گروه سینما و تلویزیون: حسین معززی نیا منتقد سینما و سردبیر مجله سینما 24 در یادداشت پیش رو ابراهیم نبوی که فراستی را آدم فروش خواند، خطاب قرار داده و معتقد است رفتار فراستي قابل دفاع نيست ولي اگر قرار است از كلمه «آدمفروشی» استفاده كنيم، اسم اين كارها كه بنشينيم خاطراتمان از زندگي شخصي همديگر را علنی كنيم بيشتر به آدمفروشی ميماند تا اينكه یکی برود توی مجلس مملكت و بگويد فلان فيلم، فيلم سخیفی است.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
جناب ابراهيمخان نبوی
سلام
متن جنابعالی را الان خواندم. همين چیزی كه خطاب به مسعود فراستی نوشتهای.
جهت یادآوری عرض ميكنم كه آدم عاقل وقتي خودش هفتاد بار در زندگياش تغيير مسير ميدهد و کارهای متناقض ميكند و حرفهای متناقض میزند، بهتر است به تناقض و بالا پايين زندگی ديگران گير ندهد. وقتي خودش بارها بازداشت میشود و قولهایی میدهد و آزاد میشود بهتر است به تواب شدن ديگران و تعهداتشان بعد از آزادی بند نكند.
وقتي خودش مجبور میشود چند سال در يك روزنامه دولتی ستوننويسی كند تا آزادی مشروط بگيرد و بتواند از كشور خارج شود، به رفتار مشابه رفيق سابقش بند نميكند. وقتی خودش زندگی خصوصی اش ماشالله بسيار پرماجراست، به زندگی خصوصی دیگری ور نمیرود.
الان ميخواهي مرا متهم کنی مزدورم و جيرهخوارم و دارم از فراستي دفاع ميكنم؟ خب ميتواني هر چه ميخواهي فكر كني ولي لابد میدانی كه در همان برنامه هفت كه سرمنشا همهي اين دعواهاست، بهروز افخمی از من نقل قول غلط و جعلی كرد عليه اصغر فرهادی و وقتي اعتراض كردم، گفت معززينيا ليبرال شده و دوستان قدیمیاش را انكار میکند تا دل فرهادي را به دست آورد و بعد هم چند هفته پیاپی مرا دست انداخت كه اين بچهمسلمان چشم و گوش بسته ما هی میرود جشنواره كن و میگوید چه جشنواره خوبی در حاليكه جشنواره اصلی در کشتیهای آن پشت برپاست كه فواحش را میآورند و چهها كه نميكنند. و به رفتارش ادامه داد و در يادداشتها و مصاحبههايش هم دستم انداخت و تا توانست مرا تحريك كرد كه مثل بقيه وارد بازياش شوم. اما من تا امروز دهانم را بستهام. چرا؟
لابد میدانی كه من سالهای سال با افخمی زندگی و كار كردهام، در خانهاش بودهام كنار همسر و فرزندانش، سفر رفتهايم، بازی كردهايم، فيلم ديدهايم، كتاب خواندهايم، زندگی كردهايم... با فراستی هم به همين اندازه زندگی كردهام. بيش از تو معاشرش بودهام و شبها در خانهاش زندگیاش با مهوش و ايليا را ديدهام. با حضرتعالي نيز. در منزل تو هم بودهام. كنار همسر و فرزندت. دورانی گذراندهايم هر كداممان. بدیهی است كه خیلی چيزها از زندگی همه شماها ديدهام و به ياد دارم. امروز اگر رابطهمان شكرآب شود قرار است از اين دانستهها مايه بگذارم؟ كه چه بشود؟ كه ديگر هر اعتمادی بين دو تا آدم از بين برود براي زندگی و رفاقت؟
بدیهی است كه رفتار فراستي قابل دفاع نيست ولي اگر قرار است از كلمه «آدمفروشی» استفاده كنيم، اسم اين كارها كه بنشينيم خاطراتمان از زندگي شخصي همديگر را علنی كنيم بيشتر به آدمفروشی ميماند تا اينكه یکی برود توی مجلس مملكت و بگويد فلان فيلم، فيلم سخیفی است. حيرتزدهام از اين كه خودت را مجاز میدانی بحث همسر مرحوم مسعود را وسط بکشی به بهانه اينكه او مثلاً حرفهایی زده كه شايد زمينه توقيف يك فيلم سینمایی را فراهم كند.
