شناسهٔ خبر: 18163966 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

پساغرب، نبرد راهبردها و ايران

روزنامه جوان

پيش از اين گفته بوديم كه قرن ۲۱ قرن افول اقتدار غرب بوده و قدرت مسلط و هژموني خود را از دست داده و به تدريج كانون‌هاي قدرت اقتصادي و سياسي به مشرق زمين منتقل خواهد شد.

صاحب‌خبر -
امريكايي‌ها پيش از آغاز قرن ۲۱ به اين حقيقت پي بردند و مي‌دانستند عدم چاره‌انديشي براي جلوگيري از افول اقتدار امريكا، بي‌شك فروپاشي جغرافيايي امريكا را نيز در پي خواهد داشت. بنابراين براي غلبه بر اين مشكل، راهبرد نگاه به بيرون و توسل به روش‌هاي نظامي و ستيزه‌جويي را انتخاب كردند و با روي كار آوردن جرج بوش پسر (و كنار گذاشتن ال‌گور) و با راه‌اندازي شوي حمله به ساختمان تجارت جهاني و به بهانه مبارزه با تروريسم با اتخاذ شيوه قلدري و لشكركشي به منطقه غرب آسيا و اشغال افغانستان و عراق، راه را براي از ميان برداشتن مانع بزرگي به‌نام انقلاب اسلامي ايران همواره كردند تا ضمن تقويت وضعيت متزلزل رژيم صهيونيستي بر نهضت بيداري اسلامي نيز فائق آيند ؛ اما تلاش مثلث عبري، عربي و غربي و تحميل سه جنگ بزرگ به فلسطينيان و حزب‌الله لبنان براي غرب سودي نداشته و ظهور قدرت و اقتدار حماس و حزب‌الله و در نتيجه توسعه عمق راهبردي ايران را در پي داشت.

شكست روش‌هاي جنگ‌افروزانه در دوران جرج بوش نه تنها به حفظ هژموني امريكا كمكي نكرد بلكه سبب تسريع فروپاشي اقتصادي امريكا و ظهور سونامي بزرگ اقتصادي و پيدايش جنبش ۹۹درصدي و اعتراضي وال استريت شد. سونامي بزرگ اقتصادي و جنبش وال استريت زنگ خطري بود كه به سردمداران امريكا ترك برداشتن اتحاد ايالات متحده را گوشزد مي‌كرد.
 امريكايي‌ها به‌منظور نجات امريكا و غلبه بر سونامي اقتصادي و جنبش وال استريت با به ميدان آوردن اوباما، و انتخاب شعار تغيير (change) يك راهبرد چندوجهي را در دستور كار خود قرار داده و با راه‌اندازي جنگ‌هاي نيابتي در غرب آسيا و بيرون كشيدن پاي خود از باتلاق منطقه، ضمن نگاه به درون با هدف اعتماد‌سازي داخلي و سركوب جنبش ۹۹ درصدي با ايجاد و تجهيز تروريست‌هاي تكفيري نظير داعش و جبهه النصره، منطقه غرب آسيا را از يك سو با تحركات تروريستي و از سوي ديگر با جنگ‌هاي نيابتي درگير و سعي كردند آبروي از دست رفته را احيا كنند، اما اين تلاش نيز نافرجام مانده و اوضاع داخلي و خارجي امريكا روز به روز وخامت بيشتري پيدا كرد.

هم اينك در شرايطي به سر مي‌بريم كه انتقال مقر سازمان ملل متحد از نيويورك به پكن نيز دور از تصور و انتظار نبوده و جهان در مرحله‌ گذار پساغرب به‌سر مي‌برد، غرب قدرت مسلط خود را از دست داده و دچار «فروپاشي از درون، شكنندگي در بيرون» شده، هژموني قدرت در شرق در حال شكل‌گيري است، زمزمه‌هاي استقلال‌طلبي كاليفرنياي بزرگ به گوش مي‌رسد، عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران به‌ويژه در منطقه غرب آسيا با سرعت در حال توسعه و تثبيت است، اصحاب سياست در جهان و رسانه‌هاي غربي (از جمله نشريه تخصصي آمريكن اينترست) ايران را قدرت هفتم جهان معرفي كرده‌اند و...

