شناسهٔ خبر: 18038872 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: هدانا | لینک خبر

تشیع و تصوف؛ عناصر اصلی اسلام ایرانی

فرارو

صاحب‌خبر -
خبرگزاری ایکنا نوشت:

 دومین روز از هشتمین همایش «آنان که می‌اندیشند» با موضوع بررسی و نقد آراء و اندیشه‌های هانری کربن، بعد از ظهر دیروز، 1 اسفند، در سالن سید جعفر شهیدی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست شهرام پازوکی، عضو هیئت علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، منوچهر صدوقی‌سها، پژوهشگر و سیدرضا فیض، پژوهشگر به ایراد سخنرانی پرداختند.

پازوکی در آغاز سخنانش گفت: مسئله ما مسئله ایران است و هر چه راجع‌به ایران بگوییم کم است. ایران چیست و چرا کربن ایران‌شناسی کرده است؟ کربن در جستجوی شرق بود. او تنها به عرفان اسلامی تعلق نداشت و به همه عرفان‌ها معطوف بود. در همین راستا در خصوص عرفان‌های دیگر در حلقه اورانوس مباحثی داشته است. 

وی ادامه داد: شرق برای او ممکن است در غرب جغرافیایی باشد. او در جستجوی شرق به ایران‌شناسی می‌رسد کربن از ایران‌شناسی به معنای آکادمیک عبور می‌کنند. ایران‌شناسی آکادمیک به فیلولوژی، باستان‌شناسی و بررسی ایران باستان با یونان باستان معطوف بود. کربن از این رو یک ایران‌شناس به معنای دقیق کلمه بود. او از جستجوی شرق ادیان ابراهیمی به ایران‌شناسی می‌رسد و سهروردی را می‌یابد. سهروردی هم ایران‌شناس به معنای دقیق بود. 

پازوکی تصریح کرد: از نظر کربن ایران به معنای عالم و تفکر ایران و در واقع ایران فرهنگی است که ایرانیان قائل بودند. از نظر او ایران جغرافیای سیاسی و امروزین نیست. ایرانشهری تفکر حاکم از دوره اشکانی و ساسانی بر ایران است. 

تشیع و تصوف عناصر اصلی اسلام ایرانی است

وی تصریح کرد: کربن مانند سهروردی به ایران باستان رجوع می‌کند. برای کربن ایرانی بودن به معنای عالم معنوی فکری و فرهنگی است. اسلام‌شناسی کربن تابع ایران‌شناسی اوست. اسلام‌شناسی به ایران قبل از اسلام توجهی نمی‌شد. کربن معتقد بود با هم ایرانشهری در می‌یابیم بین ایران قبل و بعد از اسلام پیوندی وجود دارد که این پیوند توسط فردوسی و حافظ کشف شده بود. 

پازوکی با بیان اینکه عالم معنوی ایران، روح ایرانی، قریه زوال‌ناپذیر جان ایرانی از تعابیر کربن در خصوص ایران است، گفت: مهم‌ترین تعبیر کربن اسلام ایرانی بود و به همین دلیل غربی‌ها روی خوشی به کربن نشان نمی‌دهند. تعبیر اسلام ایرانی از سوئی درست و از سوئی نادرست است. اسلام ایرانی مخلوق ایران نیست. کربن پدیدارشناسی شاگرد هایدگر و هوسرل است و معتقد است رویکرد تاریخ در خصوص ادیان پاسخ نمی‌دهد. به نظر کربن ایرانیان اسلام ایرانی را کشف کرده‌اند.

وی افزود: کربن می‌گوید مراد من از اسلام ایرانی، اسلامی است که ایرانیان کشف کرده‌اند و نه اسلامی که آنها خلق کرده باشند. مراد از اسلام ایرانی یعنی چیزی که ایرانیان از باطن اسلام فهمیده و کشف کرده‌اند. یک سر این اسلام ایرانی سهروردی، طیف دیگرش در اسلام نبوی سینوی، یک سرش در فتوت‌نامه‌ها و سر دیگرش به شاهنامه باز می‌گردد. فهم ایرانی از اسلام به تبع فهم ایرانیان قبل از اسلام است. 

پازوکی با بیان اینکه کربن رویکردی فراتاریخی داشت، گفت: البته او پس از این رویکرد تاریخی رویکردی تاریخی نیز به مسئله داشته است. در برخی از مورخین اسلام مانند مارشال هایکسون هم به اسلامی ایرانی اشاره شده است. کربن دو رکن در اسلام ایرانی تشخیص داده است، تصوف و تشیع که دو روی یک سکه هستند. این را می‌توان در سیدحیدر آملی یافت. مفهوم ولایت روح مشترک میان تصوف و تشیع است. 

وی افزود: یکی از تئوری‌های رایج این است که تشیع ریشه در ایران دارد. کربن می‌گوید تشیع و تصوف مخصوص ایرانیان است زیرا آنها سابقه معنوی در ایران فرهنگی داشته‌اند. سرگذشت تصوف و تشیع حاصل حماسه دل آگاهی ایرانیان است. کربن معتقد است پیوند معنوی بین ایران و اسلام حاصلش تصوف و تشیع بوده است و این اندیشه از ایران باستان به قلوب افرادی چون سهرودی و حافظ انتقال یافته است. عالم معنوی ایرانیان و تفکر ایرانشهری گسترش یافته است که به عرفان ایرانی رسیده و به گواهی سیدحیدر آملی عین تشیع است. 

