به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، یکی از خصلت های ناپسندی که در برخی از افراد وجود دارد، طمع است. طمع؛ در لغت به معنای تمایل نفس به چیزی از روی آرزوی شدید و آزمندی است.[1] و در اصطلاح علم اخلاق؛ عبارت است از توقّع داشتن و چشم داشت در اموال مردم، و آن نیز یکی از شاخه های دوستی دنیا است. همچنین طمع از جمله رذائل هلاک کننده است.[2] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در توصیفی، طمع را فقر حاضر - یعنی فقری که الآن موجود است- معرّفی کرده اند.[3]
طمع در روایات:
1 رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در این باره می فرماید: «زنهار! گرد طمع نگردی که آن، فقر حاضر و بالفعل است» (بحارالانوار، ج 69، ص 408)
2 حضرت امیرمومنان علی (علیه السلام) می فرمایند: «از هر که خواهی اظهار بی نیازی کن تا مثل و مانند او باشی، و به هر کس می خواهی، احسان کن تا بزرگ و امیر او باشی و از هر کس می خواهی، طمع کن تا بنده و اسیر او باشی».
3 از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که: «بد بنده ای است، بنده ای که او را طمعی است که هر خانه می کشدش و بدبنده ای است، بنده ای که خواهشی دارد که او را ذلیل می گرداند» (بحارالانوار، ج 73، ص 170)
امام صادق (علیه السلام) نیز در بیانی نورانی و ارزشمند فرموده اند: «اگر خواستی چشمت روشن و خیر دنیا و آخرت به تو برسد، از آنچه در دست مردم است، طمع خویش را بازگیر
4 امام علی (علیه السلام) اصل شرّ را طمع دانسته، می فرماید: (اصل الشرّ الطمع) «اساس بدی ها طمع است» (غررالحکم و دررالکلم)
5 امام صادق (علیه السلام) نیز در بیانی نورانی و ارزشمند فرموده اند: «اگر خواستی چشمت روشن و خیر دنیا و آخرت به تو برسد، از آنچه در دست مردم است، طمع خویش را بازگیر» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 5، ص 551)
آثار و آفات طمع:
در احادیث؛ برای طمع ، آفات و آثار زیان باری بیان شده است که در این جا به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
1 از دست رفتن ایمان: از آن جا که طمع باعث می شود انسان به دارایی های دیگران چشم بدوزد و همه ی توجه خود را به آن معطوف کند، از توجه به خداوند و این که او روزی دهنده ی همه ی مخلوقات است، باز مانده و از این حقیقت غافل می شود؛ لذا به جای این که از خدای خود طلب خیر و روزی کند، به دنبال مخلوقات رفته و در ایمان خود خلل وارد می کند. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «آنچه ایمان را در انسان ثابت و استوار می کند، پرهیز از گناه است و آنچه آن را از دل او بیرون می کند، طمع است».[4]
2 ذلّت و خواری: انسان با طمع ورزی ، ارزش و منزلت انسانی خود را از دست داده و خود را اسیر متاع بی ارزش دنیا کرده و عزّت خود را در مقابل آن می فروشد و آبروی خود را از کف می دهد؛ امام کاظم (علیه السلام) به هشام سفارش می فرماید: «ای هشام! از طمع بپرهیز، و به آنچه در دست مردم است، چشم امید نداشته باش و طمع از مخلوق را در دل بمیران؛ زیرا طمع کلید ذلّت و خواری، ربایند خردورزی، تباهی جوانمردی ها، بی آبرویی و از دست رفتن دانش است».[5]
3 از بین بردن حکمت: یکی از آفاتی که در روایات برای علما ذکر شده، طمع است.[6] اثر این صفت ناپسند این است که یکی از مهم ترین فوائد علم و دانش، یعنی حکمت را از بین می برد؛ لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «طمع، حکمت را از قلب علما خارج می سازد».[7]
4 برد نفس اماره شدن: یکی دیگر از آثار طمع این است که نفس فرد طمع کار را تحت اختیار و کنترل خود قرار داده و در واقع این شخص از این خصلت ناپسند خود پیروی تام کرده و در واقع برده ی او می شود. از این رو، در روایت آمده است که «طمع، بردگی دائمی است»؛[8] یعنی کسی که گرفتار رذیله ی طمع ورزی شده، تا زمانی که این خصلت در او وجود دارد، برده ی طمع کاری و هوای نفس خود است و تنها با کنار گذاشتن این خصلت ناپسند، از بردگی رهایی پیدا می کند.
5 از بین رفتن آرامش روحی و روانی: امام صادق (علیه السلام) به حمران بن اعین فرمود: «ای حمران! به آن که در نیرو و قدرت پایین تر از تو است بنگر، و به کسی که قدرتش بیش از تو است نگاه مکن؛ زیرا این شیوه برای تو در آنچه روزیت شده قانع کننده تر است ، و شایسته است که تو را مستحق نعمت بیشتری از طرف پروردگارت گرداند».[9]
عاقبت طمع
امام کاظم (علیه السلام) به هشام سفارش می فرماید: «ای هشام! از طمع بپرهیز، و به آنچه در دست مردم است، چشم امید نداشته باش و طمع از مخلوق را در دل بمیران؛ زیرا طمع کلید ذلّت و خواری، ربایند خردورزی، تباهی جوانمردی ها، بی آبرویی و از دست رفتن دانش است
مرحوم شیخ عبدالحسین خوانساری گفت : در کربلا عطاری بود مشهور و معروف، مریض شد و جمیع اجناس دکان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نکرد؛ و جمیع اطباء اظهار ناامیدی از او کردند. گفت : یک روز به عیادتش رفتم و بسیار بدحال بوده و به پسرش می گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور برای خانه مصرف کنید تا به خوب شدن یا مردن راحت شوم! گفتم : این چه حرفی است می زنی؟! دیدم آهی کشید و گفت : من سرمایه زیادی داشتم و جهت پولدار شدن من این بود که یکسالی مرضی در کربلا شایع شد که علاج آنرا دکترها منحصر به آبلیموی شیراز دانستند، آب لیموگران و کمیاب شد. نفسم به من گفت : قدری آب لیمو دارای چیز دیگر ممزوج به او کن و بوی آب لیمو از آن فهمیده می شد او را به قیمت آب لیموی خالص بفروش تا پولدار شوی . همین کار را کردم ، و آب لیمو در کربلا منحصر به دکان من شد و سرمایه زیادی از این مال مغشوش بدست آوردم تا جائی که در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاری . مدتی نگذشت که به این مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم برای معالجه فایده ای نکرده است، فقط همین آخرین متاع بود که گفتم این را بفروشند یا خوب می شوم یا می میرم و از این مرض خلاص می شوم.
پی نوشتها:
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 524، دارالعلم ، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[2]. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 109، اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی تا.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 149، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 9، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش. جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 156، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[6]. همان، ج 2، ص 52.
[7]. المتقی الهندی، کنز العمال، ج 3، ص 495، موسسة الرسالة، بیروت، 1409ق.
[8]. بحارالانوار، ج 70، ص 170.
[9]. الکافی، ج 8، ص 244.
منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت اندیشه قم
یکصد موضوع 500 داستان / سید علی اکبر صداقت
نظر شما