شناسهٔ خبر: 18158872 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

انتظار تحولات مهم در شرق آسیا در دوره ترامپ

صاحب‌خبر -

عبدالرحمن فتح الهی: دسامبر سال جاری کره جنوبی شاهد برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری خود خواهد بود. سئول در یک سال منتهی به انتخابات وضعیت متشنج و در عین حال پیچیده ای را سپری کرده که این تشنج و پیچیدگی، هم در ساختار سیاسی داخلی کره و هم در بعد روابط خارجی اش نمود داشته است؛ رسوایی سیاسی – مالی پارک گون – هه و اعتراضات شدید داخلی به واسطه آن، بحران های حزبی و مشکلات برای پارلمان در پی استیضاح خانم هه، انتخاب و روی کار آمدن دولت ترامپ و تاثیرات او بر این کشور، تحولات و تنش های اخیر پیونگ یانگ در پی چنگ و دندان کشیدن های دولت جدید ایالات متحده، وضعیت نه چندان مناسب روابط پکن – واشنگتن، پایان دوره ماموریت 10 ساله بان کی مون در جایگاه دبیر کل سازمان ملل و بازگشتش به کره، باعث پیچیده شدن اوضاع در کره جنوبی شده است. بررسی دقیق تر اوضاع و تحولات کره جنوبی و جایگاه و تاثیر انتخابات دسامبر 2107 بر خود مسائل داخلی سئول و شرایط سیاست خارجیش را در گفت و گویی با دکتر اسماعیل بشری، پژوهشگر ارشد گروه خلع سلاح مرکز تحقیقات استرات‍ژیک و کارشناس مسائل شبه جزیره کره و آسیای جنوب شرقی در میان گذاشته ایم که در ادامه می خوانید.

از اول ژانویه با پایان ماموریت بان کی مون و شایعات حضورش در انتخابات 2017 ریاست جمهوری کره جنوبی که نهایتا هم با عدم حضورش همراه شد و همچنین حاشیه های فساد مالی و اداری خانم پارک گون – هه به عنوان یازدهمین رئیس جمهور کره جنوبی و عدم کفایتش در 8 دسامبر 2016، مجموعه شرایط و عواملی را به وجود آورد تا انتخابات کره بیش از پیش به چشم آید. به عنوان  سوال نخست اهمیت و تاثیر انتخابات 2017 کره جنوبی هم در بعد داخلی و هم خارجی کره جنوبی چه خواهد بود؟

همان طور که می دانید رئیس جمهور "هه" از حزبی بود که اکثر کرسی های پارلمانی را در اختیار داشت و این حزب در سالیان متمادی یکه تاز عرصه سیاسی کره جنوبی بود. در نتیجه یک نوع عدم توازن قدرت در سیاست داخلی کره جنوبی وجود داشت بنابراین وقتی جریانات اخیر برای خانم پارک پیش آمد پارلمان او را استیضاح کرد و تصمیم به برکناری اش گرفت. برهمین اساس هم، شرایط موجود تا حدودی سبب خواهد شد اکثریت کرسی های پارلمان کره جنوبی را به سود حزب دموکراتیک بچرخاند. بببینید خانم پارک فرزند سومین رییس جمهور کره است که در مدت 18 سال زمامدار امور کره بود هرچند همه اورا یک دیکتاتور تمام عیار می دانستند اما باید گفت که او پدر تحولات داخلی کره هم هست و خانم پارک از همین محبوبیت پدرش برای رسیدن به قدرت استفاده کرد چرا که پدرش سبب شده بود تا کره به بیشترین میزان رشد اقتصادی دست یابد و به یک قدرت اقتصادی بزرگ در منطقه و جهان تبدیل شود، هرچند خانم پارک امانتدار خوبی برای قدرت پدرش نبود، اما این شرایط موجود سیاست داخلی کره، اکنون می تواند بعد از سال ها بسترساز یک تحول عظیم در ساختار داخلی سیاسی کره جنوبی باشد چراکه بعد از مدت های مدید، حزب محافظه کار احتمال دارد اکثریت مطلق را به دست نیاورد؛ اما از آن سو هم باید گفت که تاثیر انتخابات2017 بر شرایط و بعد خارجی سیاسی کره جنوبی چندان عمیق و بنیادی نخواهد بود. همه واقفیم که مهمترین چالش سیاست خارجی کره جنوبی بحث تهدیدات کره شمالی است یعنی این مساله به قدری ریشه ای است که هر حکومتی با هر ساختار حزبی روی کار آید به نظر نمی آید تغییر چندان زیادی در شرایط و روابط سئول - پیونگ یانگ ایجاد کند. پس انتخابات کره در بعد داخلی می تواند ساختار داخلی را با سرمنشا قرار دادن تحولاتی مانند مبارزه بافساد، تغییر چیدمان پارلمانی و قدرت احزاب و... عوض کند اما در حوزه استراتژی سیاست خارجی و مسئله شبه جزیره کره چنین تاثیری را من متصور نیستم و حتی ممکن است در حالتی عکس، تغییر ساختار داخلی کره جنوبی باعث تشدید شرایط سیاست خارجی سئول شود.

