثر است که مستقیم و در عین حال پیچیده است. فکر میکنم شدنی است که فضاهای باکیفیت بیشتری در سطح شهر داشته باشیم. این موضوع امکان دارد و خیلی هم لازم است چون من معتقدم ارتباط زیادی بین کیفیت فضای شهری و نوع زندگی مردم وجود دارد. من خودم ندیدهام روی پل طبیعت دعوا بشود، آزار و اذیت یا سرقت وجود داشته باشد، فکر میکنم هر فضایی با طراحی خاصی که دارد به مردم میگوید در آنجا چطور رفتار کنند. به عبارتی احترام هر فضا دست خودش است. وقتی فضای شهری محترمانه، خوشایند و در عین حال ایمن باشد، مردم را هم در سکوت به درست رفتار کردن و محترم بودن تشویق میکند.
چه آینده شغلی برای خودتان متصورید؟
من 10 سال پیش امروز را متصور نبودم بنابراین از الان هم چیزی از خودم برای 10 سال آینده متصور نیستم. این را میسپارم به دست زندگی که برایم تصویر کند. من فقط هر روز هر کاری که در دست دارم به بهترین نحوی که میتوانم و بر اساس اصول و عقایدم انجام میدهم و جلو میروم.
ایدههایی دارید که به نظر خودتان یا دیگران بلندپروازانه و محققنشدنی باشد؟
این روزها بیش از هر چیز دغدغهام شهر و زندگی شهری مردم است. همانطور که میدانیم همه این روزها از ترافیک و آلودگی هوا نالان هستیم. به نظرم شهر مقولهایست که به طور مستقیم با مرگ و زندگی و روح و روان انسانها سر و کار دارد. در سالهای گذشته کمتر به این موضوع توجه شده اما خوشبختانه اخیرا میبینیم و میشنویم که این مقولات مورد بحث قرار میگیرند. ایدهای که برای شهر دارم، خیلی هم بلندپروازانه نیست اگر در آن تنها نباشم. بعضیها به من میگویند خیلی امیدوار نباش چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد؛ اما رویای من این است روزی تهران طوری باشد که در آن همه به فضای سبز، پیادهروهای قابل استفاده، مسیر دوچرخهسواری و حمل و نقل عمومی کارآمد که پاسخگوی جمعیت شهر باشد دسترسی داشته باشند. آرزو میکنم روزی باشد که انقدر زندگی همه به ماشینهای شخصیشان وابسته نباشد و ما در تهران شاهد یک شهر پویا و زیبا و سرزنده باشیم که درآن تعداد آدمهای پیاده از سوارهها بیشتر باشد.
شما خودتان ماشین ندارید؟
نه ماشین ندارم و رانندگی نمیکنم، تا جایی که بشود پیاده میروم و از تاکسی های خطی و وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنم.
درباره پروژهای هم که در حال حاضر در آبادان انجام میدهید بگویید. این پروژه چقدر میتواند در بهبود وضعیت مردم جنوب کشور موثر باشد؟
این پروژه بسیار جالب است. خوشبختانه در وزارت نفت رویکرد بسیار خوبی در سالهای اخیر شکل گرفته و آن توجه به اهمیت تاریخی و فرهنگی صنعت نفت است. به همت دکتر نعمتاللهی مدیر موزهها و مرکز اسناد صنعت نفت این روزها بخشهای زیادی از پالایشگاهها یا دیگر فضاهای مرتبط با صنعت نفت در حال تبدیل شدن به موزه هستند و پروژههای زیادی که همه راوی تاریخ این صنعت در کشور هستند، در حال انجام است. پروژهای که ما روی آن کار میکنیم اسکلهایست که بین رود اروند و پالایشگاه قدیمی آبادان قرار گرفته که جرثقیل اکوان هم در همین اسکله قرار دارد. این اسکله قرار است با ابزار و ماشینآلات باقیمانده از پالایشگاه طراحی و به یک پارک موزه صنعت نفت تبدیل شود. درواقع یک فضای باز تفریحی است که مردم در حین قدم زدن و لذت بردن از مناظر اطراف میتوانند با تاریخ صنعت نفت هم آشنا شوند. اما در کل باید بگویم پاسخ به این که این پروژه چه تاثیرات مستقیمی در شهر خواهد داشت چندان راحت نیست، با این حال ایجاد یک فضای شهری با رویکردی جدید و بازیگون حتما باعث نشاط مردم آن شهر میشود. فکر میکنم این اسکله میتواند شروع یک نگاه جدید یعنی طراحیِ فضایِ شهریِ عمومیِ با کیفیت، بر محور احترام به انسان، برای آبادان باشد که اگر این نگاه در مقیاس کلان دیده و اجرا شود میتوان امیدوار بود که در بلندمدت بتوانیم آثار مثبت آن را در آبادان و دیگر شهرها ببینیم.
