شناسهٔ خبر: 17494633 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

عباس ملکی: مخالفت ايران با حضور امريكا در آستانه پاسخ به اظهارات ضدايراني ترامپ است

بخش سیاسی الف، 30 دی 95

عباس ملكي، معاون اسبق وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با «اعتماد»

صاحب‌خبر -
بودن يا نبودن امريكا؛ مساله اين است. تا چهار روز ديگر، مذاكرات صلح سوريه اين‌بار در آستانه قزاقستان ميان معارضان سوري و دولت بشار اسد برگزار خواهد شد. ايران، روسيه و تركيه هم به اعتبار توافقي كه در نشست مسكو با يكديگر رسيدند، معماران اين نشست خواهند بود. تلاش‌ها براي رسيدن به اجماع و تداوم بخشيدن به آتش‌بس هم بيش از هر زمان ديگري شده است و اين را مي‌توان از افزايش رايزني‌هاي تلفني و كاهش فاصله ديدارها فهميد. ديروز نيز روس‌ها و ترك‌ها نخستين عمليات هوايي‌شان را در سوريه به صورت مشترك برگزار كردند، تا دور جديدي از تلاش‌ها براي مبارزه با تروريسم كليد بخورد. با اين وجود، هنوز اختلافاتي ميان اين سه بازيگر كليدي وجود دارد و آن اصرار مسكو و آنكارا براي حضور امريكا در نشست آستانه و مخالفت ايران با اين مساله است. محمدجواد ظريف، علي شمخاني و علي اكبر ولايتي، سه دولتمردي بودند كه ديروز به‌شدت نسبت به حضور امريكا در مذاكرات پيش رو مخالفت كردند. مساله‌اي كه مي‌تواند شايبه افزايش شكاف ميان ايران و روسيه و بيم تهران از معامله واشنگتن و مسكو را درخصوص سوريه بيشتر از پيش تقويت كند. درخصوص اين مساله گفت‌وگويي با عباس ملكي، معاون اسبق وزارت امور خارجه داشته‌ايم كه مشروح آن را مي‌خوانيد.

 

به نظر مي‌رسد كه در آستانه نشست قزاقستان درباره سوريه؛ ميان ايران، تركيه و روسيه درباره حضور امريكا اختلاف‌هايي به وجود آمده است. تركيه و روسيه اعلام كرده‌اند كه بر سر حضور امريكا در اين نشست به توافق رسيده‌اند و اين در حالي است كه مقام‌هاي متفاوت در ايران گفته‌اند كه ايران مخالف حضور امريكا در نشست آستانه است. چرا شاهد چنين شكافي در مثلثي هستيم كه گفته مي‌شود معمار مذاكرات آستانه است؟

به نظر مي‌آيد كه اين مخالفت‌ها و اظهارات يك چانه‌زني باشد. ما هم‌اينك در آستانه ورود به يك دوره جديد سياست خارجي در امريكا هستيم و برخي از همراهان و افراد نزديك آقاي ترامپ، نكاتي نه چندان مثبت و همسو با منافع ملي ايران بيان كرده‌اند. در واقع، اين مخالفت‌ها پاسخ آن اظهارات است اما در درازمدت، مساله سوريه زماني قابل حل شدن است و به سمت پايان مي‌رود كه همه اطراف در مساله سوريه در اين روند درگير شوند. اين درگيري و حضور براي امريكا اهميت بيشتري پيدا مي‌كند؛ هم به خاطر نفوذي كه واشنگتن بر گروه‌هاي مخالف بشار اسد دارد و هم به خاطر نفوذش بر رژيم اسراييل و هم اينكه امريكايي‌ها اقتصاد بزرگي دارند و براي هر نوع فعاليتي براي بازسازي سوريه پس از جنگ مي‌توانند اعانه و كمكي بكنند، حضور آنها در مذاكرات صلح ضروري است ولي براي اينكه امريكا از چه موضع و جايگاهي در اين مذاكرات شركت كند، طي روزهاي اخير شاهد چانه‌زني هستيم.

