شناسهٔ خبر: 14333400 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

بازیگردانان تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۲۰۰۶

جنگ ۳۳ روزه گرچه به ظاهر بین حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی دنبال می‌شد، اما مجموعه‌ای از قدرت‌های جهانی با اهداف و انگیزه‌های آشکار و پنهان به عنوان بازیگردانان اصلی این جنگ مطرح بودند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، گرچه بازیگران اصلی جنگ 33 روزه حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی بودند، اما طرف های مرتبط زیادی در داخل و خارج از لبنان با این جنگ در ارتباط بودند. حزب الله یک گروه نظامی سیاسی شیعه است که از داخل با گروه هایی نظیر ولید جنبلاط و سعد حریری رقابت دارد و از بیرون متحدانی نظیر ایران و سوریه دارد. جریان 14 مارس لبنان نیز از حمایت آمریکا و اروپا و برخی کشورهای عربی منطقه برخوردار است. این جریان حتی در در طول جنگ 33 روزه مخالف سرسخت اقدامات حزب الله لبنان به شمار رفته و خواستار خلع سلاح آن بود. نقش بازیگران خارجی نیز در جنگ لبنان کاملاً ملموس بود ، به گونه ای که برخی تحلیلگران از این جنگ به عنوان رقابت تهران و واشنگتن یاد می کردند.

حزب الله مهره با اهمیت شطرنج خاورمیانه و یکی از عوامل بازدارنده در برابر این طرح بود که بر اساس این راهبرد دراز مدت باید در مرحله اول از میان برداشته می شد، در مراحل بعدی نیز بیشتر رژیم های عربی در منطقه از جمله عربستان، سوریه، مصر و همچنین ایران، هدف قرار داشتند. از سویی آمریکا هم احتیاج به شروع یک جنگ درمنطقه و پیروزی در آن داشت، زیرا در باتلاق عراق گیر کرده بود و از طرف جوامع بین الملل وحتی مردم خود تحت فشار قرار گرفته بود و پیروزی در جنگ 33 روزه می توانست قدرت آنها را در منطقه بازآفرینی کند. البته آمریکا با فریب کشورهای عربی در مورد طرح های خود، بسیاری از کشورها را با خود همراه کرده بود.

بازیگران تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان را می توان به سه دسته داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای تقسیم کرد.

الف: بازیگران داخلی

1-حزب الله لبنان: حزب الله در این دوران، جنگ با اسرائیل را به عنوان یک اقدام ملی مطرح کرد که در سایه تجاوز اسرائیل به لبنان ضرورتی گریزناپذیر به نظر می رسد. حزب الله در تمامی روزهای جنگ سعی کرد با گروه های داخلی لبنان از جمله جریان حریری، جنبلاط، میشل عون و امیل لحود که برخی از آنها با راهبردهای حزب الله لبنان موافق نبودند و از رقبای داخلی این حزب به شمار می رفتند، به نوعی تعامل مثبت برسد تا وحدت ملی لبنان را در طول این بحران حفظ کند. حزب الله از طرفی اداره  کننده اصلی نبرد با اسرائیل بود، این حزب در عین حال که به وحدت ملی لبنان فکر می کرد، ملاحظات خود را در قبال رفتارهای دولت لبنان که از جریان رقیب وی به شمار می رفت نشان می داد. حزب الله به فؤاد سنیوره و جناح حریری که روابط ویژه ای با فرانسه و آمریکا داشتند، اعتماد نداشت و دیدگاه های سیاسی خود را از طریق نبیه بری رئیس پارلمان مطرح می کند. به این ترتیب بری یکی از ارکان مذاکرات انجام شده بین لبنان و هیئت های خارجی بود که برای حل و فصل مناقشه به لبنان سفر می کنند.

2-امیل لحود: امیل لحود رئیس جمهور لبنان در بین بازیگران رسمی داخلی، بیشترین حمایت ها را از حزب الله انجام می داد. وی با وجود اینکه موقعیت خود را در برابر فشارهای جناح وابسته به غرب در دولت لبنان و همچنین فرانسوی ها و آمریکایی ها در خطر می دید ، به حمایت های خود از نیروهای مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل ادامه دهد.