∎
در آخرین روزهای سال 95 با این معمار جوان روی پل طبیعت قرار گذاشتیم. او که بارها روی این پل قدم زده، باز هم در این مسیر با ما همراه شد و به سوالهایمان پاسخ داد. اتفاقات جالبی هم افتاد، از چند نفر که بدون این که او را بشناسند، در کنار ما درباره تعریف از طراح این پل بودند تا دیدار با چند توریست آلمانی. آنها که اینستاگرام لیلا عراقیان را دنبال میکردند، او را شناختند و سرپرست این گروه آلمانی با خوشحالی از این که بازدیدشان از پل طبیعت با دیدن اتفاقی طراح آن همراه شده، درباره این سازه معماری گفت: «این پل خیلی رمانتیک، زیبا و منحصربهفرد است، درواقع جایی برای ارتباط است و فرصتی را برای قدم زدن افراد با همدیگر، عکس گرفتن، نشستن و حرف زدن فراهم میکند. من در سالن سخنرانی شما در اشتوتگارت بودم که میگفتید باید شهرها را برای مردم بسازیم و نه ماشینها، حالا خوشحالم که میبینم این پل چنین کارکردی دارد.»
گفتوگوی خبرآنلاین با لیلا عراقیان را درباره فعالیتهایش، پل طبیعت، رابطه شهر و معماری و ... در ادامه بخوانید؛
خانم عراقیان، چندمین بار است که روی این پل قدم میزنید؟
تعدادش را نمیدانم. خیلی زیاد آمدهام، اما هر بار احساس خوبی دارم؛ احساس قدرت در کنار شکرگزاری. خودم را فرد خوشبختی میدانم که این اتفاق برایم افتاده چون ما معمارها معمولا باید منتظر باشیم تا پروژهای را به ما سفارش دهند. کار ما با سایر هنرمندان یا مثلا نویسندگان متفاوت است که خودشان با کمک ابزارشان به خلق اثر هنری میپردازند و آن را به دست مخاطبشان میرسانند. عوامل زیادی مثل کارفرما، بودجه و مسائل اجرایی همه در اجرایی شدن طرح ما مخصوصا طرحی با این مقیاس، مستقیما دخیل هستند.
دفعه اول را که روی این پل قدم زدید یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟
بله، زمانی که طراحی پل تمام و ساخت آن شروع شد برای اتمام تحصیلاتم به خارج از ایران برگشتم، وقتی برای اولین بار آمدم و روی این پل که در اواخر مراحل ساخت بود قدم زدم احساس امنیت خاطر پیدا کردم و خیالم راحت شد که طرح همانطور که میخواستم در حال اجراست. بعد از آن هم چند بار دیگر در حین ساخت آمدم ولی دفعه اول که افتتاح شد و با مردم روی پل حاضر شدم یک حال و هوای فوقالعاده داشتم. حالا هم هر بار مردم را میبینم که خوشحالند، عکس میاندازند و از این فضا لذت میبرند، از همه جایزهها و اعتبارها برایم لذتبخشتر است.
چه شد که شما طراح پل طبیعت شدید؟
ما از سال 1384 در زمینه طراحی و اجرای سازههای پارچهای مشغول به کار بودیم و سال 1387 مسابقهای از سوی نوسازی اراضی عباسآباد برگزار شد که ما هم به آن دعوت شدیم و طی دو مرحله این طرح برگزیده شد. درواقع اینطور نبود که ما این طرح را داشته باشیم، ببریم به شهرداری بگوییم بیایید این را بسازید، بعد از این که مسابقه برگزار شد این پل برای این نقطه طراحی شد. ضمن این که نمیخواهم اینطور نشان داده شود که من به تنهایی این کار را کردم، همکار من آقای علیرضا بهزادی هم در طراحی این پروژه و خیلی بیشتر از من در نظارت در طول چهارسال ساخت آن نقش داشته ولی گویا چون من یک زن جوان بودم بیشتر دیده و شناخته شدم.