آيا اين مخالفت از سوي ايران به خاطر آن نيست كه با توجه به احتمالات بسيار درخصوص نزديكي مسكو و واشنگتن در دوره ترامپ بيم معامله اين دو بازيگر درخصوص سوريه وجود دارد؟

من منكر اين مساله نيستم كه هر لحظه ممكن است مصالحه‌اي ميان امريكا و روسيه شكل بگيرد كه در اين مصالحه، منافع برخي از كشورها مانند ايران وجه‌المصالحه قرار بگيرد ولي من چنين اتفاقي را درخصوص سوريه بعيد مي‌دانم. در خصوص ايران و امريكا، زماني كه ايران در مذاكرات ژنو درخصوص سوريه با فشار امريكا و برخي ديگر از كشورهاي منطقه دعوت نمي‌شد، شايد از نظر آن كشورها اشتباهي رخ نداده بود ولي در عمل مشاهده كرديم كه آن مذاكرات به بن‌بست رسيد و همراه با نتيجه‌اي نشد و آنها مجبور شدند كه ايران را در مذاكرات بين‌المللي آتي درباره سوريه دعوت كنند. برعكس اين مساله نيز همين است. به عبارت ديگر، اگر امريكايي‌ها نيز براي مذاكرات سوريه دعوت نشوند، راه پايان جنگ در سوريه و شروع نوسازي در اين كشور، اگر نگوييم بعيد است، طولاني‌تر مي‌شود و كشورها بايد زمان بيشتري را صرف كنند.

به اظهارات ضدايراني برخي از همراهان ترامپ اشاره كرديد. آيا مخالفت‌هاي كنوني ايران با امريكا مي‌تواند منجر به تعديل در نظرات ترامپ شود؟

من فكر مي‌كنم هنوز نمي‌شود و نمي‌توان كابينه ترامپ را به صورت قطعي ضدايراني دانست. هنوز ميان مطالبي كه از برج ترامپ در نيويورك و از سوي برخي از اطرافيان ترامپ گفته مي‌شود، با عمل آنها در روز شنبه متفاوت خواهد بود. ترامپ تا پيش از به دست گرفتن رسمي قدرت شعار مي‌داد و اين شعار دادن هنوز ادامه دارد و كابينه او هنوز به مرحله مسايل روزمره و واقعي نرسيده است. نكته دوم، اين است كه كابينه ترامپ چه ضدايراني باشند و چه ضدايراني نباشد، طرف ايراني بايد محتاط باشد. در واقع، تهران بايد به گونه‌اي عمل كند كه ايران در فهرست ترامپ براي مسايل فوري قرار نگيرد. در صورتي كه مسايل ايران در صدر اين فهرست قرار نگيرد و جزو اولويت‌هاي بعدي ترامپ باشد، هر چقدر زمان طولاني‌تر بگذرد او ديدي‌ واقعي‌تر نسبت به ايران پيدا مي‌كند. همچنان معتقد هستم دولت ترامپ با وجود تندروي‌هايي كه خواهد داشت و تندروهايي كه در آن حضور دارند، به صورت عقلايي بايد به نقش و اهميت ايران پي ببرد. اهميت ايران در سه نكته اساسي است: موقعيت ژئوپولتيكي استثنايي ايران، منافع انساني و منابع طبيعي. موقعيت ژئوپولتيكي و منابع طبيعي دو نكته‌اي هستند كه توسط كابينه ترامپ مورد تاكيد قرار مي‌گيرد و مورد توجه آنها است و اين مي‌تواند زمينه مشتركي ميان تهران و واشنگتن باشد.

برخي مقام‌هاي ايران امروز اعلام كرده‌اند كه اگر با حضور امريكا در آستانه موافقت شود احتمالا عربستان هم حضور خواهد داشت. آيا حذف بازيگراني چون عربستان به خصوص با توان تخريبي بالا و تصميم‌گيري‌هاي هيجاني كه دارد ممكن است؟