3-دولت لبنان: موضع گیری های دولت لبنان در مورد جنگ 33 روزه به دلیل ترکیب متنوع گرایش های سیاسی ، قومی و مذهبی وزرای حاضر در هیئت دولت و چارچوب مفهوم تجاوز خارجی به لبنان مشخص و ملموس نبود. دولت گرچه حزب الله را رقیب اصلی خود می انست و به نوعی پیروزی این حزب در جنگ 33 روزه را به ضرر خود قلمداد می کند ، اما در نتیجه فشارهای افکار عمومی قدرت مخالفت علنی با حزب الله در جریان جنگ را نداشت. سنیوره گرچه در طول جنگ اسرائیل را محکوم کرده و از مقاومت حزب الله تمجید کرد ، اما در واقع به دنبال انتقاد از عملکرد حزب الله بود و مدعی بود حزب الله باعث تخریب بخش عظیمی از زیرساخت های لبنان است. این در حالی بود که تجاوز طلبی رژیم صهیونیستی بر ضد لبنان این تخریب ها را ایجاد کرده بود. مواضع جریان ها و زیرساخت های فرعی دولت نظیر جریان حریری، حزب تحت امر ولید جنبلاط و ...  نیز شاهد همین ابهام و تردید بود.

4- جنبش امل: جنبش امل را در جریان جنگ 33 روزه می توان شاخه سیاسی مقاومت لبنان در برابر رژیم صهیونیستی قلمداد کرد. این جنبش به ریاست نبیه بری مدیریت مذاکرات سیاسی در غیاب حضور عناصر حزب الله در دولت وقت لبنان را بر عهده داشت. میشل عون رئیس جریان آزاد ملی لبنان نیز مواضعی همسو با حزب الله داشت و از دولت لبنان انتقاد کرده و آن را بیشتر شبیه یک سفارت خارجی می دانست که از سوی کشورهای خارجی حمایت می شود.

ب: بازیگران منطقه ای

1-ایران به عنوان یکی از کشورهای حامی محور مقاومت به بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی ، موضعی مشخص در قبال تجاوز صهیونیست ها به تمامیت ارضی دولت مستقل لبنان داشت. از سوی دیگر پیوند حزب الله با جمهوری اسلامی ایران ، پیوندی عمیق، استراتژیک و ناگسستنی است. این ائتلاف ماهیتی کاملاً ایدئولوژیک دارد و بر مبنای ارزش ها و اعتقادات اسلامی و مذهبی استوار است.

در این بحران ایران اولین کشوری بود که اسرائیل را محکوم کرد ، با شکست سفر دیپلماتیک کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا به منطقه تحرکات دیپلماتیک ایران نیز بیشتر شد ، ایران در چارچوب حمایت های سیاسی و دیپلماتیک از حزب الله و لبنان سعی کرد با رایزنی با کشورهای مهم منطقه نظیر مصر ، عربستان و ترکیه مانع از بهره برداری مخالفان و منتقدان خارجی حزب الله از مواضع این کشورها شود.

2-سوریه: سوریه نیز با شروع جنگ لبنان ، اسرائیل را محکوم کرد و با محور ایران به صورت علنی از حزب الله حمایت کند. سوریه البته برای جلوگیری از بهانه دادن به دست اسرائیل و فرصت ندادن به رقبای داخلی حزب الله در درون لبنان ، سعی کرد موضع گیری آرام تری داشته باشد ، ولی در پی انتقاد مصر و عربستان از حزب الله در بحبوحه جنگ ، بشار اسد رئیس جمهور سوریه گفت : جنگ لبنان نامردی برخی  ها را ثابت کرد.

3- بیشتر کشورهای عضو اتحادیه عرب: رژیم صهیونیستی قبل اینکه جنگ را شروع کند به کمک رایزنی های وزیر امور خارجه آمریکا توانسته بود جوی همراه با خود در منطقه ایجاد کند. تمام کشورهای عرب منطقه از شروع جنگ آگاه بودند و همه آنها یک موضع واحد را دنبال می کردند، آنها خواستار نابودی "نیروی مقاومت شیعی متعصب" بودند که هم برای اسرائیل و هم برای اعرابی که مقاومت را فراموش کرده بودند مشکلاتی ایجاد کرده بود. در این راستا تنها از آنها خواسته شد که در قبال این جنگ  سکوت کنند و یا برعلیه مقاومت موضع بگیرند.