ایده طراحی به این شکل، چطور به ذهنتان خطور کرد؟
با همکارم در کوچههای تهران قدم میزدیم، یک کوچه بود که در آن رودخانهای بود و روی آن پل داشت، یک مبل قدیمی هم بود که جلوی یک منزل گذاشته بودند، مبل را کشیدیم و گذاشتیم روی پل و به این فکر کردم که چرا همیشه باید فقط از روی پل رد شویم؟ چرا فرصتی نیست که روی آن بتوانیم استراحت کنیم و فضای جدیدی را تجربه کنیم؟ این مساله در ذهنم مانده بود تا زمانی که مسابقه این پل مطرح شد، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که این پل باید جایی باشد که آدمها بتوانند روی آن استراحت و تفریح کنند، با خیال راحت و بدون عجله روی آن مکث کنند و به منظرههای اطراف نگاه کنند. بعد هم نکات دیگری به آن اضافه شد مثل این که این پل پر پیچ و خم باشد که انتهای مسیر دیده نشود و افراد احساس کشف کردن و همچنین آزادی عمل داشته باشند. وقتی یک مسیر صاف باشد، هم به شما اجبار میکند که مستقیم حرکت کنید و هم با دیدن ابتدا و انتهای آن جذابیت کمتری دارد. من خودم مشابه این پل را در شهرها و کشورهای دیگر ندیدهام.
زمانی طراحی، فکر میکردید ایدهتان محقق میشود؟
زمان مسابقه فکر میکردم بعید است این طرح برنده شود ولی با خودم گفتم به هر حال باید بهترین کار را تحویل داد. بعد از برنده شدن و طراحی نهایی گاهی نگران میشدم که این کار خیلی بزرگ است و شاید خوب از آب درنیاید ولی چون یک تیم مهندسی سازه قوی و باتجربه کنارم بود خیالم راحت بود که به لحاظ فنی کار درست طراحی میشود و من هم در بخش معماری کار خودم را درست انجام میدادم. تیم سازه این پروژه یک دفتر ایتالیایی به نام "مافیس" هستند.
سوالی که گاهی مطرح میشود این است که ساخت پل طبیعت، خودش به طبیعت آسیب نزده؟
نه واقعا ما تلاش کردیم کمترین آسیب را به طبیعت بزنیم. در محل احداث آن تلاش کردیم نقاطی را انتخاب کنیم که کمترین درخت را داشته باشد یا اصلا درخت نداشته باشد و تعداد ستونها را به حداقل برسانیم. عدهای نقد میکنند که نام این پل، طبیعت است ولی از آهن ساخته شده، در حالی که این انتقاد وارد نیست اولا چون آهن هم از طبیعت است، ضمن این که وسعت و استحکامی که این سازه لازم داشت اجازه نمیداد از چوب استفاده کنیم. علاوه بر این استفاده از چوب در صنعت ساختمان در کشورمان مرسوم نیست و اگر هم میخواستیم از چوب استفاده کنیم باید تعداد زیادی درخت قطع میشد که مغایر با نام طبیعت میشد.
شما از طریق طراحی پل طبیعت بیشتر شناخته شدید. قبل از آن هم فعالیتهایی داشتید که مهم بود ولی دیده نشد؟
بله من در سال 1384به همراه آقای علیرضا بهزادی شرکتی را تاسیس کردیم که در آن زمان اولین شرکت طراحی، ساخت و اجرای سازه پارچهای بود. پروژههایی مثل آمفی تئاتر آب و آتش، پل ابریشم 2 و پوشش بازار گل، پل شهادت در موزه دفاع مقدس، سایهبان و پوشش دیواره بوستان نرگس و پروژههای کوچک و بزرگ زیادی را قبل از پل طبیعت انجام دادیم. در واقع این پروژهها مهم بودند ولی مهمتر از همه این بود که ما یک تکنیک جدید را وارد صنعت ساختمان ایران کردیم که زیاد دیده نشد و بیشتر کسانی که با کارهای ساختمانی سر و کار دارند این نکته را درباره ما میدانند.