پيشنهاد میکنم به چنين روشهایی براي تخريب آدمها ادامه نده. متاسفانه يا خوشبختانه من اهل اين كارها نيستم ولي شايد یکی زد به سرش و دلش خواست از اين قصهها درباره خودت بنويسد. ممكن است خواندنش حالت را خیلی بد كند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
جناب ابراهيمخان نبوی
سلام
متن جنابعالی را الان خواندم. همين چیزی كه خطاب به مسعود فراستی نوشتهای.
جهت یادآوری عرض ميكنم كه آدم عاقل وقتي خودش هفتاد بار در زندگياش تغيير مسير ميدهد و کارهای متناقض ميكند و حرفهای متناقض میزند، بهتر است به تناقض و بالا پايين زندگی ديگران گير ندهد. وقتي خودش بارها بازداشت میشود و قولهایی میدهد و آزاد میشود بهتر است به تواب شدن ديگران و تعهداتشان بعد از آزادی بند نكند.
وقتي خودش مجبور میشود چند سال در يك روزنامه دولتی ستوننويسی كند تا آزادی مشروط بگيرد و بتواند از كشور خارج شود، به رفتار مشابه رفيق سابقش بند نميكند. وقتی خودش زندگی خصوصی اش ماشالله بسيار پرماجراست، به زندگی خصوصی دیگری ور نمیرود.
الان ميخواهي مرا متهم کنی مزدورم و جيرهخوارم و دارم از فراستي دفاع ميكنم؟ خب ميتواني هر چه ميخواهي فكر كني ولي لابد میدانی كه در همان برنامه هفت كه سرمنشا همهي اين دعواهاست، بهروز افخمی از من نقل قول غلط و جعلی كرد عليه اصغر فرهادی و وقتي اعتراض كردم، گفت معززينيا ليبرال شده و دوستان قدیمیاش را انكار میکند تا دل فرهادي را به دست آورد و بعد هم چند هفته پیاپی مرا دست انداخت كه اين بچهمسلمان چشم و گوش بسته ما هی میرود جشنواره كن و میگوید چه جشنواره خوبی در حاليكه جشنواره اصلی در کشتیهای آن پشت برپاست كه فواحش را میآورند و چهها كه نميكنند. و به رفتارش ادامه داد و در يادداشتها و مصاحبههايش هم دستم انداخت و تا توانست مرا تحريك كرد كه مثل بقيه وارد بازياش شوم. اما من تا امروز دهانم را بستهام. چرا؟
لابد میدانی كه من سالهای سال با افخمی زندگی و كار كردهام، در خانهاش بودهام كنار همسر و فرزندانش، سفر رفتهايم، بازی كردهايم، فيلم ديدهايم، كتاب خواندهايم، زندگی كردهايم... با فراستی هم به همين اندازه زندگی كردهام. بيش از تو معاشرش بودهام و شبها در خانهاش زندگیاش با مهوش و ايليا را ديدهام. با حضرتعالي نيز. در منزل تو هم بودهام. كنار همسر و فرزندت. دورانی گذراندهايم هر كداممان. بدیهی است كه خیلی چيزها از زندگی همه شماها ديدهام و به ياد دارم. امروز اگر رابطهمان شكرآب شود قرار است از اين دانستهها مايه بگذارم؟ كه چه بشود؟ كه ديگر هر اعتمادی بين دو تا آدم از بين برود براي زندگی و رفاقت؟
بدیهی است كه رفتار فراستي قابل دفاع نيست ولي اگر قرار است از كلمه «آدمفروشی» استفاده كنيم، اسم اين كارها كه بنشينيم خاطراتمان از زندگي شخصي همديگر را علنی كنيم بيشتر به آدمفروشی ميماند تا اينكه یکی برود توی مجلس مملكت و بگويد فلان فيلم، فيلم سخیفی است. حيرتزدهام از اين كه خودت را مجاز میدانی بحث همسر مرحوم مسعود را وسط بکشی به بهانه اينكه او مثلاً حرفهایی زده كه شايد زمينه توقيف يك فيلم سینمایی را فراهم كند.
پيشنهاد میکنم به چنين روشهایی براي تخريب آدمها ادامه نده. متاسفانه يا خوشبختانه من اهل اين كارها نيستم ولي شايد یکی زد به سرش و دلش خواست از اين قصهها درباره خودت بنويسد. ممكن است خواندنش حالت را خیلی بد كند.
نظر شما