در همین راستا بود که اتحادیه عرب با سکوتی مرگبار تا مدت ها از برگزاری نشستی حتی برای محکوم کردن خشک و خالی جنایات صهیونیست ها در لبنان نیز طفره رفت. البته بیشتر کشورهایی که در ابتدای جنگ با سکوت یا به صورت آشکار و تلویحی حزب الله لبنان را محکوم می کردند، با نمودار شدن نشانه های پیروزی حزب الله در این جنگ از هفته سوم به بعد، مواضع خود را تغییر داده و مدعی حمایت از این حزب شدند.

اردن از جمله کشورهای عربی مخالف حزب الله بود و با موضع گیری های خود در طول جنگ 33 روزه این موضوع را اثبات کرد. عبد الله دوم شاه اردن اولین کسی بود که مدعی ایجاد هلال شیعی در کشورهای حاشیه خلیج فارس شد و ادعا کرد که این امر باعث بی ثباتی کشورهای منطقه می شود. شاه اردن در اوایل جنگ اقدامات حزب الله را به طور غیرمستقیم محکوم کرد و آن را برای منافع اعراب در منطقه زیان بخش دانست.

عربستان که همچون اردن در مورد قدرت گرفتن حزب الله و ایجاد هلال شیعی نگران بود، حزب الله و حامیان آن را مسئول بحران جنگ دانست و اقدامات حزب الله را "ماجراجویی های حساب نشده و متفاوت از مقاومت مشروع علیه اشغالگران قدس" خواند.

حمایت از دولت سنیوره، انتقاد از حزب الله لبنان و محکوم کردن حمله اسرائیل سرفصل مواضع عربستان در قبال جنگ لبنان را شامل می شود. عربستان در ابتدای جنگ حزب الله لبنان را به انجام اقدامات تنش زا و ماجراجویی متهم کرده بود، اما بعد از کشتار فجیع قانا توسط رژیم صهیونیستی مجبور شد اسرائیل را محکوم کند. بعد از این مواضع بود که سفیر عربستان در بیروت اقدامات حزب الله را شرافتمندانه خواند. عربستان تلاش زیادی در برجسته کردن نقش دولت سنیوره در برابر حزب الله لبنان در فرآیند برقراری آتش بس داشت تا مانع از بهره برداری کامل حزب الله از نتایج مقاومت در عرصه سیاسی و دیپلماتیک شود. محافل دینی وهابی نیز به تلاش های خود بر ضد محور شیعی مقاومت در طول این جنگ ادامه دادند. در جریان جنگ 33 روزه عبدالله بن جبرین، یک از مفتیان ارشد سعودی دعا برای پیروزی حزب الله در جنگ را حرام اعلام کرده بود. مدتی پس از جنگ نیز شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتی اعظم عربستانی در اظهاراتی مضحک حزب الله را به تلاش برای تسهیل ورود یهودیان و دولتهای بزرگ به کشورهای اسلامی متهم کرد.

مصر نیز که در زمان حاکمیت حسنی مبارک روابط دیپلماتیک نزدیکی با رژیم صهیونیستی داشت، از زبان رئیس جمهور خود به طور غیر مستقیم از حزب الله به دلیل صدمه زدن به منافع اعراب انتقاد کرد و گفت: آنهایی که می خواهند مصر برای دفاع از لبنان یا حزب الله به جنگ برود، آگاه نیستند که هنگامه ماجراجویی برون مرزی به سر آمده است. مبارک همچنین مطالبات مردمی برای قطع رابطه با رژیم صهیونیستی را نیز رد کرد.

محور اصلی سیاست مصر ، انتقاد از اسرائیل و حمایت از دولت سنیوره بدون حمایت از حزب الله بود. مصر از آنچه که نفوذ ایران در میان مردم لبنان می نامید ، ناخشنود بود و تلاش می کرد از طریق عمرو موسی دبیر کل وقت اتحادیه عرب سیاست های این اتحادیه در قبال جنگ حزب الله و اسرائیل را مدیریت کند. سرسپردگی سران رژیم های عربی بویژه مصر و عربستان باعث شد اتحادیه عرب در طول جنایت های وحشیانه اسرائیل در 33 روز هیچ واکنش قابل توجه و تاثیرگذاری از خود نشان ندهد.