دو حزب بزرگ و اصلی کره جنوبی یعنی حزب اپوزسیون دموکراتیک و حزب محافظه کار، اکنون شرایط متفاوت تری از گذشته دارند. اتفاقات اخیر رییس جمهور پارک از حزب محافظه کار سبب شد تا 29 نماینده این حزب، به واسطه اقدامات رییس جمهور از حزب خارج شوند و 128 کرسی پارلمانی این حزب به 99 کرسی تقلیل یابد. از آن سو سبب افزایش محبوبیت حزب دموکراتیک نیز شد؛ از طرف دیگر هم آقای بان کی مون بااعلام رسمی عدم حضورش در انتخابات به دفاع از احزاب دیگر پرداخت که از آن جمله می توان حزب جناح مردم و رهبر سابق این حزب آقای "آن چئول سوز" را نام برد که سبب شد این حزب هم جایگاه متفاوت تری از قبل پیدا کند و هم این که جناح های بزرگ تر مانند انجمن ملی کره خود را با خطر احزاب در حال رشد ببیند. آیا مجموعه این شرایط و عوامل سبب شکست حزب حاکم محافظه کار کره جنوبی بعد از سال ها خواهد شد؟

به نکته خوبی اشاره کردید، بله مجموعه این شرایط و عوامل چالش مهمی برای حزب محافظه کار به وجود آورده، چون در این سال ها شرایط تا این اندازه برای حزب حاکم چالش زا نبوده است. تمام شواهد و قرائن حکایت از انتخاباتی سخت در 2017 برای این حزب دارد اما باید منتظر ماند و دید که شرایط آینده کره آبستن چه حوادثی است، شاید نخبگان، افراد موثر و دانه درشت های حزب به تدبیری برای مقابله با این چالش ها برسند، شاید آنها از خانم پارک به عنوان هم حزبی خود تبری بجویند تا به این واسطه در میان افکار عمومی کره تطهیر شوند. اما باید گفت که این شرایط اخیر سبب شد تا مردم کره هم در انتخابات پارلمانی توجه خود را به حزب دموکراتیک نشان دهند و شاید این ترفندهایی هم که مطرح شد باز هم نتواند باعث مقبولیت حزب محافظه کار شود.

اما آیا این شرایط موجود باعث ائتلاف دو حزب اصلی یعنی حزب محافظه کار و حزب دمو کراتیک نخواهد شد؟

این شرایط را می توان متصور بود. به هر حال با شرایط پیش آمده، نه حزب محافظه کار توان لازم را برای کسب اکثریت مطق دارد و نه حزب اوپوزیسیون دموکراتیک هم چنان تاثیری را دارد. پس باید گفت که این احتمال هم وجود دارد، چنان که قبلا هم چنین اتفاقی افتاده است.

در خصوص بان کی مون هم باید بگویم شاید او محبوبیتی را که شما مطرح کردید در کره نداشته باشد اما هیچ وقت نمی توان وزنه سیاسی اورا نادید گرفت و اتفاقا در مواقع حساس می تواند با حمایت یا عدم حمایت از حزبی باعث چرخش آرا به نفع یا علیه حزب آن شود. پس می بینید که نمی توان او را از معادلات کره حذف کرد.

اما بان کی مون، هم به واسطه فساد برادرش "کی سانگ" و درخواست امریکا برای استرداد او و همچنین عدم شرکت در انتخابات به دلیل آن چه خود عدم اطلاع کافی از شرایط و اوضاع داخلی کره به واسطه حضور ده ساله اش در پست دبیرکلی سازمان ملل اعلام داشت و علاوه بر آن، اتهام نشریه "سیسا ژورنال" در خصوص ادعای دریافت رشوه توسط خود آقای بان کی مون در سال 2005 آن هم در دورانی که تصدی وزارت امور خارجه را در دست داشت، سبب نمی شود که محبوبیت او هم با اما و اگر همراه شود؟

