شناسهٔ خبر: 18173754 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

مرز واقعیت یا سیاه نمایی

دکتر علی دارابی/ 9اسفند95

صاحب‌خبر -
مطبوعات، رسانه‌ها، خبرگزاری‌ها، بر سر اطلاع رسانی و ایفای وظایف خود همواره در برابر این سؤال قرار دارند که سیاه نمایی چیست؟ و مرز آن با واقع‌نمایی کجاست؟ عدم فهم و درک درست این پرسش بنیادی از سوی رسانه‌ها موجب افراط و تفریط می‌شود؛ گاهی آنقدر سیاه‌نمایی و تخریب و مچ‌گیری صورت می‌گیرد که امیدی به کار نیست و گاهی از آن طرف اصلاً به روی خود نمی‌آورند که حادثه‌ای و رخدادی اتفاق افتاده است!

معنای واقعیت عبارت است از «آنچه در جهان به صورت عینی دیده می‌شود» اما بازتاب و انعکاس این مفهوم در عالم رسانه که مراد ماست، چگونه باید باشد؟

از سوی دیگر سیاه‌نمایی نیز یکسره تخریب، مچ گیری، تخطئه و نادیده انگاشتن کارها و خدمات است و آیا باز رسانه‌ها می‌توانند یا اجازه دارند این معنا را در نشریات و رسانه‌ها بازتاب دهند؟ به گمانم برای نیل به این پرسش و تفکیک مرز میان واقع نمایی و سیاه نمایی باید موارد زیر را مورد توجه قرار داد.

باید میان مسائل، رخداد و وقایع به لحاظ وسعت، حوزه قلمرو، در برگیری حساسیت و اولویت‌های آن تفکیک قائل شویم و این ملاحظات را در پردازش، باز نشر و انعکاس وقایع مد نظر قرار دهیم.

داشتن تحلیل ودرک واحد و همه جانبه از حوادث و رخداد‌ها در نزد اهالی رسانه یک ضرورت است؛ آنچه موجب مشکل می‌شود فقدان تحلیل و بحران تحلیل است که رسانه‌ها را در پریشانی و سردرگمی قرار می‌دهد.

 حرفه‌ای بودن و برخورداری از آموزش‌ها و تخصص‌های لازم و تحصیلات بالا در نزد مدیران، سیاستگذاران، تصمیم گیران، خبرنگاران، نویسندگان، گزارشگران، عکاسان و تصویربرداران حوزه رسانه ضروری است. واقعیت این است که در سر جمع سازمان رسانه‌ای کشور این ضعف کاملاً محسوس و هویداست.

حاکم شدن روحیه محافظه‌کاری، چسبیدن به صندلی قدرت و پست و مسوولیت، ابلاغیه‌ها ودستورالعمل‌های محدودیتی، فقدان روحیه ریسک پذیری و شجاعت نظام رسانه‌ای ما را رنج می‌دهد؛ رسانه باید پرچم دار شفافیت و اطلاع‌رسانی درست باشند.

کوتاه بودن سقف تحمل و مدارای سیاسی مسوولان و مقامات مدیریتی را به غلط به مثابه نظام تلقی کردن، فقدان پیشینه و تجربه پاسخگویی مسوولان در راستای وظایف خود و پرسشگری رسانه‌ها به نمایندگی از افکار عمومی هم از موانع جدی این کار است.

شخصی کردن انتقادها، سیاسی کردن و دو قطبی کردن رخدادها و مسائل آن رویکرد و نگرش به شدت خطرناک است؛ ایجاد ترس و واهمه در میان افکار عمومی و بالاخره بزرگ نمایی غیرواقعی از حادثه که غالباً رویکرد جناحی و رنگ و بوی سیاسی دارد را باید از جمله اشکالات سیاه نمایی برشمرد.

سوء استفاده دشمنان از ضعف‌ها و برخی ناکامی‌ها نیز بهانه نادرستی است برای آنکه رسانه‌ها را مجبور کنیم تا واقعیت‌ها و کژی‌ها و قصور را نگویند یا ننویسند که نتیجه آن انباشت مطالبات مردمی و بی‌اعتمادی به نظام می‌شود.
در برخی از عرصه‌ها سیاه‌نمایی به گونه‌ای می‌شود که جامعه را از اینکه عقلانیت، تدبیر ومدیریتی در اداره آن وجود دارد نا امید می‌کند و این ناامید کردن جامعه خطای غیرقابل بخشش تلقی می‌شود.

آزادی بیان و عقاید و نشر آن از دستاوردهای مبارک انقلاب اسلامی و از اصول مصرح در قانون اساسی است. حفظ و صیانت از آن یک وظیفه همگانی است و بر اصحاب رسانه مهم‌تر و خطیرتر است. از باب مثال ببینید در اروپا نرخ جرم نسبت به ایران بالاتر است اما احساس امنیت بیشتر است و این نیست جز در سایه سیاست‌های رسانه‌ای آنها.
از سوی دیگر ما در رسانه‌ها هنگامی که می‌خواهیم به آسیب‌های اجتماعی بپردازیم در نکوهش طلاق به‌جای آنکه زندگی‌های زیبا و خانواده‌های با دوام را تبلیغ کنیم، از جدایی و طلاق سخن می گوییم یا فیلم می‌سازیم.  
همچنین برای کاهش اعتیاد باید زندگی زیبایی که یک معتاد بعد از جدایی از دام اعتیاد بدست آورده است وبا امید زندگی می‌کند را نشان دهیم نه فجایع جامعه معتادان را که هر روز در کوی و برزن همه می‌بینیم.

سخن آخر آنکه، آنچه در رسانه‌ها نوشته یا منعکس می‌شود، به نوعی بازتاب احوال عمومی جامعه است نباید میان تحلیل و توصیف واقعیت‌های جامعه بین مردم و رسانه‌ها تضادی آشکار دیده شود. بازنمایی واقعیت‌های جامعه نوعی تلنگر و بیدارباش به مسوولان است و از سوی دیگر رسانه‌ها نباید امیدواری کاذب و دروغین در جامعه ایجاد کنند.
رسانه‌ها زبان مردم هستند و باید به نمایندگی از آنان مطالبات را مطرح کنند و مسوولان نیز پاسخگوی آنان باشند اگر این چرخه پرسشگری و پاسخگویی درست عمل کند، به‌جای سایش اعتماد عمومی موجب افزایش اعتماد عمومی و کارآمدی نظام اجرایی و شکل‌گیری رسانه‌های مقتدر می‌شود.

 

نظر شما