قطر که بنا بر مأموریت محوله از سوی آمریکا به دنبال اعتماد سازی با محور مقاومت در منطقه بود تا طرح های سالهای بعد آمریکا را مدیریت کند، در عین اینکه در مواضع علنی خود از لبنان حمایت می کرد، اما در خفا تجهیزات نظامی برای رژیم صهیونیستی ارسال می کرد تا از آنها علیه حزب الله لبنان استفاده شود.

ج: بازیگران فرامنطقه ای

1-آمریکا:

رابطه آمریکا و رژیم صهیونیستی یک رابطه استراتژیک است که شاید بتوان گفت در تاریخ روابط بین دولت ها بی نظیر است. از این رو آمریکا هرگز و در هیچ شرایطی ، چه در زمان جنگ و چه در هنگام صلح، از هیچ کوششی برای امنیت و تأمین منافع و برتری استراتژیک اسرائیل نسبت به اعراب فروگذار نکرده و نخواهد کرد. مجموع کمک های مالی آمریکا به اسرائیل تا سال 1996 بالغ بر 77.72 میلیارد دلار بوده است. در جنگ لبنان نیز علاوه بر حجم وسیع از حمایت های مالی آمریکا برای رژیم صهیونیستی، واشنگتن در ابعاد سیاسی و دیپلماتیک نیز تمام تلاش خود را برای جلوگیری از شکست اسرائیل در این جنگ به کار گرفت.

اسرائیل و آمریکا روابط ویژه دیرپایی دارند. آمریکا نخستین کشوری بود که ایجاد اسرائیل را در 1948 به رسمیت شناخت.  اسرائیل نزدیک ترین متحد آمریکا در خاورمیانه به شمار می رود، منطقه ای که برای آمریکا از نظر ژئوپلتیک اهمیت حیاتی برای آمریکا دارد. اسرائیل از پایان جنگ جهانی دوم بیشترین کمک را از آمریکا گرفته است. از 1949 تا 2006 واشنگتن بیش از 156 میلیارد دلار کمک مستقیم به اسرائیل داده است.  تا سال 2003 اسرائیل نزدیک به یک سوم بودجه کمک خارجی سالانه آمریکا را دریافت می کرد. در سال 2005 امریکا بیش از 6.2 میلیارد دلار به اسرائیل داد که فقط از کمک پرداختی به عراق یا بودجه جنگ و غارت و کشتار در عراق  کمتر بود.

جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا و دیگر مقامات این کشور از همان روزهای اول جنگ اعلام کردند که حق اسرائیل را در دفاع از خود به رسمیت می شناسند و از این رژیم نمی خواهند که حملات خود را متوقف کرده و به آتش بس تن دهد.

اسناد و اطلاعات زیادی از مداخله آمریکا در طرح حمله به لبنان ، رهبری این جنگ و ارائه انواع کمک های نظامی و سیاسی برای تحقق اهداف واشنگتن در آن وجود دارد. از مهم ترین این اسناد می توان به گزارش واین مادسن یکی از مسئولان سابق نیروی دریایی آمریکا و گزارش سیمور هرش نویسنده برجسته آمریکایی در مجله نیویورکر اشاره کرد. در این گزارش به هماهنگی آمریکا با اسرائیل در تهیه مقدمات این جنگ تأکید و اعلام شده بود که قرار بود دامنه جنگ از حزب الله فراتر رفته و دامن ایران و سوریه را هم بگیرد.

اسناد و دلایل متقن دیگری نیز برای اثبات همراهی آمریکایی ها در جنگ لبنان و پوشش دیپلماتیک آن از سوی کاخ سفید وجود دارد که می توان به برخی از این موارد اشاره کرد.

الف: کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا اعلام کرد که حمله اسرائیل به لبنان مقدمه تولد خاورمیانه جدید است ، این نوع موضع گیری نوعی تغییر در معادلات و روابط منطقه ای را در خود دارد.