بگذارید کمی در مورد فساد در کره حرف بزنیم و آن را به بوته تحلیل ببریم. کره جنوبی یک دوره طولانی حکومتی با ساختار نظامی را سپری کرده است و قاعدتا در چنین سیستم میلیتاریستی خودکامه همیشه قدرت در اختیار یک جناح بوده و به همین واسطه از همان دوران تا کنون فسادهای فراوان اشخاص حقیقی و حقوقی کره جنوبی همواره خبرساز بوده است. گاهی آن قدر این فسادها پررنگ شده که متهمان به خودکشی دست زده اند. اما شما به همسایه دیوار به دیوار سئول نگاه کنید، ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم در یک مسیر درست دموکراتیک تا امروز قرار گرفته است و این راه پیشرفت توکیو در همه عرصه ها سبب شده تا ما بعد از گذشت تمام این سال ها خیلی به ندرت با چنین اتهاماتی در این کشور رو به رو شویم. پس می بینید شرایط فساد کره جنوبی میراث دوره خودکامگی است. اما نباید فراموش کنیم که افکار عمومی کره اکنون به دنبال پاسخ است چنان که خانم پارک را به زیر کشید. از آن طرف هم باید گفت خوش شانسی آقای بان کی مون زمانی است که او صدارت سازمان ملل را بر عهده داشت و به کلی از جریانات سیاسی داخلی کره دور بوده و برادرش که اکنون به این فساد هم متهم شده متعلق به آن دوران است. به همین سبب نمی توان بان کی مون را به آن مرتبط دانست. شاید برادرش از حسن شهرت او سوءاستفاده کرده باشد اما در این مسائل دخالتی نداشته است. اما در خصوص شائبه های خودش هم هنوز نه خود نشریه ونه هیچ مرجع قانونی او را به این اتهام فرا نخوانده است. اما بله من هم معترف هستم که شرایط برادرش و حتی همین اتهام بدون اثبات هم بر شهرت و جایگاه بان کی مون تاثیر سوء گذاشته است. اما در خصوص عدم حضورش هم باید گفت که اتفاقا این مسئله می تواند به سود او تمام شود چرا که او از اتهام تمامیت خواهی قدرت در کشور و همچنین درگیر شدن در مسائلی که می توانند او را با چالش روبه رو کنند دوری جسته و شاید در اندیشه هایش فقط استراحت را بعد از یک دوره سخت 10 ساله دبیر کلی در سر دارد و بعد با شناخت در طول زمان خود را برای دور بعد انتخابت ریاست جمهوری آماده کند.

اگر نگوییم بزرگترین چالش ترامپ مسئله پکن است، لااقل یکی از مهمترین آنهاست؛ اما سیاست های تحریک آمیز واشنگتن مانند مسلح کردن تایوان، مسئله تبت، نزدیکی به ژاپن و غیره باعث به چالش کشیدن چین واحد نمی شود؟ اگر بااین دید به مساله منطقه خاور دور و آسیای جنوب شرقی بنگریم، کره جنوبی هم در این راستا حکم یک اهرم فشار  برای برآورده کردن سیاست های ترامپ و آمریکا نخواهد بود؟ آیا آینده کره در میان بازی این دو ابرقدرت رنگ نابودی نخواهد گرفت؟ آن هم در دوران رایاست جمهوری آقای شی جین پینگ که چین کاملا متفاوت از قبل شده است؟

