پيام اصغر فرهادي، کارگردان هوشيار و هنرمند ايراني، به مخاطبان ميلياردي مراسم اسکار رسيد؛ آماري که دستکم براي واقعهاي مرتبط با ايران...
در تاريخ بينظير بوده است. پيامي مؤثر و تحسينبرانگيز در دفاع از ملتي که آماج تهديدها و اهانتهايي بوده که سزاوار آن نبوده است. دفاعي جانانه و جانيافته از غيبتي باشکوه و خودداري خودخواسته از حضور در عرصهاي افتخاربرانگيز که حضور در آن بزرگترين آرزوي همه نقشآفرينان هنر هفتم در جهان است. مهمترين عرصه حضور آرزومندانه «سينما»؛ پرمخاطبترين بخش هنر، ادب و فرهنگ. حضور بر فرش قرمز براي دريافت جايزه اسکار بهترين فيلم غيرآمريکايي، در هاليوود، مرکز سينمايي جهان! غيبتي که با همت و ابتکار اصغر فرهادي و البته همکار بازيگرش، بانوي هنرمند و متين ايراني، خانم ترانه عليدوستي، مطرح شد و مانند بمبي خبرساز، جنجالآفرينيهاي ترامپ، رئيسجمهور آمريكا را در سايه قرار داد. فرهادي در فيلم خود، قصه و داستان به نمايش نميگذارد؛ زندگي را با همه تناقضهايش به نمايش ميگذارد و بيننده را شريک و درگير معماهاي پيچيده زندگي ميکند و «به تفکر واميدارد». اکنون جاي بررسي و نقد سينمايي نيست و اين کار درباره اين فيلم برجسته بارها با قلم حرفهايها انجام شده و به راستي سزاوار دريافت چنان جايزهاي است. فراموش نکنيم فرهادي چند سال پيش هم به جايزه اسکارِ بهترين فيلم غيرآمريکايي براي فيلم «جدايي نادر از سيمين» دست يافته بود و احتمال آن ميرفت که اکنون بخواهند نوبتي هم براي ديگران قائل شوند. اما، ضمن اينکه نامزدي براي آن جايزه بهتنهايي افتخار بزرگي است، قضيه عميقتر از اين داوريها بود! اکنون فرهادي کارگرداني نمايش بزرگتري را برعهده گرفته بود که در دو صحنه بزرگ در معرض ديد جهانيان قرار داشت؛ در لندن مهآلود، با تبديل ميدان ترافالگار به بزرگترين سالن روباز سينمايي در دل زمستان، با حضور بيش از 10 هزار نفر در محل و ميليونها نفر که از تلويزيونهاي بينالمللي در سراسر جهان شاهد آن بودند، با مشارکت صادق خان شهردار پاکستانيتبار لندن که با آن انگليسي فاخر و پيام جانانه خط بطلان بر داوريهاي نژادپرستانه کشيد و پيام غايبانه اصغر فرهادي نيز خوانده شد.
شاهکار سينمايياش با استقبال بينظير ايرانيان و تماشاگران بينالمللي حاضر در ميدان روبهرو شد. اما، جايگاه اصلي بر همان فرش قرمز اسکار بود که با کمال افتخار و هيجان شاهد نامبردن از «فروشنده» به کارگرداني اصغر فرهادي بوديم. کارگردان غايبي که حضورش در آن جلسه بيش از هر کس ديگري محسوس بود. نميدانم واکنش ديگران چه بود، اما پس از اين همه فشار و اهانتهاي ناروا نتوانستم از ريزش اشک شوق خودداري کنم. به سهم خودم از انتقام جانانهاش سپاسگزارم. اما، کارگرداني اصغر فرهادي در اين جلسه به غيبت شکوهمند و اثرگذارش محدود نميشد. او به اهانت ناسپاسانه مردي عامي اعتراض داشت که حتي از تأثيرگذاري ايرانيان در اعتلاي علمي و فرهنگي کشور خودش غافل بود. اصغر فرهادي دو چهره ممتاز و بيبديل ايراني را جايگزين غيبت خود کرد؛ دو چهرهاي که مرزهاي زميني و کيهاني را به راستي و در عمل درنورديدهاند. چه دعوت جانانهاي، چه پذيرش و حضور افتخارآميزي. چه کسي بهتر از بانوي علم و صنعت و فضانورد شهير ايراني خانم انوشه انصاري که نام ايران و زن ايراني را جهانگير کرد و ميتوانست معرف توانمنديهاي فرهنگي و علمي ايرانيان و خصوصا زن ايراني باشد؛ با آن متانت، با آن نشان زادگاه بر لباس ساده و برازندهاش و چه کسي بيش از فيروز نادري با آن حضور راهگشايش در پروژه مريخنورد ناسا ميتوانست جاي خالي اصغر فرهادي را در آن مکان پر کند و بار ديگر با اين کارگرداني هوشمندانهاش جهان را و آقاي ترامپ را به تفکر وادارد و جيمي کِيمل مجري سرشناس برنامه را وادارد که از همان روي صحنه پيام توييتري معنيدار و مختصري فقط در دو کلمه ارسال کند: «ترامپ بيداري؟».
نظر شما