ب: وقت کشی غرب و آمریکا برای جلوگیری از صدور قطعنامه شورای امنیت و برقراری آتش بس فوری بر کسی پوشیده نیست. دیپلماسی آمریکا در ابتدای جنگ به رهبری کاندولیزا رایس و جان بولتون در این محور استوار بود که تا حد ممکن زمان مطلوب را برای تحقق مأموریت مورد نظر به رژیم صهیونیستی بدهد، اما وقتی مطمئن شد این رژیم در رسیدن به اهداف مورد نظر ناکام خواهد ماند، بلافاصله با صدور قطعنامه به اسرائیل کمک کرد تا بخشی از آنچه که از راهکارهای نظامی به دست نیاورده و با تکیه بر دیپلماسی آمریکا محقق کند.

آمریکا علاقه شدیدی داشت که به هر ترتیب و با اعطای تمام سلاح های لازم اسرائیل را قادر به انجام مأموریت حذف حزب الله لبنان کند. واشنگتن به همین منظور درِ انبارهای تسلیحاتی خود در سرزمین های اشغالی را به روی رژیم صهیونیستی باز کرد و کمک های مادی و تسلیحاتی بی سابقه را به این رژیم انجام داد. دولت آمریکا حتی برای ترور سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان نیز به اسرائیل چراغ سبز داده و تمامی هماهنگی های اطلاعاتی و جاسوسی را برای رسیدن به این هدف دنبال می کند.

آمریکا به اشکال مختلف در روند درگیری های نظامی جنگ 33 روزه مداخله مستقیم داشت. از جمله این موارد عبارت است از:

الف: تجهیز اسرائیل با بمب های خوشه ای شکافت پذیر و تسریع در عملیات ارسال هر چه بیشتر بمب های هدایت شونده با لیزر.

ب: تسریع در ارسال موشک های ام 26 که هر موشک حاوی صدها بمب کوچک است که در محیطی وسیع پخش و سپس منفجر می شود.

ج: تجهیز رژیم صهیونیستی به پیشرفته ترین هواپیمای جنگی از نوع اف 22 رادارگریز که به موشک های هوا به هوا و بمب های هوشمند مجهز هستند. در حالی که از 9 سال پیش به دستور مجلس نمایندگان آمریکا فروش این جنگنده ها ممنوع شده بود، آمریکا این هواپیماهای جنگی را در اختیار اسرائیل قرار داد. قیمت هر کدام از این هواپیماها حدود 150 میلیون دلار است، اما نشریه تایمز در این زمینه گزارش داد که طرح تجهیز رژیم صهیونیستی به این جنگنده ها بعد از مناقشه و گفت وگوهای سریع و سطحی در داخل دولت آمریکا به اجرا درآمد.

د: آمریکا موشک های هدایت شونده و بمب  های جدید 5 تنی را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داد، این موشک ها نقش کلیدی در استراتژی نظامی اسرائیل ایفا می کرد و صهیونیست ها از آنها در بمباران مجرد بیمارستان ها ، مساجد ، هدف قرار دادن آوارگان به آمبولانس هایی که در بزرگراه ها در حال تردد بودند، استفاده می کند.

2- کشورهای عضو اتحادیه اروپا:

قدرت های برتر در اتحادیه اروپا نیز که حامیان سنتی رژیم صهیونیستی به شمار می روند،؛ بدون توجه به موج جنایات صهیونیست ها در لبنان و خشم افکار عمومی از کشتار غیرنظامیان و زنان و کودکان لبنانی، همچنان از رژیم صهیونیستی حمایت می کردند و سعی کردند تا علاوه بر سانسور اخبار و تصاویر جنایات صهیونیست ها در لبنان، حزب الله را مسئول آغاز این جنگ معرفی کنند و اهداف اسرائیل را در عرصه سیاسی محقق سازند، آنها هرگز به خود جسارت ندادند تا جنایات جنگی صهیونیست ها علیه غیر نظامیان لبنانی و تخریب زیرساخت های این کشور را محکوم کنند.

اروپایی ها گرچه از طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا ناخرسند بوده و آن را تلاشی برای سنگ اندازی این کشور بر سر راه مشارکت و همکاری اروپا - مدیترانه می دانستند ، اما به دلیل حمایت از رژیم صهیونیستی و قدرت بالای لابی های صهیونیستی در این کشورها مجبور به جانب داری از اسرائیل شدند.