همان دلايلي را كه براي امريكا بيان كردم، براي عربستان نيز صادق است. دو نگاه درباره سوريه وجود دارد: مساله سوريه حل شود يا مساله سوريه حل نشود و وضعيت كنوني ادامه پيدا كند. اگر ما مي‌خواهيم مساله سوريه حل شود، بايد همه اطراف و بازيگران موثر در حل اين بحران حضور داشته باشند؛ به خصوص آنكه برخي از گروه‌ها شايد تمايل چنداني براي حضور مستقيم و اعزام هيات‌ نداشته باشند، پس اگر كشورهاي مرتبط با آن گروه‌ها حاضر باشند، آن كشورها مي‌توانند در حل مناقشه و بحران نقش‌آفرين باشند. از سويي، با توجه به موفقيت چشمگير ايران، تركيه و روسيه با يكديگر و همسو شدن نظرات آنها با يكديگر و مواضع دمشق، اين كشورها قبل از آغاز مذاكرات دست بالا را دارند و وزنه سنگين‌تري هستند. من نمي‌دانم چرا ما از حضور عربستان و قطر و ديگر كشورهايي كه زماني از معارضان حمايت‌هاي مالي و تسليحاتي مي‌كردند، نگران هستيم.

فكر نمي‌كنيد اين رويكرد به خاطر آن باشد كه ايران مي‌خواهد از اخلالگري رياض در مذاكرات آستانه جلوگيري كند؟

اگر كشوري حضورش باعث اخلال در مذاكرات مي‌شود، عدم حضورش در مذاكرات نيز موجب اخلال‌آفريني مي‌شود. در واقع، فايده حضور همين كشورهاي اخلالگر بيشتر از نبود آنها است. من فكر مي‌كنم با توجه به محل مذاكرات و اتفاق نظري كه ميان ايران، تركيه و روسيه وجود دارد، غربي‌ها و برخي ديگر از كشورها متوجه اين نكته شده‌اند كه غولي را كه از شيشه خارج كرده‌اند، اگر اكنون مجددا وارد شيشه نشود، چه ضرباتي را به آنها وارد مي‌كند و حتي اگر مذاكرات آستانه در وضعيت عقلايي پيش برود، ممكن است نظرات و خواست‌هاي آنها نيز تامين و تاييد شود.

برخي مقام‌هاي ايراني گفته‌اند كه آنهايي كه در دفاع از تماميت ارضي سوريه كمك كردند شايستگي دارند در مذاكرات صلح هم حضور يابند. اين در حالي است كه تركيه تا پيش از كودتاي نافرجام در اين كشور جزو طرف مقابل ايران و روسيه در سوريه بود. اسناد مستدلي هم درباره كمك‌هاي تركيه به جريان مخالف بشار اسد در سال‌هاي قبل از بحران سوريه وجود دارد. آيا ديدگاه‌هاي ايران و تركيه در سوريه تا اين اندازه به هم نزديك شده است؟

واقعيت آن است كه تركيه در دوره‌اي براساس مفروضات تاريخي‌اش به نيروهاي مخالف بشار اسد كمك مي‌كرد. اين رويكرد هم‌اينك در تركيه كمتر دنبال مي‌شود. البته من حدس مي‌زنم آن كمك‌ها هنوز به صورت كامل قطع نشده‌اند ولي با توجه به تحولات اخير و به خصوص كشته شدن سفير روسيه در آنكارا، دولت تركيه به اين نتيجه رسيده كه حضور نيروهاي تندرو در سوريه نمي‌تواند تامين‌كننده منافع ملي آنها باشد و حتي آن نيروها مي‌توانند عليه آن منافع عمل كنند. تيراندازي در كلوب شبانه در آغاز سال نو ميلادي و برخي ديگر بمبگذاري‌ها نشان داد كه داعش پشت آن اتفاقات است. اكنون به نظر مي‌آيد ترك‌ها نظرات‌شان را درخصوص سوريه تعديل كرده‌اند و به نظرات ايران و روسيه نزديك‌تر شده‌اند.