بعد از این پل، به شما پیشنهاد پروژههای مشابه داده شد؟
بله پیشنهادهای زیادی داده شد اما مساله اینجاست که همه فکر میکردند باید در شهرشان یک «پل طبیعت» داشته باشند. این خودش نوعی خطر محسوب میشود چون خیلیها فکر میکنند این پروژه موفق است چون «پل» است در حالی که چیزی که در این فضا مهم است کیفیت فضایی است که به آدمها داده میشود. ممکن است در یک شهر اصلا به پل نیاز نباشد و بتوان این فضا را لبه آب یا روی زمین و کف خیابان داشت که اتفاقا اقتصادیتر هم هستند. در شهری رفتم جایی که پل لازم نداشت میخواستند هر طوری شده مشابه این پل را پیاده کنند در حالی که برای هر شهر و منطقه باید به ظرفیتهای آنجا توجه کرد.
درباره پل طبیعت، علاوه بر جذابیتهای خودش، فعالیت شما به عنوان یک زن جوان ایرانی مطرح شد. فعالیت زنان طراح و معمار در کشورمان را چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم زنان ما بسیار توانمند هستند و شاید آقایان ناراحت شوند ولی خیلی جاها به نظرم خانمها توانمندتر از آقایان هستند. در دفتر ما اکثریت با خانمهاست و بیشتر کارهای مهم هم به دست خانمها انجام میشود.
فکر میکنید موفقیت و مطرح شدن نام شما، توانسته فضا را بیشتر برای اعتماد به زنان باز کند؟
این را واقعا نمیدانم. شاید کسانی که در زمینه موضوعات پیرامون زنان تحقیق میکنند بتوانند دقیقتر بگویند. ولی آنچه من میبینم این است که زنان در کشور ما در همه زمینهها میدرخشند، مثلا در ورزش میبینیم چه تعداد از زنان و دختران ایرانی برای کشور افتخار میآفرینند. همینطور در سینما و دیگر هنرها یا علوم و صنایع. شاید تک تک این موفقیتها در کنار هم کمکم این اعتماد را ایجاد کرده باشد و قطعا همین یک کار نمیتواند تغییری ایجاد کند. فکر میکنم حالا دیگر ما زنها کمتر مینشینیم تا اعتماد را به ما بدهند، هر کداممان در جایی که هستیم تلاش میکنیم آن را به دست بیاوریم، همانطور که تا الان این کار را کردهایم. در کل به نظرم لزومى ندارد آنقدر زن و مرد را از هم جدا کنیم. همه در کنار هم کار میکنیم و هر کس با توانایى که دارد کار را پیش میبرد.
جالب بود که همین امروز، چند توریست خارجی شما را شناختند. بازتاب اجرای طرح شما در کشورهای دیگر چه بود؟ به نظر میرسد بیشتر از ایران در کشورهای دیگر شناخته شدهاید!
خوشبختانه این کار بازخوردهای خیلی خوبی در داخل و خارج از کشورمان داشت. این پل توانست وجهه مدرنی از کشورمان به نمایش بگذارد، در شرایطی که برجام، ایران را به تیتر خیلی از روزنامهها تبدیل کرده بود، پل طبیعت هم مطرح شد و مخصوصا این که اضافه میکردند یک زن جوان طراح این پل بوده، تصور خیلی از افراد را نسبت به کشورمان تغییر میداد. این پروژه هم برای شخص من بازتاب خوبی داشت و هم تهران را به عنوان یک شهر مدرن امروزی به جهان معرفی کرد.
