با رشد تقاضا و فشارهای زیستمحیطی، تنشها بر سر منابع آب در دهههای آینده افزایش خواهد یافت. برخلاف آب رودخانه «کلرادو» که تماما از ایالات متحده سرچشمه میگیرد، حوضه «ریوگراند» بهطور مساوی در مناطق بین ایالاتمتحده و مکزیک، منشعب شده است. اگرچه مکزیک بسیار بیشتر از ایالاتمتحده به منابع آب تکیه دارد اما هر دو کشور نسبت به افزایش فشار کم آبی حساسند و این مسأله، محقق کردن تعهدات پیشبینیشده در معاهدات آب را برای مکزیک و ایالات متحده، دشوار میسازد. ریو گراند چیزی بیش از یک رود اصلی است که در طول مرز مکزیک و تگزاس جریان دارد و به خلیج مکزیک میریزد. قسمتهای فوقانی آن تا شمال کلرادو میرسد، درحالیکه قسمت اعظم حوضه آبگیر آن در ایالات متحده و در نیومکزیکو قرار دارد. به دلیل ترکیب عوامل مختلف- از قبیل نرخ بالای تبخیر در نواحی خشک، تنوع تولیدات کشاورزی در نیومکزیکو و گونههای گیاهان مهاجم- بخشی از ریو گراند پیش از رسیدن به همریزگاهش با رود «ریوکانکاس»، به شکل قابلتوجهی خشک شده است. ریوکانکاس بهطور کامل در مکزیک جریان دارد، از کوههای «چی هواهوا» و «دورانگو» سرچشمه میگیرد و با حرکت در صحرای چی هواهوا، تقریبا 14درصد از آب حوضه آبگیر ریوگراند را تأمین میکند. در سمت ایالاتمتحده یکی از شاخههای اصلی ریو گراند، یعنی رود «پکوس» پیش از پیوستن به رودخانه بزرگتری در جنوب در سراسر نیومکزیکو جریان مییابد.
هنوز همکاری میان ایالات متحده و مکزیک در مورد سازوکار رودخانههای کلرادو و ریوگراند از برخی جهات از نظر استانداردهای بینالمللی، استثنایی است. معاهدههایی که در نیمهنخست قرن بیستم به امضا رسید، حجم تضمینشده آب برای هر کشور را به روشنی مشخص میکرد. این توافقنامهها جلوی بسیاری از اختلافات گذشته را به شکل موفقیتآمیزی گرفتهاند. به ویژه، استفاده از رودها در دو بخش جداگانه مدیریت میشود، یعنی «کوییتمن» و «تگزاس» که بهعنوان مقر قانونگذاری و مدیریت محسوب میشوند.
این وضع تا اواخر قرن 19میلادی ادامه داشت که اختلافات قانونی در مورد استفاده از ریوگراند آغاز شد. در آن زمان، دادگاههای ایالاتمتحده مشخص کردند که این کشور الزام قانونی برای عرضه آب به پاییندست ندارد. در سال 1906 مشخص شد که تقریبا 74میلیون مترمکعب در سال از قسمتهای شمال غربی رودخانه به مکزیک تحویل داده شود اما تصریح شد که این مقدار در سالهای خشکسالی کاهش مییابد. بین سالهای 1939 تا 2015 کاهشی تا یکسوم در میزان آب تحویل داده شده به مکزیک ایجاد شد. درواقع، مکزیک سهم کامل خود از آب را تا سال 2012 دریافت نکرد و در سال 2013 تنها 6درصد از مقدار معینشده به این کشور تحویل داده شد.
در معاهده سال 1944 سهم هر کشور بدین صورت مشخص شد که مکزیک دوسوم آب را دریافت کند و یکسوم باقیمانده به ایالاتمتحده برسد. این تقسیم تا حدی قابل تغییر بود، چراکه مقدار آب تحویل شده (بیش از 430میلیون مترمکعب در سال) در روندهای پنج ساله دنبال میشد، حتی اگر کسری آب به مدت پنجسال ادامه مییافت، همانند موردی که در دهه 1990 و از سال 2010 تا 2015 اتفاق افتاد، در بازه زمانی پنج ساله بعدی جبران میشد. بدینترتیب، مکزیک کسری انباشتهشده 325میلیون متر مکعبی خود را طی چند ماه در سال 2016 جبران کرد. اما هنوز هم گاهیاوقات، عدم اطمینان بر سر حجم ثابت تحویل داده شده منجر به انجام اقدامات قانونی بهویژه برای مصرفکنندگان در تگزاس میشود.