فكر مي‌كنيد مواضع كنوني تا چه اندازه راهبردي است و مقطعي نيست و به ايران نزديك شده است؟

ترك‌ها پس از كودتا به اين نتيجه رسيده‌اند كه در سياست خاورميانه‌اي خود تجديدنظر كنند و اين كار هم صورت گرفته است؛ هم درباره سوريه و هم درباره عراق و حتي ايران. روابط تهران و آنكارا با وجود برخي رقابت‌ها، هميشه خوب و رو به گسترش بوده است. با وجود اختلاف‌نظري كه دو كشور در سال‌هاي گذشته درخصوص سوريه با يكديگر پيدا كردند، تركيه هنوز از بزرگ‌ترين شركاي اقتصادي ايران است كه حجم مناسبات اقتصادي بالا است. در دوره‌اي بر اثر عوامل داخلي، تركيه سياست خارجي خود را به حالت راديكالي تبديل كرد ولي هم‌اكنون آنها به اين نتيجه رسيده‌اند كه اشتباه كرده‌ و درصدد تعديل هستند. من فكر مي‌كنم با تركيه مي‌توانيم حتي در آسياي ميانه، قفقاز و خاورميانه كار كنيم و اين روابط را گسترش دهيم. با اين حال، آنچه نگران‌كننده است، مسايل داخلي تر‌ك‌ها است كه منجر به انجام كودتا در اين كشور شد. اختلاف‌‌نظرهاي شديدي ميان دوستان قديم وجود دارد كه آن اختلاف‌ها مي‌تواند بر سياست خارجي تركيه اثر بگذارد.

با توجه به استقبال مسكو از حضور تيمي از دولت آتي امريكا در آستانه و مخالفت صريح مقام‌هاي ايراني تا چه اندازه شكاف ميان تهران و مسكو در اين پرونده را پيش‌بيني مي‌كنيد؟

من فكر نمي‌كنم شكافي باشد. در هر دو طرف اين تمايل و انعطاف وجود دارد كه در سياست‌ها و مواضع خود تعديل ايجاد كرده تا موازنه‌اي به وجود بيايد. اگر در مذاكرات آستانه مشكلات سوريه حل شده و توافق‌هايي صورت بگيرد، بايد كساني باشند كه بتوانند آن توافقات را اجرايي كنند. من فكر مي‌كنم تهران و مسكو به اين درك رسيده‌اند كه ميان آنها اجماع ايجاد شود.

و اگر اين اجماع ايجاد نشد، چطور؟ آيا از اين پس ما بايد منتظر دو سياست جدا و متفاوت با يكديگر در سوريه باشيم؟

تا آنجايي كه من درك مي‌كنم، پيوندهاي دو كشور درخصوص سوريه، مستحكم‌تر و وسيع‌تر از آن است كه كشور ثالثي بتواند آن را جدا بكند.

روسيه و دولت آتي امريكا سيگنال‌هاي بسيار قوي براي همراهي و همگامي با هم در سوريه ذيل عنوان مبارزه با داعش داده‌اند. بسياري اين سيگنال‌ها را به زنگ‌خطرهايي براي ايران در سوريه تعبير مي‌كنند. تا چه اندازه همكاري مسكو و واشنگتن از روز شنبه به بعد در سوريه مي‌تواند تهديدكننده منافع ايران در سوريه باشد؟