در چنين شرايطي، جهان در تلاطم برخورد راهبردها قرار گرفته و هر يك از قطب‌هاي قدرت براي تفوق بر سايرين به راهبردها، دكترين‌ها، سناريوها و ديپلماسي‌هاي متنوعي متوسل شده‌اند.
امريكايي‌ها با كمك اروپا در «سناريوي منازعه» براي بازگشت به دوران اقتدار گذشته تلاش مي‌كنند. امريكايي‌ها برخلاف ظاهر در يك هماهنگي پنهاني با اروپايي‌ها در سناريوي منازعه، راهبرد «شومن ديوانه» را با اهداف چندوجهي انتخاب كرده و تلاش مي‌كنند علاوه بر القاي ترس به مردم و نظام اسلامي ايران، روس‌ها را متقاعد كند كه حاضر به بازگشت به دوران قبل از جنگ سرد و تقسيم جهان بر اساس نظام دوقطبي سابق هستند تا به اين ترتيب ضمن انتقام‌گيري از چين و ايران، مانع از تحقق پيروزي‌هاي محور مقاومت و فروپاشي رژيم صهيونيستي در منطقه شده و با همراهي روسيه اهداف خود را محقق نمايند. اما در اين ميان اروپايي‌ها مشخصاً با محوريت انگلستان با يك راهبرد دو پايه (در ظاهر به عنوان مخالف شديد امريكا) به مدد امريكا آمده و تلاش مي‌كنند آب ريخته را به جوي بازگردانند.
اروپايي‌ها در بخش اول راهبرد خود بنا دارند با «سناريوي تونل وحشت» و بزرگنمايي ديوانگي ترامپ و خطر جنگ از يك‌سو و نشان دادن اروپا به‌عنوان بهشت موعود و تضمين حفاظت در برابر خطر ترامپ به‌ويژه كشور ايران را به تبعيت از «راهبرد پناهندگي به مادر» و پناه گرفتن در حصار اروپا تشويق و ترغيب كنند.

وجه دوم راهبرد اروپايي‌ها بر بهره‌گيري از «سناريوي غريق مصنوعي» استوار بوده و بر اساس اين سناريو بايد با ترساندن مردم ايران از جناحي كه در ايران شمشير دامستوس را بر سر مردم گرفته، آنان را به رأي دادن به نامزد متمايل به تعامل با غرب و اروپا به‌منظور پيشگيري از غرق شدن در باتلاق جنگ تشويق و ترغيب كنند. ناگفته پيداست كه چنانچه روس‌ها در دام شيطاني غرب گرفتار شوند و فريب در باغ سبز ترامپ را بخورند، بعيد نخواهد بود كه منافع مشترك راهبردي با ايران را زير پا گذاشته و از ايران به‌عنوان طعمه جهت امتيازگيري بيشتر از امريكا استفاده كنند كه در اين صورت سرنوشت مبهم و خطرناكي آينده منطقه غرب آسيا را تهديد خواهد كرد. پيش‌بيني مي‌شود كه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران فارغ از بازي‌هاي حزبي و جناحي و بر اساس منافع و امنيت ملي با استفاده از تمام ظرفيت‌هاي بالقوه و بالفعل خود مانع از تبديل سناريوهاي شيطاني دشمن به مطالبه ملي شود كه در غير اين صورت نامزدي كه، با تبديل سناريوي اروپايي «ترامپ هراسي» به مطالبه ملي، جناح رقيب خود را از صحنه انتخابات حذف كند بي‌ترديد جمهوري اسلامي ايران را با شديدترين چالش تاريخ خود مواجه خواهد ساخت. جمهوري اسلامي ايران بايد از مرحله ‌گذار پساغرب و بي‌ثباتي در اوضاع سياسي جهان حداكثر استفاده را نموده و با افشاگري ابعاد خطرناك راهبرد غرب و بصيرت‌افزايي ملي نسبت به توهم رفع خطر جنگ به‌وسيله غلتيدن به دامن غرب و با انتخاب «راهبرد نگاه به درون» مبتني بر استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي، تهديد موجود را به فرصتي براي بهره‌برداري حداكثري از شرايط موجود براي تقويت نهضت بيداري در سطح جهان به‌ويژه دنياي اسلام تبديل كرده و هژموني اسلام انقلابي را در جهان امروزي كه تشنه معنويت است، ترويج و تثبيت نمايد.

نظر شما