این پل در حال تبدیل شدن به یکی از نمادهای تهران است و در کنار برج آزادی و برج میلاد قرار گرفته. خودتان کدام نماد را بیشتر دوست دارید؟
هم برج آزادی و هم برج میلاد پروژههای باارزشی هستند مخصوصا این که برج آزادی در زمانی ساخته شد که ایجاد فرمهای هندسی پیچیده در معماری به راحتی این روزها با استفاده از نرم افزار نبود و شاید بتوان گفت این پروژه علاوه بر ارزشهای معماری زیادی که دارد، به لحاظ مهندسی و ساخت از زمان خودش بسیار جلوتر بوده.در هر حال فکر میکنم با توجه به قدمت آن نیز هنوز برج آزادی را باید نماد تهران بدانیم چرا که بیش از 40 سال است تهران را با این نماد میشناسند؛ اما در عین حال باید بگویم پل طبیعت را به دلایل مختلفی دوست دارم. نه فقط چون به نوعی مثل فرزندم است و حتی اگر خوب هم نباشد نمیتوانم دوستش نداشته باشم، بلکه به دلایل زیاد دیگری مثلا این که آنچه پل را از هر دو برج متفاوت میکند افقی بودن آن و شکلی است که مردم از آن استفاده میکنند. پل بر خلاف برجها که قرار است از بیرون شاخص باشند و دیده شوند، آنچنان تلاشی برای دیده شدن از بیرون نمیکند بلکه هویتش را از این میگیرد که افرادی که روی پل هستند از آن لذت میبرند و از این بالا شهر و خاطرههایشان را مرور کرده و آن را در سلفیهایشان ثبت میکنند. پل در ارتفاع خیلی بالا نیست که مردم از شهر دور شوند بنابراین مثل یک ایوان، شهر و کوهها را در مقابل افق دیدشان میبینند؛ آن هم از زاویهای که شاید در کمتر نقطهای از تهران بتوان دید.
نکته مهم دیگر که این پل را برایم دوستداشتنی میکند این است که استفاده از پل برای همه رایگان است و به پرداخت هزینه و بلیت احتیاج ندارد. نکته مهمی که شاید کمتر به آن توجه میشود این است که بدانیم و بپذیریم همه مردم شهر، با هر میزان درآمد، لایق این هستند که به فضاهای مطلوب شهری دسترسی داشته باشند و در شهری زندگی کنند که برای "انسان" احترام بیشتری نسبت به "ماشین" قائل است. خود ما شهروندان هم باید به این مسائل بیشتر فکر و باور پیدا کنیم و برای رسیدن به آن با رفتار درست شهری تلاش کنیم.
به رابطه مردم و فضاهای شهری اشاره کردید. فکر میکنید تهران به چه پروژههای دیگری نیاز دارد؟
شاید ساده به نظر برسد ولی به نظرم مهمتر از همه چیز این است که تهران به پیادهروهای خیلی بهتر و بیشتری نیاز دارد. پیادهروهایی که صاف و سالم باشند، ماشینها در آن پارک نکنند، موتوریها روی آنها نرانند و کارگاههای ساختمانی هر کجا که دلشان خواست آن را نبندند. تهران و کلانشهرهای دیگر به پیادهروهایی نیاز دارند که برای رسیدن به آنها لازم نباشد از نیممتر جوب و جدول بپریم. پیادهروهایی که با عرض مناسب و ساخت خوب، امکان راه رفتن با هر سن و شرایطی را به افراد بدهد مثلا آنهایی که از ویلچر یا کالکسه فرزند استفاده میکنند دچار مشکل نباشند. اگر پروژهای تعریف شود که پیادهروها و مسیرهای دوچرخه در شهر ایجاد و به نحو درستی این مسیرها در ارتباط با سیستم حمل و نقل عمومی طراحی شوند میتوان امیدوار بود که افراد کمتر از خودروهای شخصی استفاده کنند و وضعیت آلودگی هوا هم هر روز بدتر نشود.
طرحهایی هم هست که برای افزایش نشاط و کم شدن آسیبهای اجتماعی مخصوصا در جنوب شهر بتوان طراحی کرد؟ اصولا فضای شهری چقدر در کاهش جرایم نقش دارد؟
درباره آسیبهای اجتماعی عوامل زیادی مثل اقتصاد و فرهنگ و مسائل اجتماعی دخیل هستند. رابطه شهر و زندگی مردم هم موثر است که مستقیم و در عین حال پیچیده است. فکر میکنم شدنی است که فضاهای باکیفیت بیشتری در سطح شهر داشته باشیم. این موضوع امکان دارد و خیلی هم لازم است چون من معتقدم ارتباط زیادی بین کیفیت فضای شهری و نوع زندگی مردم وجود دارد. من خودم ندیدهام روی پل طبیعت دعوا بشود، آزار و اذیت یا سرقت وجود داشته باشد، فکر میکنم هر فضایی با طراحی خاصی که دارد به مردم میگوید در آنجا چطور رفتار کنند. به عبارتی احترام هر فضا دست خودش است. وقتی فضای شهری محترمانه، خوشایند و در عین حال ایمن باشد، مردم را هم در سکوت به درست رفتار کردن و محترم بودن تشویق میکند.