هر كشوري كه با تروريسم مقابله كند، به صورت طبيعي بايد مورد استقبال ايران قرار بگيرد. من فكر مي‌كنم همكاري امريكا و روسيه در مبارزه با تروريسم به نفع ايران است زيرا موجب كاهش حضور و فشار تروريست‌ها در مرزهاي ايران مي‌شود و اين نكته، به نفع ايران است. البته بايد اين نكته را هم اضافه كنم كه ديپلماسي عمومي روسيه درخصوص رييس‌جمهور منتخب امريكا بسيار هوشيارانه و دقيق است. آنها هيچ علامتي براي مخالفت با ترامپ از خود نشان نداده‌اند. اين مساله به آن معنا است كه روس‌ها در حال تمام كردن كار خود با حزب دموكرات هستند كه در سال‌هاي پاياني دولت آقاي اوباما، اقدامات شديد و تند و البته خشونت‌آميزي را با روسيه داشتند، مانند اخراج ٣٥ ديپلمات روس از امريكا و اعمال تحريم‌هاي شديد عليه مسكو. اين پرونده استقبال روز جمعه سرانجام بسته مي‌شود و سپس مسايل واقعي دو طرف خود را نشان مي‌دهد. طبيعي است كه منافع امريكا و روسيه همسو با يكديگر نيست. آنها در سطح اقتصادي و نظامي كارهاي خود را جلو مي‌برنند. امريكا در سطح اقتصادي از روسيه قوي‌تر هستند و مسكو هم در سطح نظامي طي سال‌هاي اخير قوي‌تر شده است. اين دو، بايد به نقطه تعادلي برسد. هم‌اينك كار كنوني پوتين مانند دوره ريگان است كه در طرف مقابل امريكا، يعني شوروي افرادي مانند برژنف، آندروپوف، چرننكو و گورباچف حضور داشتند. با آنكه دو طرف، با يكديگر اختلاف منافع داشتند، ولي توانستند به چند معاهده مهم و استراتژيك برسند. با وجود همه تبسم‌ها و استقبال‌ها از ترامپ اختلاف نظر دارند و بايد ديد چگونه اين اختلافات حل مي‌شود. اگر براساس منطق تجارت طرفين با يكديگر پيش بروند، روسيه و امريكا بايد به نقطه تعادل و مصالحه‌اي برسند. اين مصالحه براي دنيا هم بهتر است زيرا عدم توافق اين دو بازيگر، منجر به مسابقه خطرناك‌تر تسليحاتي و نظامي مي‌شود كه به نفع هيچ كس نيست.

در رسيدن به اين نقطه مصالحه، سوريه تا چه اندازه مي‌تواند كارتي براي روسيه براي حل مشكلات اساسي‌ترشان با غرب مانند اوكراين باشد؟

اگر روسيه و امريكا مسايل‌شان را حل كنند، اين مساله به نفع ايران هم است. نكته‌اي را كه بايد توجه داشت آن است كه اين نوبت، با نوبت‌هاي پيشين فرق مي‌كند. روس‌ها در شرايط كنوني پشت ايران را خالي نمي‌كنند. وضعيت ايران هم بهتر، مستحكم‌تر و قوي‌تر از گذشته شده است. اين بهبود وضعيت نه تنها در بخش دفاعي و امنيتي بلكه در بخش اقتصادي هم است. اكنون اگر شرايط ايران و روسيه را با يكديگر مقايسه كنيم، ايران در برخي از حوزه‌ها مانند نفت و گاز قوي‌تر از روس‌ها است. فضاي سرمايه‌گذاري در ايران بهتر از قبل است. همكاري‌هاي بين‌المللي در بخش‌هاي مختلف با ايران بيشتر شده است. پس اگر روسيه اراده كند، روابطش را با ما كاهش دهد، ايران متضرر نمي‌شود. نكته ديگر آن است كه روابط تهران و مسكو به نقطه‌اي رسيده است كه روس‌ها در دكترين سياست خارجي خود براي نخستين بار‌بندي را به ايران اختصاص مي‌دهند و اين يعني ايران امروز با ايران قبل متفاوت است. ايران كشوري است كه از موضع برابر با روسيه سخن مي‌گويد. هرچقدر روابط امريكا و روسيه بهتر و گسترده‌تر شود، اين به معناي لطمه خوردن در روابط با ايران و منافع ما نيست. البته ما هم بايد هوشيار باشيم و در روابط‌مان به گونه‌اي عمل كنيم كه آن رابطه در نقطه بهينه قرار بگيرد.

جنگ سوريه براي سال‌ها تبديل به جنگي حيثيتي براي عربستان و قطر شده بود اين در حالي است كه در يك ماه گذشته از نشست سه جانبه مسكو تا امروز كه چند روز به نشست آستانه مانده است اين كشورها سكوت اختيار كرده‌اند. دلايل اين انفعال چيست؟ مشورت‌هاي پشت پرده با تركيه و لحاظ شدن خواسته‌هاي كشورهايي چون عربستان؟