افزون بر آبهای سطحی مشترک میان دو کشور، مکزیک و ایالاتمتحده نزدیک به 20سفره آب زیرزمینی مشترک دارند. اگرچه این منابع عواملی در جهت حمایت از جمعیت و اقتصاد در منطقه مرزی محسوب میشوند اما برخلاف آبهای سطحی هیچ معاهده بینالمللی برای مشخص کردن سهم هر کشور در زمینه آبهای زیرزمینی وجود ندارد. با اینحال، مثل آبهای سطحی، برداشت بیشازحد و کاهش کیفیت آب در سفرههای زیرزمینی نیز به میزان قابلتوجهی اتفاق افتاده است. در نهایت، استفاده مستمر، دوام این سفرهها را مورد تهدید قرار میدهد.
عوامل تقاضا
وقتی این معاهدهها در اوایل قرن بیستم به امضا رسید، اطلاعات چندانی در مورد آبشناسی منطقه در دسترس نبود و منابع آبی محدود ریوگراند به میزانی بیش از متوسط جریان سالانه مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. همچنین این نکته نباید مغفول واقع شود که تقاضا درحال رشد است، نه کاهش. کشاورزی نخستین مصرفکننده آب به شمار میآید اما جمعیت روبهرشدی که تا سال 2020 به حدود 20میلیون نفر خواهد رسید، افزایش سریع ظرفیتهای ساختوساز در مکزیک و روند روبهرشد تولید انرژی در هر دو سمت، همه و همه نقش مهمی در افزایش فشار کمآبی در منطقه دارند.
ظرفیت ساختوساز در مکزیک بهویژه در بخش خودرو پس از افزایشی که بین سالهای 2008 تا 2014 اتفاق افتاد، ممکن است کاهش یابد. اما تعداد فزاینده مصرفکنندگان ایالات متحده و تولید با کیفیت بالا بهزودی مبین رشد اقتصادی مکزیک خواهد بود، امری که به سهم خود باعث افزایش مصرف آب توسط این بخش خواهد شد.
از سوی دیگر، رشد ساختوساز، گسترش سریع شبکه برق مکزیک را در پی داشته و نیاز به انرژی را نیز تشدید کرده است: مکزیک همچنان به بازسازی بخش انرژیاش به منظور احیای سطح تولیدات خود ادامه میدهد و زمانی که مزایای کامل اصلاحات اخیر شهرهای مکزیک نمایان شود، مصرف آب در بخش انرژی در مناطقی که در حوضه ریوگراند واقع شدهاند، احتمالا بیشتر خواهد شد. علاوه بر این، مکزیک تنها کشوری نیست که از ریوگراند یا سفرههای آب زیرزمینی برای حمایت از تولید انرژی، برداشت میکند. کشاورزی نخستین مصرفکننده آب در تگزاس است اما تشکیلات «ایگل فورد» از مرز مکزیک عبور میکند و طی دهه گذشته، تولید در ایالاتمتحده مصرف آب را در حوضه چند رودخانه افزایش داده است، الگویی که احتمالا ادامه خواهد یافت. تمام عوامل یاد شده در این برآورد، دخیل هستند که در این قرن قسمت بالایی رودخانه تا میزان یکسوم کاهش خواهد یافت و بخشهای پایینی کاهشی بیش از 830میلیون مترمکعب در هرسال خواهند داشت. شکاف بین عرضه و تقاضا بهعنوان تنشی در طول خط مرزی رشد خواهد کرد. معاهدههایی در دهههای پیش به امضا رسیدهاند، در زمان حال نیز کافی هستند و بندهای آنها نیازهای امروز را تا حد زیادی تأمین میکند. اما استفاده بیشازحد از منابع آب و افزایش فشارهای زیستمحیطی ادامه خواهد یافت و شرایط حوضه رودها بهگونهای است که از مدیریت سازگار آب در بلندمدت ممانعت به عمل میآورد. در عوض، تلاشها در هر دو بخش خصوصی و دولتی به منظور کاهش تنش، بر سازگاری فناورانه عملیات اجرایی تمرکز خواهد داشت، ازجمله بازیافت آب. بااینوجود، کاهش ذخایر آب میتواند رشد ساختوساز و تولید انرژی را بهویژه در مکزیک کاهش دهد. علاوه بر این، عدم موفقیت مکزیک در تحویل گرفتن سهمیه آب باعث افزایش تنشها در ایالاتمتحده در دهههای پیشرو خواهد شد.