چه آینده شغلی برای خودتان متصورید؟
من 10 سال پیش امروز را متصور نبودم بنابراین از الان هم چیزی از خودم برای 10 سال آینده متصور نیستم. این را میسپارم به دست زندگی که برایم تصویر کند. من فقط هر روز هر کاری که در دست دارم به بهترین نحوی که میتوانم و بر اساس اصول و عقایدم انجام میدهم و جلو میروم.
ایدههایی دارید که به نظر خودتان یا دیگران بلندپروازانه و محققنشدنی باشد؟
این روزها بیش از هر چیز دغدغهام شهر و زندگی شهری مردم است. همانطور که میدانیم همه این روزها از ترافیک و آلودگی هوا نالان هستیم. به نظرم شهر مقولهایست که به طور مستقیم با مرگ و زندگی و روح و روان انسانها سر و کار دارد. در سالهای گذشته کمتر به این موضوع توجه شده اما خوشبختانه اخیرا میبینیم و میشنویم که این مقولات مورد بحث قرار میگیرند. ایدهای که برای شهر دارم، خیلی هم بلندپروازانه نیست اگر در آن تنها نباشم. بعضیها به من میگویند خیلی امیدوار نباش چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد؛ اما رویای من این است روزی تهران طوری باشد که در آن همه به فضای سبز، پیادهروهای قابل استفاده، مسیر دوچرخهسواری و حمل و نقل عمومی کارآمد که پاسخگوی جمعیت شهر باشد دسترسی داشته باشند. آرزو میکنم روزی باشد که انقدر زندگی همه به ماشینهای شخصیشان وابسته نباشد و ما در تهران شاهد یک شهر پویا و زیبا و سرزنده باشیم که درآن تعداد آدمهای پیاده از سوارهها بیشتر باشد.
شما خودتان ماشین ندارید؟
نه ماشین ندارم و رانندگی نمیکنم، تا جایی که بشود پیاده میروم و از تاکسی های خطی و وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنم.
درباره پروژهای هم که در حال حاضر در آبادان انجام میدهید بگویید. این پروژه چقدر میتواند در بهبود وضعیت مردم جنوب کشور موثر باشد؟
این پروژه بسیار جالب است. خوشبختانه در وزارت نفت رویکرد بسیار خوبی در سالهای اخیر شکل گرفته و آن توجه به اهمیت تاریخی و فرهنگی صنعت نفت است. به همت دکتر نعمتاللهی مدیر موزهها و مرکز اسناد صنعت نفت این روزها بخشهای زیادی از پالایشگاهها یا دیگر فضاهای مرتبط با صنعت نفت در حال تبدیل شدن به موزه هستند و پروژههای زیادی که همه راوی تاریخ این صنعت در کشور هستند، در حال انجام است. پروژهای که ما روی آن کار میکنیم اسکلهایست که بین رود اروند و پالایشگاه قدیمی آبادان قرار گرفته که جرثقیل اکوان هم در همین اسکله قرار دارد. این اسکله قرار است با ابزار و ماشینآلات باقیمانده از پالایشگاه طراحی و به یک پارک موزه صنعت نفت تبدیل شود. درواقع یک فضای باز تفریحی است که مردم در حین قدم زدن و لذت بردن از مناظر اطراف میتوانند با تاریخ صنعت نفت هم آشنا شوند. اما در کل باید بگویم پاسخ به این که این پروژه چه تاثیرات مستقیمی در شهر خواهد داشت چندان راحت نیست، با این حال ایجاد یک فضای شهری با رویکردی جدید و بازیگون حتما باعث نشاط مردم آن شهر میشود. فکر میکنم این اسکله میتواند شروع یک نگاه جدید یعنی طراحیِ فضایِ شهریِ عمومیِ با کیفیت، بر محور احترام به انسان، برای آبادان باشد که اگر این نگاه در مقیاس کلان دیده و اجرا شود میتوان امیدوار بود که در بلندمدت بتوانیم آثار مثبت آن را در آبادان و دیگر شهرها ببینیم.
نظر شما