اتحادیه اروپا و دولت هایی نظیر انگلیس آلمان و فرانسه در اظهارات خود بیشتر بر این نکته تأکید می کردند که حزب الله آغازگر جنگ بوده است. فرانسه اولین کشور اروپایی بود که پس از آغاز جنگ بلافاصله وارد عرصه شد و نخستین پیش نویس قطعنامه را تقدیم سازمان ملل کرد. گرچه جانب داری فرانسه از رژیم صهیونیستی کاملاً ملموس بود اما این کشور خط  مشی عمل گرایانه ای را در روزهای اولیه برای توقف جنگ در پیش گرفت. یکی از دلایل این اقدام این بود که منافع فرانسه در لبنان بیشتر سایر کشورهای اروپایی است. بعد از جنگ جهانی اول فرانسه قیمومت لبنان را برعهده گرفت. با حضور فرانسه در لبنان مسیحیان مارونی به قدرت بالایی دست پیدا کردند. با این وجود این کشور نیز در جنگ 33 روزه با جانب داری از رژیم صهیونیستی، خواهان خلع سلاح حزب الله لبنان بود.

فرانسه مشاهده کرد که آمریکا پس از تهاجم به عراق و اشغال آن برخلاف مخالفت همه در وضعیتی قرار گرفت که می توانست در خاورمیانه و ذخایر نفتی آن تسلط یابد ، همین موضوع باعث شد که فرانسوی ها در جریان جنگ لبنان نیز خود را پیرو سیاست های کاخ سفید ببینند.

انگلیسی ها نسبت به حزب الله لبنان همواره مواضعی خصمانه داشته اند. انگلیسی ها در جنگ 33 روزه علاوه بر ممانعت از تصویب قوانین بین المللی علیه اسرائیل ، به دنبال تضعیف حزب الله نیز بودند. مایکل اوهنلن کارشناس امور بین الملل در مؤسسه بروکینگز در واشنگتن می نویسد: تونی بلر ضمن پشتیبانی از مواضع آمریکا خواستار اعزام نیروهای امنیتی بین المللی به جنوب لبنان بود ، لندن معتقد بود به این ترتیب توانایی حزب الله در حمله به شهرهای اسرائیل کاهش پیدا می کند.

مارگارت بکت وزیر امور خارجه وقت انگلیس حتی پس از وقوع فاجعه قانا از محکوم کردن اقدامات اسرائیل خودداری کرد و جنایت های این رژیم را تأیید نمود. سفارت انگلیس در منامه پایتخت بحرین، از مطبوعات این کشور خواست تصاویر هولناک قتل عام مردم لبنان به دست صهیونیست ها را منتشر نکنند تا وجهه این رژیم بیش از گذشته زیر سؤال نرود.

"تونی بلر" نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی ضمن مخالفت با درخواست از اسرائیل برای توقف حملات به لبنان مسئولیت پایان جنگ را بر عهده حزب الله دانست. سید حسن نصرالله در واکنش به این مواضع، او را شریک رژیم صهیونیستی در کشتار مردم لبنان دانست.

آلمان نیز در این جنگ حمایت بی قید و شرط خود را از رژیم صهیونیستی اثبات کرد. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان که از قدرت نظامی حزب الله آشفته بود، گفت: جهان در ارائه کمک های لازم به لبنان برای خلع سلاح حزب الله و اجرای قطعنامه 1559 شورای امنیت کوتاهی کرد. مرکل در برهه ای از جنگ به صراحت گفت: این وظیفه تاریخی آلمان است که به طور جدی از حق اسرائیل برای موجودیت خود دفاع کند. حزب الله لبنان بحران کنونی خاورمیانه را آغاز کرده است.

وجود فضا سازی دقیق و هماهنگی های دیپلماتیک گسترده در میان کشورهای عربی و اروپایی نشان می داد که طرح حمله به لبنان، یک نقشه ناگهانی نبود که با اسارت دو نظامی صهیونیست به دست عناصر حزب الله کلید بخورد، بلکه یک طرح جنگی گسترده بود که حزب الله با پیش دستی در آن، ابتکار عمل را در دست گرفت و توانست برگ برنده اسرای صهیونیست را در مذاکرات آینده از آن خود کند.

انتهای پیام/

نظر شما