خشکسالی چگونه مهاجرت را تحتتأثیر
قرار میدهد
دنیا درحال آماده شدن برای رویارویی با «النینو» است که وقوع آن از مدتها قبل پیشبینی شده بود. خشکسالی بلندمدت از چندی پیش در «آمریکای مرکزی» و «کاراییب» آغاز شده است. درحالیکه النینو دلیل بارش بارانهای شدید در ساحل کاراییب به شمار میآید اما درواقع، سالهاست که این پدیده با بروز شرایط خشک در اغلب نقاط این منطقه پیوندی عمیق دارد. آمریکای مرکزی و کاراییب با خشکسالی بیگانه نیستند، هم در دوران مدرنیته و هم در طول تاریخ از تبعات آن رنج بردهاند. از سال 1997 تا 1998 آخرین النینو شرایط خشکی را به همراه آورد که خود نتیجه مجموعهای از آتشسوزیهای خارج از کنترل بود. دود، کیفیت هوا را تا مناطقی دورتر از «اوکلاهما» تحتتأثیر خود قرار داد. خشکسالی در سال 2001 که بهدنبال سایر بلایا و مشکلات اقتصادی بروز کرد، منجر به قحطی در غلات و سبزیجات شد. مهمترین خشکسالی تا آن زمان 1000سال پیش اتفاق افتاده بود و احتمالا دلیل اصلی فروپاشی تمدن مایاها بوده است که نزدیک به 20میلیون نفر از جمعیت آن قوم در «گواتمالای جدید»، «بلیز» و قسمتهایی از «مکزیک»، «هندوراس» و «السالوادور» ساکن شدند. شواهد باستانشناسی و دادههای زیست محیطی به دورههای بلندمدت خشکسالی اشاره دارد که تأثیر آنها با جنگلزدایی، دو برابر و باعث انقراض تمدن مایاها شد.
در ماههای جولای و آگوست میزان بارندگی در اغلب نقاط آمریکای مرکزی بسیار اندک است. از این امر با نام «خشکسالی نیمهتابستان» نام میبرند. دورانی که پس از فصل خشک فرامیرسد، از ماه ژانویه تا ماه می به طول میانجامد و میتواند اثر بارش اندک باران را در آغاز فصل مرطوب، برجستهتر سازد. با اینحال، خشکسالی فعلی، در سال 2014 شروع شد و بهنظر میرسد که النینو باعث ادامه یافتن این خشکسالی تا سال 2016 خواهد شد. «کوبا» و «جمهوری دومینیکن» از مدتی پیش مجبور به سهمیهبندی ذخایر آب خود شدهاند. «پاناما» اندازه کشتیهای مجاز به عبور از کانال پاناما را کاهش داده است. سدهای برق آبی ازجمله منابع مهم برق در سراسر منطقه هستند و حجم اندک آب در مخزن سد، تولید برق طی دوران خشکسالی را مورد تهدید قرار داده است. همچنین گزارشهایی از حجم کم آب در خروجی برق آبی در پاناما وجود دارد که برای تولید بیش از نیمی از برق تولیدی خود به برق آبی متکی است. مخازن در السالوادور درحال کم شدن هستند و جمهوری دومینیکن، قطعی برق دورهای را تجربه کرده است.
بااینوجود، در مقایسه با تاثیرات عمیقی که زوال تولیدات کشاورزی بر جای نهاده، مشکلات برق و حملونقل، تاثیری نسبتا حاشیهای بر کل مردم داشته است. کشاورزان آمریکای مرکزی طی چندسال گذشته مشکلات خود را داشتهاند. قهوه عربی که یک کالای صادراتی مهم محسوب میشود، هنوز از تبعات بیماری زنگ قهوه که در سالهای 2012 و 2013 شیوع شدیدی پیدا کرد، دچار آسیب و نقصان است. پیشبینیها در زمینه تولید قهوه، جهشی برای هندوراس و نیکاراگوئه را پیشبینی میکند اما دو کشور گواتمالا و السالوادور برای کنترل این قارچ، هنوز تلاش میکنند. برداشت اندک قهوه میتواند خروجی اقتصادی کشور را کاهش دهد اما تولید کاهشیافته محصولات اساسی مانند ذرت و لوبیای قرمز تاثیرات بیشتری داشته است.