وی تصریح کرد: مخالفین کربن در فرانسه و اعراب به خاطر این تفسیر خاص او از اسلام کم نبودند. کربن می‌گوید اسلام ایرانی مخاطراتی دارد و آن به خاطر این است که کربن فیلسوف زمان خود است و دو مصاحبه در سال ۵۵ دارد که دقت او را نشان می‌دهد. کربن به شدت از عرفی شدن اندیشه ایرانی و تشیع بیم داشت و می‌گفت ترسم این است تفکر معنوی ایرانیان و تشیع عرفی شود و می‌گوید من از افکار شریعتی می‌ترسم که تفکر معنوی ایرانیان را عرفی کرده و آن را به جریانی سیاسی بدل سازد که خبری از معنویت در آن نماند. 

پازوکی با بیان اینکه کربن می‌گفت اندیشه ایرانی چنان قابلیت تفسیر هرمنوتیک را دارد که می‌تواند مخرب باشد، گفت: او بر تفسیر ناسیونالیستی ایران نقد داشت و می‌گفت اموری مانند جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و تفاسیر ناسیونالیستی هیچ ربطی به ایران ندارد و حاصلش تنها غرور و تفاخر ملی است و اقدامی مانند احیا قوم آریا توسط هیتلر است. 

وی ادامه داد: کربن هایدگر خوانده است و هایدگر در آخرین مصاحبه‌اش با اشپیگل در پاسخ به این پرسش که راه‌حل وضعیت بحرانی ما چیست می‌گوید: فقط خدایی می‌تواند ما را نجات دهد. در این که مراد از این خدا چیست مطالب زیادی گفته شده است. در تفسیر این سخن شاید بتواند گفت که کربن برای ایران نه معنایی ناسیونالیستی بلکه تفکر معنوی ایرانیان رسالتی قائل است. کربن می‌گوید تنها ایران می‌تواند بشر امروز را نجات دهد. او می‌گوید تفکر ایرانی به هیچ وجه مربوط به گذشته نیست و تفکری مستمر و زنده است. 

پازوکی در پایان گفت: کربن به دفعات از بحران کنونی عالم و سیطره غرب فکری و گم‌گشتگی 
انسان سخن می‌گوید. او با واژه disorientation یا گم‌راه شدن و گم کردن شرق، این وضعیت را بیان می‌کند. با توجه به اینکه غرب و شرق برای او معنایی جغرافیایی نداشت، می توان قائل بود که از دیالوگ غرب و شرق جغرافیایی فلسفه شرقی پیدا شود. وی در آثارش این مضمون را داشت که مشرقیان جهان متحد شوید و در واقع او می‌خواهد مشرقیان تفکر ایرانی را شناسائی و به آینده جهان معرفی کند. 

کربن و نقد پارادایم‌های مشتشرقانه

در ادامه منوچهر صدوقی‌سها در خصوص نفی چند پارادایم مستشرقانه توسط کربن سخنرانی کرد، صدوقی‌سها گفت: من با کربن احساس همدلی می‌کنم. پس از تاسیس تاریخ فلسفه این مسئله بیان شد که فلسفه اسلامی وجود ندارد. آنها بر آن بودند که فلسفه‌ای هم اگر باشد عربی است و یا تکرار فسلفه یونان و ارسطو است. کربن با بطلان این مسئله تصریح کرده است که فلسفه اسلامی فلسفه حقیقی است و اتفاقا با مرگ ابن‌رشد که فیلسوفی ارسطوئی بود، فلسفه اسلامی حقیقی متولد شده است. 

تفسیر ماسینیون از ام ابیها

در ادامه رضا فیض به بررسی آخرین نامه ماسینیون اسلام‌شناس برجسته فرانسوی به کربن پرداخت. فیض گفت: کربن با ماسینیون اختلافاتی داشت اما او را جانشین خود در کرسی اسلام‌شناسی سوربن کرد. 

وی افزود: ماسینیون به کربن وصیت می‌کند تا او در خصوص حضرت فاطمه(س) مجموعه‌ای را سامان دهد. وی معتقد بود که این کار می‌تواند وسیله‌ای برای تقویت وحدت میان تشیع و تسنن و اسلام و مسیحیت باشد. 

فیض افزود: ماسینیون به حضرت فاطمه(س) اعتقاد بسیاری داشت. او در آثار دیگر خود به معنای ام ابیها پرداخته است. وی معتقد است که حضرت فاطمه از آن نظر که ادامه دهنده نسل پیامبر است رسالت پیامبر را تکمیل می‌کند. از سوی دیگر وی معتقد بود که حضرت فاطمه رسالت پیامبر را ناتمام می‌دانست و معتقد بود که یکی از فرزندانش که هم نام پیامبر است رسالت پیامبر را به پایان خواهند رسانید. 

نظر شما