برای تایید نکته های مهم سوال شما به این مثال می پردازم، در دوره اوباما قراردادی برای استقرار سامانه موشکی تاد در کره جنوبی بسته شد این سامانه توان پدافند ضدموشکی سئول را در برابر تهدیدات کره شمالی به شدت بالا می برد اما در واقع این ظاهر قضیه است زیرا باطن این مسئله برای اهداف بزرگتری است و از همان ابتدا پکن به آن پی برده و به شدت مخالف آن هم بوده اما نکته جالب اینجاست که اتفاقا ترامپ قول عملی کردن این پیمان اوباما را داده است، همان ترامپی که منتقد شدید اوباما است. چرا چنین اتفاقی روی می دهد؟ جواب در استراتژی کلی قرن 21ام امریکا نهفته است چرا که با آغاز هزاره سوم استراتژی ایالات متحده کنترل چین بوده است و به همین سبب هم تمام توان خود را برای رسیدن به اهداف این استراتژی به کار برده و در راستای آن، بعد از بوش، اوباما سعی داشت مسائل اروپا و خاورمیانه را به نحوی سامان دهد تا دیگر نیاز چندانی به نیروهای نظامی در این مناطق نباشد. خروج ارتش امریکا از عراق و افغانستان و عدم لشکرکشی دوباره در قبال مساله داعش، سوریه، عراق و یمن در همین راستا است تا بتواند انرژی خود را صرف پکن کند. بر همین اساس اگر امروز هم ترامپ در مسیر اوباما، البته فقط در مسئله آسیای جنوب شرقی و چین قدم بر می دارد و با او هم نظر است، آیا این نکته نشان از اهمیت چین ندارد؟ چرا که قدرت حاکم در امریکا به خوبی واقف است که بعد از جنگ جهانی دوم چین در راستای سیاست کاهش تنش در حال تکمیل عناصر قدرت جهانی خود است؛ یکی از این عناصر جمعیت است، همه به خوبی می دانیم چین پرجمعیت ترین کشور جهان است و این به معنای بیشترین نیروی کار و ارتشی با بیشترین سرباز است. عنصر بعدی اقتصاد است. امروز چین دومین قدرت اقتصادی جهان را پیدا کرده و همواره هم چشم طمع به جایگاه اول داشته است. شما می بینید محصولات این کشور تمام جهان را در بر گرفته، هرچند محصولاتشان راهبردی نیست اما درامد بسیار کلانی برایشان داشته است. همین پتانسیل اقتصادی سبب می شود تا چین تدافعی، چارچوب بزرگترین ابرقدرت جهان و نگرش به سیاست تهاجمی را داشته باشد چرا که همین قدرت اقتصادی امروز سبب شده تا پکن توان نظامی خود را چه در زمین چه در دریا چه در هوا، به ویژه صنایع فضایی به شدت بالا ببرد که این رویکرد افزایش توان، به قول شما بعد از روی کار آمدن شی جین پینگ شتاب بیشتری یافته است. اما مساله کره برای این دو ابرقدرت یک بازی است که بسیار هم پیچیده است. ببینید چین در شبه جزیره کره، پیونگ یانگ را منطقه حائل خود می داند به همین دلیل چین علی رغم محکوم کردن اقداماتی مانند آزمایش های هسته ای کره شمالی در شورای امنیت، به عنوان یک حامی بزرگ از این کشور حمایت کرده و سبب سرپا نگه داشتن این کشور با وجود تحریم های سنگین است. بنابراین چین نمی خواهد اهرم فشار او در مقابل کره جنوبی به عنوان هم پیمان آمریکا و بلوک غرب از بین برود تا موازنه قدرت در این منطقه به هم بخورد چرا که در این صورت مرزهای امریکا تا امتداد مرزهای چین کشیده می شود. اما با وجود این شرایط و انتخابات آینده کره جنوبی، مسئله چین و حضور ترامپ تحول مهمی در این منطقه روی دهد، چرا که باورم این است، طرف های درگیر خویشتن داری را سرلوحه کارهای خود قرار می دهند و با وجود تمام ظواهر در خشونت باید اذعان داشت که دعوا یک دعوای اقتصادی است. ترامپ یک تاجر و کاسب کار است چنان که چین هم هیچ گاه به دنبال حاشیه و جنجال نبوده، او هم به دنبال افزایش قدرت اقتصادی خود است، کره جنوبی هم به دنبال رونق بازار خود است، پس همه اندیشه های اقتصادی دارند نه سیاسی - نظامی.

اما آینده این منطقه چه خواهد بود؟ آیا تمام این شرایط دست به دست هم خواهد داد تا انتخابات 2017 کره جنوبی به سمت یک نوع پوپولیسم پیش رود؟

اگر وضعیت داخلی به سمت تمایل به سیاست های پوپولیستی هم باشد شرایط ژئوپولیتیکی منطقه و حضور بازیگران خارجی مانع از وقوع پوپولیسم خواهد شد چرا که هر اتفاقی در انتخابات 2017 بیفتد بازیگران خارجی دوست دارند آن اتفاقات  کنترل شده باشد و بر اساس منافع ابرقدرتها این اتفاقات رخ دهد، در نتیجه بعید می دانم اجازه خارج شدن عنان سیاسی داخلی کره به سمت پوپولیسم را بدهند، چرا که هم چین آن را علامت خطر می داند که در آینده سبب می شود کره شمالی هم مانند ویتنام به سمت غرب گرایش پیدا کند و به این شکل تنها کشور اقماری کمونیستی منطقه (البته به جز خود چین) از بین برود؛ و از آن طرف امریکا هم نمی خواهد یک دولت بی ثبات در سئول روی کار آید تا شرایط در کره جنوبی متزلزل شود و به سمت پکن گرایش پیدا کند. پس در کل بازیگران خارجی هم به دنبال ثبات این منطقه هستند زیرا هم واشنگتن و هم پکن به جایگاه مهم کره جنوبی در تنظیم موازنه قوا در منطقه آسیای شرقی که هم مرز متشنج ترین کشور آن منطقه یعنی کره شمالی است به خوبی واقفند.

نظر شما