ديپلماسي تنها سخن گفتن و اعلام مواضع نيست. سكوت هم يك نوع ديپلماسي است. قطر تلاش مي‌كند روابط جديدي را با روس‌ها بنا كند. دولت قطر چند روز قبل حدود ٢٠ ميليارد دلار بخشي از سهم شركت روس نفت را خريداري كرد. ٢٠ ميليارد دلار قطر زماني صورت مي‌گيرد كه دولت روسيه در خصوص تحريم‌ها با كمبود شديد ارز خارجي روبه‌رو است. عربستان هم هرچند در زمان‌هاي نه چندان دور با روسيه رابطه چنداني نداشت ولي هم‌اينك درصدد رابطه خوب با مسكو است. ما نبايد نگران باشيم، آنها كار خودشان را مي‌كنند و ما هم كار خودمان را. من آنچه از پوتين و لاوروف و مابقي تصميم‌گيران روسيه مشاهده كرده‌ام، آن است كه آنها به اهميت ايران واقف شده‌اند و مي‌دانند ايران بازيگري قابل اعتماد است. مي‌دانند ايران اگر حرفي بزند، به آن پايبند است و هر روز، حرف جديدي را نمي‌زند. سياست خارجي ايران در ٣٨ سال گذشته سير منطقي‌اي پيدا كرده و از دو شاخصه برخوردار بوده است: ثبات و تغيير. سياست خارجي ايران از ابتدا از آرمان و ارزش‌هاي خاصي پيروي كرده است اما راهبردها و تاكتيك‌هاي ايران متفاوت از گذشته است و نشان مي‌دهد سياست خارجي ما پوياست. من فكر مي‌كنم جاي آيت‌الله هاشمي خالي است كه ببيند تلاش‌هاي او به ثمر نشسته است. ما بايد اجلاس آستانه را با نشست ژنو مقايسه كنيم و ببينيم كه چقدر تفاوت وجود دارد و اين نشان مي‌دهد تلاش دوستان ديپلمات و ديگران متفاوت است.

با توجه به حمايت‌هاي صورت گرفته از نشست آستانه توسط اروپا و سازمان ملل مي‌توان گفت كه نشست‌هاي سياسي در ژنو ديگر معنايي نخواهد داشت و اروپايي‌ها به روسيه فرصت مي‌دهند كه اين مساله را با ابتكار خود حل كند؟

خير. احتمالا اروپايي‌ها هم درخصوص سوريه نشستي را در يكي از كشورهاي اروپايي تشكيل دهند.

اين به دليل بي‌اعتمادي به مسكو است؟

بي‌اعتمادي نيست. مساله‌اي كه در سال‌هاي اخير رخ داده، آن است كه ما گاه و بيگاه ولي به صورت مستمر، شاهد حملات اسراييل به خاك سوريه هستيم. اين موضوع بسيار مهمي است. يعني يك نيروي تخريبگر در گوشه‌اي نشسته و كار خود را بدون هيچ مزاحمتي انجام مي‌دهد. ترديد نكنيد لابي‌هاي اسراييلي به اروپايي‌ها و امريكايي‌ها فشار مي‌آورند تا مثلث ايران، روسيه و تركيه به موفقيت نرسد ولي اينكه آن لابي‌ها چقدر موفق شوند را نمي‌توان با قاطعيت گفت. اين مساله بستگي به تلاش‌هاي طرفين دارد.

در سفر نخست‌وزير سوريه به ايران ٥ توافقنامه همكاري امضا شده و يكي از آنها مربوط به سرمايه‌گذاري در يكي از بنادر سوريه است. با توجه به اينكه آينده سياسي سوريه هنوز در هاله‌اي از ابهام قرار دارد، آيا اين قراردادها و توافقنامه‌ها از ضمانت اجرايي بلندمدتي برخوردار مي‌تواند باشد؟

در علم مديريت مالي اين بحث وجود دارد كه بايد زمان و مكاني سرمايه‌گذاري كرد كه هنوز هيچ كسي وارد نشده است. من اين ٥ توافقنامه را هوشمندانه مي‌دانم. ما در دوره‌اي به دنبال سرمايه‌گذاري در سوريه بوديم ولي رقباي قدرتمندي داشتيم. الان وضعيت متفاوت است. ما مي‌توانيم با اين توافقنامه‌ها زمينه كار و كسب منافع را براي تجار و سرمايه‌گذاران‌مان فراهم‌سازيم.

نظر شما