شرایط خشکسالی طی سال 2014 برداشت غلات را در چند کشور با کاهش روبهرو کرده است، ازجمله گواتمالا، نیکاراگوئه و هندوراس. امسال، شرایط خشک در شروع فصل اصلی رویش از ماه می تا سپتامبر ارزیابی تولید را بار دیگر کاهش داد. در هندوراس، خشکسالی تقریبا به نیمی از غلات کشور آسیب وارد کرد و السالوادور در رابطه با محصول ذرت و لوبیا خسارتی برابر با صدمیلیون دلار گزارش کرد. فقدان آبیاری و زیرساختها بهویژه به این دلیل که بسیاری از کشاورزان، مالک زمین نیستند، انطباق با شرایط گوناگون را برای آنان دشوار ساخته است. برای جبران این شکاف، صادرات درحال افزایش است اما در کنار کاهش تولید، در سراسر منطقه، ثبات قیمت روی داده است. درحالیکه قیمت کالاهای اساسی در سال 2014 در برخی نقاط به دلیل خشکسالی تا 40درصد افزایش داشته، امسال قیمتهای منطقهای تا آخر ماه جولای ثابت بودند، به استثنای ذرت در هندوراس و هاییتی. بااینوجود، قیمتها به سرعت تغییر مییابد و گزارشهایی از کنترل قیمت در السالوادور ارایه شده که بهعنوان تلاشی برای کاستن از تأثیر بالا رفتن قیمتها مطرح میشود.
شرایط اقلیمی نامساعد و قیمتهای بالا، صدهاهزار خانواده را در کل منطقه از دسترسی به مواد غذایی اولیه محروم کرده است. کشاورزان با منابع کوچک فاقد مازاد یا فقدان دسترسی به اعتبار برای جبران کمبود برداشت کار میکنند. بسیاری از کشاورزان از طریق کشاورزی امرار معاش میکنند و بهویژه در هندوراس، گواتمالا و السالوادور پولی برای خرید تولیدات مواد غذایی جایگزین ندارند. سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد، برآورد کرده است که تقریبا یکمیلیون نفردر گواتمالا غذای کافی ندارند. هرقدر خشکسالی بیشتر طول بکشد، شرایط زندگی انسانی بدتر خواهد شد.
این بحران میتواند مهاجرت از آمریکای مرکزی به مکزیک و ایالاتمتحده را تشدید کند. چندین سال وقوع پدیده النینو ازجمله آنچه در سالهای 1973 و 1983 اتفاق افتاد، باعث افزایش دغدغه در مرز شده است. از آنجایی که مزارع کوچک و متوسط موفق نبودهاند، مردم در جستوجوی منابع جایگزین درآمد به شهرهای کوچک میروند و با افزایش رقابت برای کاریابی، تعداد بیشتری از مردم ازجمله کودکان به شمال مهاجرت میکنند. در سال 2014 آمریکای مرکزی از مکزیک بهعنوان بزرگترین منطقه دغدغه مرزی پیشی گرفت. البته خشکسالی تنها یکی از عوامل سهیم در افزایش مهاجرت به شمال است. این باریکه در مرز یک نقطه حیاتی برای قاچاق موادمخدر است و چندین کشور در این بخش از جهان، نرخ بالایی در قتل و خشونت مرتبط با موادمخدر دارند.
آمریکای مرکزی راه سختی در پیش دارد. اگرچه بسیاری از کشورهای آمریکای شمالی شاهد افزایش در سرمایهگذاری مستقیم خارجی در سالهای اخیر بودهاند که میتواند باعث رشد در بخش خارجی کشاورزی شود اما مزرعهداری، هنوز ستون اصلی اقتصاد در آمریکای مرکزی است و ادامه این رنج، زمینهساز افزایش مهاجرتهای بزرگ به شمال خواهد بود.
∎
نظر شما